مجله نماوا:
آیا آمادهی بازگشت به حالوهوای سریال تلویزیونیِ منطقهی نیمهروشن [در ایران معروف به «برزخ»] هستید؟ جوردن پیل و شرکت CBS با اطمینان کامل امیدوارند که همهی شما آمادهی دیدن این سری جدید باشید. پس از موفقیتهای خیرهکنندهی فیلمهای بیرو بیرون Get Out و ما Us ، حالا پیل با بازسازی شاهکار علمیتخیلیِ راد سرلینگ ، یعنی منطقه گرگ و میش The Twilight Zone که چند دهه پیش برای همیشه ژانر علمیتخیلی را تغییر داد، به دنبال استمراربخشیدن به گسترش آوازهی جهانگیرش است. پیل به سبک و سیاق تقلیدنشدنی و خاص خودش بر روی ایدههایی از سری اصلی منطقه گرگ و میش The Twilight Zone از نو کار میکند و ماحصل کار او مسحورکننده و فراموشنشدنی است.
همانطور که سرلینگ از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ صداهایی که دوست داشت را به منطقه گرگ و میش The Twilight Zone خودش وارد کرد، جوردن پیل هم با استعدادهایی چون آنا لیلی امیرپور، گلن مورگان و شمار زیادی از بازیگران خوشنام برای تولید نمایش تلویزیونیاش همکاری میکند؛ نمایشی آنقدر خوب و جالب که بینندگان بدون هیچ حق عضویتِ CBS خواستار دسترسی به همهی قسمتهایش خواهند بود.
در آن روزگار پیچ و خمهای چهار اپیزودِ ارسالشده برای انتشار، رضایتِ سرلینگ را به عنوان یک تهیهکنندهی اجرایی جلب کردند. حالا هم همین اتفاق برای جوردن پیل افتاده است: در کمدین The Comedian یک هنرمند سرگرمیساز صحنه (با بازی کمیل نانجیانی) پی میبرد که مسیر رسیدن به شهرت مستلزم برخورداری از موقعیت شخصی و خودافشاگری است.
در کوککردنِ مجدد Replay یک مادر (با بازی سانا لاتان) دوربینی را کشف میکند که میتواند زمان را به عقب برگرداند؛ در اپیزودی دیگر که خیالپردازی دوبارهی پیل در باب سری کلاسیکی موسوم به کابوس در ۳۰۰۰۰ پایی Nightmare at 30000 feet به شمار میآید، یک مسافر (با بازی آدام اسکات) پادکستی را پیدا میکند که در آن دربارهی ناپدیدشدنِ هواپیمایی صحبت میشود، هواپیمایی که خود او اخیرا مسافرش بود؛ در مسافر The Traveler، درون یک ایستگاه پرت و دورافتادهی پلیس ناگهان کاشف به عمل میآید که سلول زیرزمینِ این ایستگاه یک زندانی جدید (استیون یئون) را در خود جای داده است.
اگر دربارهی روایت و ماجرای هر کدام از این داستانها و اپیزودها بیش از حد قلمفرسایی کنیم لذتِ تماشا و مواجههی بیواسطه با منطقه گرگ و میش The Twilight Zone برای مخاطب از دست میرود.
پیل حقوق نویسندگی اثر را در اختیار ندارد اما او بهعنوان یک راوی موسوم به راد سرلینگ ظاهر میشود و حضورش بهعنوان تهیهکنندهی اجرایی در هر چهار اپیزود محسوس است. این چهار اپیزود بدون شبهه و با خاطرجمعی خاصی ساختار یافتهاند، و مثل فیلمهای پیل به نحوی گرهگشایی میشوند که مخاطب همواره یک گام از روایت عقبتر باشد، و از همینرو مخاطب تشنهی دیدن آن چیزی است که قرار است رخ بدهد.
باید اذعان کنم که وقتی اولین بار چشمم به مدت زمان پنجاه دقیقهایِ اپیزود «کمدین» افتاد کمی ترس برم داشت (به ویژه با در نظرگرفتن اینکه اگر تقریبا تمام این فصل از سریالِ چهار اپیزودیِ نسخهی اصلی، که همزاد سایر فصلها به شمار میآیند، در صورتیکه به نحوی کوتاهتر میشدند و زمانشان به نصف میرسید بسیار بهتر میشدند) اما در کار پیل مخاطب به هیچ وجه متوجه این زمان پنجاه دقیقهای نخواهد شد. و البته اپیزود موسوم به «کابوس» بسیار کوتاهتر از سایر اپیزودهاست. بسیار عالی است که میبینیم شرکتهایی چون CBS به چنین نمایشهایی اجازه میدهند که با مدت زمان هر اپیزود بازی کنند و بسته به کشش سناریو کم و زیاد شوند، و در نتیجه این سریالها از قید و بندهای زمان ثابت رها میشوند طوریکه مجال آنرا مییابند تا صرفاً روی تعریفکردنِ داستانشان به بهترین شیوهی ممکن تمرکز کنند.
اپیزود کمدین جوردن پیل، مثل همان کاری که سرلینگ با نمایشش کرد، به کندوکاو دربارهی این موضوع میپردازد که هنرمندان چطور مایل هستند تا از آدمهای دور و برشان برای پیشرفت کار و بارشان بهره ببرند.، و اینکه هر کدام از ما چطور عمداً و آگاهانه عرصهی خصوصی زندگیمان را تسلیم غوغاسالاری صحنهها و رسانههای اجتماعی میکنیم.
اپیزود کوککردن مجدد یکی از رادیکالترین اپیزودهای تلویزیونی به شمار میآید که طی این سالها دیدهام، و در آن لاتان بازی بسیار درخشانی ارائه میدهد؛ او نقش زنی را بازی میکند که میتواند مدام زمان را به عقب برگرداند اما نمیتواند جلوی هدفگرفتهشدن پسرش توسط یک پلیس نژادپرست بشود. از حیث مضمونی به این ماجرا بیاندیشید؛ چرخههای خشونتی که حتی به وسیلهی یک مداخلهی فراطبیعی هم نمیتوان جلویشان را گرفت. این یک اپیزود تلویزیونی هوشمندانه و چالشبرانگیز است که گفتگو و بحث و جدل را میان مخاطبانی که به خود آمدهاند برمیانگیزد.
بازسازیهای دهههای هشتاد و نود از سری منطقه گرگ و میش The Twilight Zoneشدیداً بر گرهها و پیچشهایی اتکا داشتند که سرلینگ بازتعریفشان کرده بود، در حالی که این نسخهی جدید بیش از همه تحت تاثیر این مسئله قرار دارد که سرلینگ چطور پیامهای سیاسی و اجتماعی را در روایتهای هر اپیزود گنجانده بود.
دیدنِ اینکه مخاطبان چطور به این نسخه از منطقه گرگ و میش The Twilight Zone جلب خواهند شد جالب توجه است، خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه تعداد زیادی از آنها هنوز اصلا خبر ندارند که امکان دسترسی آزاد به این محصول CBS وجود دارد، اما نمیتوان تصور کرد که چنین امکانی آنقدرها از دید عموم پنهان بماند.
طولی نخواهد کشید که مردم دربارهی اپیزودهای این سریال از جمله «کوککردن مجدد» صحبت خواهند کرد، و تلویزیون با اپیزودی چون کابوس بیش از همیشه سرگرمکننده خواهد بود. همواره در عجب بودم که چه میشد اگر در زمان اوج گیری نمایش تلویزیونی اصلی منطقه گرگ و میش The Twilight Zone سرلینگ آنجا در کنار علاقمندان پیگیر حاضر میبودم و پیچ و خمهای روایتیِ اپیزودهایی چون دیدهی بینا Eye of the Beholder و در خدمت بشر To Serve Man را همراه با سایر مردم دنیا تجربه میکردم. حتی در این دوران، که اوج غوغا و جذبهی تلویزیون را شاهدیم، احساس میکنیم که نمایشهای تلویزیونی کافی و بسندهای برای متحدکردن واقعی مردم و واداشتنشان به صحبت با همدیگر وجود ندارند. شوی تلویزیونی منطقه گرگ و میش The Twilight Zone اما یکی از این دست برنامههاست که سبب همدلی و هم صحبتی میان آحاد مردم خواهد شد.
نویسنده و منبع: براین تالریکو در سایت راجر ایبرت