مجله نماوا:
فیلم انتقامجویان: پایان بازی Avengers: Endgame که بهعنوان بیستودومین و آخرین فیلم از ملغمهی ارائه شده ذیل «اولین موج دنیای سینمایی مارول» بازاریابی شده بود، با شور لجامگسیختهی بسیاری از علاقهمندان مواجه خواهد شد، در حالی که بسیاری از علاقهمندان دیگر به خاطر اینکه این فیلم صرفاً محصول دیگری در این ملغمه از آثار ابرقهرمانیست آن را نادیده خواهند گرفت. بسیاری تحت تاثیر پیچیدگی هیجانی این فیلم قرار خواهند گرفت، خصوصاً در قیاس با سایر آثار بلاکباستری که با تکنولوژی پردهی سبز ساخته شدند، بسیاری دیگر به خاطر لغزشهایی که در منطق پیرنگ روایی سست آن وجود دارد از این فیلم بیزار یا حتی سردرگم خواهند شد و از زمان اپیک فیلم که با اکثر بازیهای لیگ بیسبال برابری میکند خواهند نالید.
برخی صرفاً آرزوی روزی را دارند که عوام سینمارو بتوانند از فیلمی به هیجان آیند که شخصیتهایی ارائه دهد که صرفاً از طریق رنگولعابهای اغراقآمیز جان نگرفته باشند. اما شما با هر سطح هیجانی که به تماشای این آخرین فیلم مبالغهآمیز مارول بنشینید آنچه در سالن سینما نصیبتان میشود چیزی است منحصربهفرد که بازتاب زمانهی ماست، طوری که هیچکدام از فیلمهای قبلی دنیای سینمایی مارول را به یاد نمیآورد، و در واقع تعداد بسیاری از آثار بلاکباستر و پرجلوهی هالیوودی چنین جذابیتی را رقم زدند.
همهی ما اکنون در دوران پس از تروما زندگی میکنیم و همگی نومیدانه مشتاق برگشتن به زمانهای هستیم که در آن تا این حد احساس زخمخوردن و ویرانشدن نکنیم.
همچنین بخوانید:
فهرست کامل فیلم های آینده مارول با شرح جزئیات کلیدی
فیلم انتقامجویان: پایان بازی Avengers: Endgame با پذیرش این ایده نه صرفاً بهعنوان یک مضمون بل بهعنوان یک ساختار کلی و پیرنگی برای داستان پیچیده و زمختش، نه فقط به فرجام همهی بلاکباسترها بدل شده بل تامل مهمی است دربارهی روح و روان همهی کسانی که خواهناخواه از تماشای آنلاین فیلم لذت میبرند یا از آن متنفرند یا صرفاً از آن مینالند.
برای آن دسته از ما که هنوز نمیتوانیم وقایع یازده سپتامبر را هضم کنیم و با مرگ انبوهی از انسانها که از فراز برجهای دوقلو سقوط کردند، و همهی تراژدیهای دیگری کنار بیاییم که از خلال بمبارانهای وحشتناک شرقیتر در سریلانکا طی هفتهی گذشته پی گرفته شدهاند، تماشای قدرتمندترین ابرقهرمانهای کرهی زمین که تودههای داغ و بزرگی هستند که همذاتپنداری ما را طلب میکنند هم تکان دهنده و هم عمیقاً پالاینده است.
طی سالهای بعد ــ به لطف یک تلنگر انگشتان سنگآذین و بینهایت قدرتمند تانوس ــ نیمی از تمامی موجودات زنده بهصورت ابری از غبار ویران خواهند شد، یک قهرمان لات و دائمالخمر که تمام روز مشغول بازیهای ویدئویی است، یک قهرمان که گروههای پشتیبان نجاتیافتگان در نیویورک را رهبری میکند، و قهرمانی دیگر که به یک نظامی بسیار هشیار بدل شده که همواره در فکر حملهی بعدی است.
یکی از این قهرمانها یک شمشیر کاتانا گرفته و به یک نینجای گوشبهزنگ و تشنهی خون بدل شده، در حالی که قهرمانی دیگر با بدلشدن به یک سلبریتی اینترنتی خود را تسلی میدهد. جمعی از این قهرمانها از جمله خود تانوس با بازی جاش برولین به طبیعت بازگشتند و آن را موهبتی برای سادگی انگاشتهاند. به عبارت دیگر این قهرمانها معادل هستند با هر کدام از ما مخاطبان طی یک نسل گذشته و هر کدام همان نقشهایی را بازی میکنند که هر کدام از ما در ملال و گیجیمان ایفا کردهایم، و آنها در جهانی پرسه میزنند که به جهان خود ما نیز شباهت دارد، البته تنها به معنایی شبحوار و جنزده.
تنها فیلم مرد مورچهای Ant-Man پل راد است که همچنان شمهای از هوش و ذکاوت را دربارهی این شخصیت به کار گرفته است (شخصیتی که دستکم از همان آغاز به خاطر گیرافتادن در ناحیهی سحابی فرواتمی به فکر شوک تروماتیکی است که تراژدیاش سرتاسر بشریت را درمینوردد.)
او مفهومی را ابداع میکند که به وسیلهی شخصیت تونی استارک (با بازی رابرت داونی جونیور که در این نقش حالوهوای تاریکتری به شخصیت میدهد) پالوده شده است و از قابلیت آبرفتن اغراقآمیزش برای زیراتمی شدن و رقصیدن لابهلای نوترونها و بازگشت زمانی استفاده میکند. در انتقامجویان: پایان بازی Avengers: Endgame انتقامجویان نجاتیافته باید سنگها را جمع کنند و از آنها محافظت کنند، پیش از آنکه تانوس بتواند دستان عظیمالجثهاش را به آنها برساند.
این فیلم ابرقهرمانی انتقامجویان Avengers: Endgame نیز همچون سایر سریهایی از این دست شدیداً به فرهنگ پاپ ارجاع دارد و کاملاً از کاستیهای سفر زمانی و فیلمهای مربوط به سفر زمانی آگاه است. اما به قدر کافی نمیتواند واقعاً بینقص باشد. البته در این فیلم شخصیتهای بسیار زیادی وجود دارند که کارهای جالبی هم انجام میدهند: این برای مثال کار شخصیت ماشین جنگ با بازی دان چیدل است که جوک بگوید و متلک بیاندازد اما با این حال بیمزه و بیروح بماند. همچنین چند سفر بسیار احساساتی و زلزدنهای مشتاقانه به عکسهای سیاهوسفید را در این فیلم میبینیم در حالی که قهرمانها در فضا و زمان سرگردان میشوند. در یکی از صحنههای بسطیافته استارک و پدرش (با بازی جان اسلاتری با موهایی براق) را میبینیم که از مهارتهایشان بهره میبرند. (یکی از جذابیتهای دیگری که میدانم حوصلهی دیدنش را نخواهید داشت: خودتان را معطل عنوانبندی پایانی فیلم نکنید.)
اما این غرولندها در برابر موفقیتهایی که انتقامجویان: پایان بازی Avengers: Endgame کسب کرده هیچاند. این فیلم بهطرزی عجیب و غریب در ایجاد توازن میان احساسات شوخطبعانه و رنجآور مهارت به خرج میدهد، طوری که این دو سنخ احساس همدیگر را تکمیل میکنند و نه تخریب.
و در حالی که برخی شخصیتها در لابهلای این ملغمه گموگور میشوند اما سایر شخصیتها با غنا و جذابیت به نمایش درمیآیند، خصوصاً ثور (با بازی کریس همسورث) که از فیلم سال ۲۰۱۷ ثور: راگناروک یکی از مهمترین نقاط اتکای این سری از فیلمهای ابرقهرمانی شده است. شیوهای که این فیلم از فیلمهای قدیمیتر سریهای ابرقهرمانی استفاده میکند نیز یکی از نقاط قوت این فیلم است و با این تمهید ژرفایی به آن فیلمهای قدیمی داده میشود و تماشای دوبارهشان را بسیار جذاب میکند (خورههای آن دسته از فیلمهای قدیمی ابرقهرمانی قطعاً برای دیزنی و فیلمسازان جدیدتر ابرقهرمانی نامهی تشکر خواهند فرستاد.)
در حالی که کلبیمشربی و ملال ابرقهرمانی مخاطبان قابل تامل است اما انتقامجویان: پایان بازی Avengers: Endgame به ورای سروصداهای بازاریابیاش رفته و فراتر از اندازههای این ژانر به شمار میآید. این فیلم خودش را در حد و اندازههای سه گانهی ارباب حلقههای تالکین و نسخهی اصلی کمیک کاپیتان آمریکا اثر جو سایمون و جک کربی قرار داده است، به عبارت دیگر این فیلم پاسخی اساسی و فانتزیایی به تراژدی جهانی و بازپردازش این تراژدی جهانی به حساب میآید. بله، درست است این فیلم زیادی گندهگویی میکند، اما این دقیقاً همان چیزی است که مردم لازم دارند.
منبع سایت observer نویسنده Oliver Jones