مجله نماوا:
پابرهنه در بهشت در سال ۸۴ به نمایش گذاشته شد. کمی بعدتر هم به شبکه نمایش خانگی آمد و دی وی دیهایش در دسترس مردم قرار گرفت. حالا هم بعد از پانزده سال وی او دی نماوا حق پخشش را خریده تا بار دیگر نامش شنیده شود و فرصت تماشایش برای بعضی از مخاطبان بهوجود بیاید. هرچند پابرهنه در بهشت در جشنواره فجر و جشن انجمن منتقدان بسیار مورد توجه قرار گرفت اما چون فیلم خاصی بود و موضوعش هم عامهپسند نبود، آنچنان که باید توسط سینمادوستان دیده نشد.
فیلم اول بهرام توکلی موفق شد در جشنواره همان سال در بسیاری از رشتهها مانند بهترین فیلمبرداری، صدابرداری، تدوین، بازیگر نقش اول و مکمل، بهترین کارگردانی و بهترین طراحی صحنه و چهرهپردازی نامزد دریافت سیمرغ بلورین شود که در نهایت حمید خضوعی ابیانه برای فیلمبرداری فیلم، حسن زاهدی و داریوش صادقپور برای صدابرداری و افشین هاشمی برای ایفای نقش مکمل مرد، سیمرغها را به خانه بردند و توکلی هم سیمرغ بهترین فیلم اول را به خود اختصاص داد. همین کاندیداتوریها و جوایز نشان میدهد که پابرهنه در بهشت یک فیلم اول بسیار موفق بود. بهرام توکلی در همان گذاشتن خشت اول کارنامه فیلمسازیاش بسیار محکم و قدر عمل کرد و باعث شد همه از همان فیلم اول روی او بهعنوان یکی از کارگردانان بااستعداد و متفاوت نسل جوان حساب کنند.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی فیلم پاپ – آفتاب داغ تابستان
من میترسم
هرچند اگر الان، بعد از پانزده سال فیلم را ببینید، ممکن است برایتان رنگی از نوآوری نداشته اشد، اما باید اذعان کرد که فیلم در دوره خود اثری متفاوت، هم از نظر مضمونی و هم از نظر فرمی بهحساب میآمده است. در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر پابرهنه در بهشت در کنار فیلمهایی مانند روز سوم، خون بازی، اتوبوس شب، سنتوری و مینای شهر خاموش به نمایش درآمد. فیلم هایی که هرکدام در نوع خود آثار قابل توجهی بودند و سربلند کردن یک فیلمساز جوان فیلم اولی در میان همه این فیلمها و سازندگان بهنامشان تنها با یک نوآوری و نوگرایی میسر بود.
این فیلمها هرچند آثار قابل قبولی بودند اما از اصول و قواعد از پیش تعیین شده و زبان رسمی سینمای ایران در آن سالها بیرون نمیزدند (مگر تا اندازهای، خون بازی) و در این میان پابرنه در بهشت فیلمی بود که تصویری را به تماشاگر سینمای ایران نشان میداد که انتظارش را نداشت.
موضوع فیلم درباره یک جوان روحانی است، البته در طول فیلم او را هرگز ملبس نمیبینیم، که داوطلبانه به آسایشگاهی میرود که بیمارانی با بیماری نادر و عجیب در آن سر میکنند. این آسایگاه یک بخش قرنطینه دائمی برای بیماران بدحالش دارد که بعد از رسیدن به آن بخش، باید تا آخر عمر خود همانجا بمانند. فیلمساز، روحانی جوان را از همان ابتدا با صدای ذهنی و پاسخهایی که به سوالات دیگران میدهد، به عنوان یک فرد مردد و در شک و تردید مانده، به تماشاگر معرفی میکند. انگار که به عنوان یک روحانی تکلیفش با خودش مشخص نیست و نمیداند که چطور و تا چه اندازه باید خدا را باور کند و به ایمانش اعتماد بیابد.
روحانی جوان از زندگی و جامعهاش کنده و به آسایشگاه آمده تا ایمانش را پیدا کند و خودش را بازیابد. او در این مسیر با افراد و اتفاقاتی مواجه میشود که گام به گام به سوی پاسخی که بهدنبال آن میگردد رهنمونش میکنند. گاهی با از سرگذراندن تجربهای تلخ و دردناک و گاهی با افتادن در لحظهای شیرین و معجزهآسا.
سفر به درون
پرداختن به موضوع شک و تردید یک روحانی هرچند برای اولین بار نبود که در سینمای ایران دستمایه داستانی قرار میگرفت، اما یکی از جالبترینهایشان بود. پیش از این رضا میرکریمی در زیر نور ماه به مضوع مشابهی پرداخته بود، البته در فرمی کاملا واقعگرا و با رویکردی اجتماعی که رو به سوی معضلات جامعه داشت. فیلم میرکریمی هم محافظه کارانه بود و هم حال و هوایی سفارشی داشت. یعنی از آن فیلمهای خاصی بود که تنها کارگردانانی خاص و نزدیک به بنیادی مانند حوزه هنری امکان ساخت آنرا پیدا میکرد.
اما در جشنواره بیست و پنجم کارگردان جوانی پیدا شده بود که یک روحانی را بهچالش میکشید. کارگردانی که هرچند نام بنیاد فارابی و حوزه هنری پای فیلمش دیده میشدند اما نام خودش برش و قدرت چندانی برای ساخت چنین فیلم پر ریسکی نداشت و البته هرچه فیلم جلوتر میرفت بر تماشاگر بیشتر عیان میشد که او چطور با هوشمندی سعی کرده روی مرز خط قرمزها حرکت کند و فیلمی چالش برانگیز را بسازد که پا را یک قدم از زیر نور ماه هم فراتر میگذاشت و دغدغه و تردیدهای روحانی را از ساحت بیرونی و اجتماعیاش به حالتی درونی، شخصی و معنوی تغییر میداد. بهاین معنی که در فیلم توکلی به شکل مستقیم با صورت معنوی و شخصی دین سروکار داشتیم نه با تصویری که اجتماع ممکن است به اشتباه از درست و غلط دینی بسازد.
اینجا همهچیز درونی و شخصی بود و این یعنی ریسک برداشتهای الهادی از فیلم دوچندان میشد. یکی از کارهای هوشمندانه توکلی که فیلم را روی خطهای قرمز چالشی نگه میداشت اما آنرا از پرت شدن در پرتگاه توقیف و سانسور نجات میداد اشارات مستقیم و غیرمستقیمی بود که فیلم میان روحانی و موقعیتش در آسایشگاه با قدیسان و کشیشان مسیحی که در قرون پیشین میان جذامیان زندگی میکردند، برقرار میکرد. هم شکل ظاهری بیماری آنان که زخمهایی بدترکیب و بدبو بود، تماشاگر را بهیاد جذامیان میانداخت، هم مدل قرنطینه آنها.
از سوی دیگر ظاهر، منش و کنشهای روحانی با بازی هومن سیدی یادآور قدیسان بود و فیلم حتی در چند دیالوگ مستقیم هم بر این همپوشانی تاکید میورزید. کار مهم دیگر توکلی این بود که تردیدهای روحانی و رفع و رجوعشان را در هالهای از ابهام و با فاصلهای هوشمندانه به تماشاگر منتقل میکرد. استفاده از استعاره هم راه او را برای پرداختن به تم مدهبی مدنظرش هموارتر کردند؛ بهشکلی که از میانههای فیلم یکی از خوانشهای قوی تماشاگران از بیماری ناشناخته اهالی آسایشگاه میتوانست، از دست رفتن اعتقاد آنان به خدا باشد.
بیمارانی که نقشی دراماتیک در قصه ایفا میکردند مانند شعیبی یا شاهو در دیالوگهایی مستقیم به این نکته اشاره داشتند و یا دکتر که خود به بیماری مبتلا بود هم از رفتارهای خصمانهای که یاداور «پرستار رچد» فیلم دیوانه از قفس پرید بود، میتوانست نمود غرور و خودبزرگ بینی انسان مدرنی باشد که خدا را فراموش کرده است.
رجعت
روحانی اما در میان این بیماران، در لوای تماشای رنج آنان، همدم شدن با بعضیهاشان، راه یافتن به حریم شخصی و زندگی هرکدام و در نهایت دیدن خودسوزی، خودکشی، مرگ یا نابودی هرکدام، گویی خدا و ایمانش را محکمتر از قبل باز مییابد.
نکته مهم دیگر درباره پابرهنه در بهشت به عنوان فیلمی نوگرا، جنبههای فنی و تکنیکهایی بود که فیلمساز با استفاده از آنان فیلمی را نتیجه داد که ظاهری متفاوت با تولیدات شبیه بههم و همکیفیت سینمای ایران داشت: نماهای کابوسگونه با فیلمبرداری خاص و استفاده از جلوههای بصری در قالبی جدید، صدای ذهنی شاعرانه و فاصلهگذارانه قهرمان فیلم، استفاده از نماهای فیلم در فیلم با دوربینی که دست پرستار و بیماران دست به دست میشود و در نهایت بازی مفهومی که کارگردان با رنگ در فیلم خود میکند و بهواسطه آن جهان ذهنی و بیرونی کاراکترها و جهان بیرون آسایشگاه و درون آسایشگاه و سیر پیشروی قهرمان در شک و تردیدهایش را متمایز میسازد، از جمله ویژگیهای فنی هستند که بهرام توکی را از همان فیلم اول به عنوان کارگردانی خاص و متفاوت به سینمای ایران معرفی کردند.
او بعدتر در ادامه کارش هم همان مسیر پابرهنه در بهشت را از نظر فرمی و پرداخت به موضوعات سیاه و افسردهحال ادامه داد اما هرگز نتوانست معنویت و پرداختن به عوالم درونی شخصیتهایش را آنطور که در پابرهنه در بهشت موکد و ویژه بود، تکرار کند.