مجله نماوا، حمید عبدالحسینی
فیلم «غریبه» در گونهی ملودرام و از تولیدات دهه ۶۰ سینمای ایران به شمار میرود که وجه بارز آن دارا بودن قصهای بر پایه مناسبات و روابط خانوادگی است. داستان مردی که علیرغم مشکلات و مسائل مالی، شرافتش را در مواجهه با مشاغلی سوداگرانه و واسطهمحور، حفظ میکند و اخلاق را قربانی پول نمیکند. بهرهگیری از گروه بازیگران حرفهای و کارآزموده در کنار جوانان جویای نام، در آن سالها، ترکیبی قابل توجه در اقبال مخاطب به یک فیلم را شامل میشود و حالا تماشای رودررویی این بازیگران با چهره و سیمایی که بیش از سه دهه از ساخت آن میگذرد حسی توامان از شوق و حسرت را درنظر پدید میآورد. شوق دیدار با جغرافیای تهران دهه ۶۰ و آدمهایش و حسرت تبدیل شدن آن به یک نوستالژی. «غریبه» فیلمی است که ظاهری ساده دارد اما در پس آن حرفهای زیادی را میتوان دریافت؛ حرفهایی که علیرغم گذر سالیان طولانی اما گویا همچنان در ساختار جامعه ما حفظ شده و حتی بیش از گذشته شایع شده است و این خود میتواند دلیلی بر خلا ساخته نشدن چنین فیلمهایی در سبد تولیدات سینمای ایران در سالهای بعد به حساب آید. فیلمهایی بیادعا و متعلق به سینمای بدنه.
این فیلم مثل هر فیلم کلاسیک دیگری در تاریخ سینمای هر کشور رنگ و بویی از فرهنگ وهویت خانواده ایرانی را در دل داستان خود بروز میدهد و اگر در گوشه و کنار دنیا این مقوله در ژانرها و گونههایی چون اکشن نمود دارد در سینمای ایران ملودرامهای اجتماعی پرچمدار وجه غالب جریان تولید فیلم محسوب میشوند و برای علاقهمندان دیدن ریشههای این جریان و قیاس تشابه و تفاوتهای آن میتواند جذابیتهای خاص خود را به همراه داشته باشد .