مجله نماوا، حمیدرضا گرشاسبی
از همان اولِ داستان، میفهمیم که قرار است فیلم خط ویژه روی چه خطی حرکت کند. این را، هم از دوربین هلی شات میفهمیم و هم از کلام سینا حجازی. آوازه خوان، یکی از آن ترانههای هیت شدهاش را روی تصویر میخواند؛ ترانهای که همگان با آن آشنا هستند و ترند روز(آن موقعها) بوده است. و اصلا خودِ سینا حجازی هم یکی از آیکونهای آن سالهاست. ترانه چه خطی را پیش میگیرد؟ خطِ قیاس. ترانه زندگی بین دو طبقه را شرح میدهد و این که پولدارها چه طور زندگی میکنند و چه شیوهای دارند و فقرا با چه مصیبتهایی دست به گریبان هستند. ترانه از داشتنها و نداشتنها میگوید. مثلا این که بازی فقرا بازی با «تیله و تشتک» است و بازی پولدارها، «اسکی توی شمشک». دوربین در حالی که روی خیابانی حرکت میکند، بدون کات تعریفی از این خیابان را بازگو میکند. همچنان آوازه خوان به مقایسههایش ادامه میدهد. حرکت دوربین طولانی میشود و در حالی که بر عرصه خیابان سُر میخورد، جزییاتی از این خیابان را نمایش میدهد. در این میان چیزی که کاملا خودش را به رخ میکشد، تعداد فراوانی از بانکها با عناوین گوناگون است که در فاصلههایی کم از یکدیگر قرار دارند. معلوم است که دوربین به قصد و عمد، چنین خیابانی را انتخاب کرده تا نشان دهد قرار است یکی از مفاهیم مورد توجه در این داستان، «اقتصاد» باشد. با توجه به این برداشت بلند(لانگ تیک)، خیابان و شهر نیز جایی ویژه در این درام دارد. و آخر سر دوربین پایین رفته و به دو جوان میرسد. این هم اشارهای دیگر: جوانان. تا به این جا حرکت دوربین (تصویر) و باند صوتی چند محور را بروز دادهاند: جوان، شهر، قیاس و اقتصاد. خط ویژه حسابی ویژه روی این مفاهیم باز میکند و در کنار همه اینها، باید گفت که روی مسالهی روز حرکت میکند.
فیلم خط ویژه به روزهایی وابسته است که در آن اتفاق میافتاد و دغدغههای روز جوانان را ارائه میدهد. وقتی که دو جوان یک ماشین شاسی بلند را به راحتی از زیر پای صاحبش می کشند و ماشین را میدزدند و با همان ماشین به استقبال دوست زندانیشان میروند تا در اولین روز مرخصیاش، ماشین دزدیده شده مَرکب او شود، دایره مفاهیم فیلم کامل شده و به نظر میرسد روی محیط این دایره همه چیز یافت میشود؛ از کلاهبرداری و زندانی شدن و تحقیر جوانان و نیازمندی آنها به وام تا اقتصاد ورشکسته و شهرِ خلافکاریها و شهر بیاعتنا با خواست جوانان. به نظر میرسد این مسائل و مشکلات و دغدغهها، ویژگیهای این شهر درندشت باشد که فقط در یک خیابانش ده بانک وجود دارد، اما دریغ که این بانکها به اقتصاد شهر کمک کنند و راههایی هموار پیش پای جوانانش بگذارند تا آنها به جای فکر گذاشتن برای خلاف و بزهکاری و استفاده از خلاقیتشان در جهت تلکه کردن دیگران، راههایی را بروند که در انتهایشان فکرهای مولد و نتیجههای امیدبخش وجود دارد. که اگر این طور میشد، شاید دیگر خط ویژهای باز نمیشد.
اما آن طرف همه این بیاعتناییها و میدان ندادن به جوانها و بیخیالی طی کردن در برابر خواستههای جوانان، آدمهایی ویژه خوار هستند که به دلیل برخورداری از موقیعتهای ویژه – مثلا آقازادگی – همواره سوار بر خر مراد – مثلا ماشینهای شاسی بلند و مدل بالا – هستند و حسابی در خیابان های شهر جولان میدهند و با همان رانتهایی که در جیب دارند، نه میلیونها که میلیاردها را به راحتی آب خوردن جابجا میکنند و حتی آنقدر گستاخ و جسور شدهاند که برای قانون – مثلا رییس شعبه بانک – تعیین تکلیف میکنند و زیر پایشان پوست موز هم میگذارند. در چنین شرایطی است که جوانِ خلاق بیپشتوانه برای خودش راهی جز خلاف نمیبیند و میخواهد به این واسطه به حق خود برسد. شکی نداریم که چنین راهی، راه صواب نیست و به آنها حق نمیدهیم این شیوه را انتخاب کنند، اما با آنها همراه میشویم و دل به کارشان میدهیم و میخواهیم که در این مبارزه نابرابر، آنها باشند که پیروز میدان میشوند و بعد دوست داریم با به دست آوردن چنین موفقیتی، بروند و راحت و خوب زندگی کنند.
یک فیلمنامه حسابشده
امتیاز اصلی و ویژه فیلم خط ویژه در فیلمنامه حساب شده آن است؛ فیلمنامهای که بزنگاههایی دقیق و مهندسی شده دارد و منطق درستی را در پیشبرد روایت پی میگیرد. این سومین فیلمنامه فیلم شده مصطفی کیایی توسط خودش است؛ نویسنده/کارگردانی که در دومین فیلمنامه خود «ضد گلوله» موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شده بود و در فیلمنامه بعدی «خط ویژه» نیز توانست به مقامی کمی پایینتر دست یابد. خط ویژه در جشنواره فجر تا نامزدی کسب سیمرغ بهترین فیلمنامه پیش رفت، اما سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را کسب کرد. و همان سال در گیشه نیز بسیار موفق بود. برای همین است که «خط ویژه» را بدون دغدغه میتوان به دیگران پیشنهاد داد. داستان روزآمد و پرتعلیق خط ویژه و تصویر دقیق ساخته شده از روابط ناهنجار اقتصادی جامعه که سبب اختلافهایی شدید در طبقات مردمان این شهر و کشور شده، به مذاق همگان خوش میآید. آنچه در این برقراری ارتباط اهمیت دارد همان آشنایی کامل مخاطب با دنیایی است که «خط ویژه» میسازد؛ دنیایی که محل زیست نه فقط شخصیتهای فیلم بلکه جایی است که خودِ تماشاگر نیز روز و شبش را در آن میگذراند و همه مشکلات شخصیتهای فیلم را مشکلات خود قلمداد میکند و با آنها به وحدت میرسد.
محتشم جوانی رانتخوار است که توسط یک زوج جوان شناسایی شده است. آنها میدانند در حساب بانکی او چه قدر است. این زوج با کمک برادر زن، حساب رانت خوار را هک میکنند، اما به اشتباه پول در حساب دو جوان آس و پاس دیگر ریخته میشود. وقتی که هر دو گروه پی به این اشتباه میبرند، یک تیم پنج نفره در قبال محتشم شکل میگیرد. اکنون آقازاده متصل به پول و قدرت، از راه ارعاب و تعقیب در صدد گیر انداختن آنها برمیآید. فیلمنامه خط ویژه با جاگذاریهای درست در محلهای فرار و رسیدن و نرسیدنهای دو گروه متخاصم به یکدیگر، تعلیق هایی درست میسازد که دنبال کردن این داستان را برای مخاطب به تجربه ای لذتبخش تبدیل میکند. و این بازی موش و گربهوار تا پایان ادامه پیدا میکند چرا که انگیزههای شخصیتها در شکست دادن دشمن خود مدام قویتر و قویتر میشود.
تماشای فیلم خط ویژه در نماوا