مجله نماوا، فرهاد خالدی نیک
«جاندار» شروعی شیرین و جذاب دارد. برگزاری مراسم عقدکنان اسما (باران کوثری) و سعید (امیر احمد قزوینی) بهانهای میشود برای پخش آهنگهایی شاد و نمایش تلاشهای جالب توجه اعضای خانوادهای که برای آبروداری، خود را به آب و آتش میزنند. در این لحظات حتی رگههایی از طنز هم در فیلم مشاهده میشود. بخصوص آنجا که نعیم (حامد بهداد) و جمال (محمد علیمحمدی) برای پوشش و توجیه دیر رسیدن شام، به انجام حرکات موزون و گرم کردن مجلس و سرگرم کردن مهمانان میپردازند. اما از شواهد پیداست که این آرامش قبل از توفان است. اندکی بعد توفان آغاز میشود و اتفاقی که در انتظارش هستیم، رخ میدهد.
حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری در مقام فیلمنامهنویسان (به همراه محمد داوودی) و کارگردانان «جاندار»، قصهای پر و پیمان و پرشخصیت را تدارک دیده اند. قصهای که بر مبنای آن اتفاق اولیه، پیش میرود و شاخ و برگ پیدا میکند. یکی از امتیازات فیلم در همین تعریف کردن قصه است. قصهای که شاید چندان تازه و بدیع نباشد ولی فرم روایت فیلم بهگونهای است که توجه مخاطب کنجکاو فیلم را برمیانگیزد. مخاطبی که علاوه بر فراز و فرود قصه، درگیر شناخت شخصیتها و مشاهدهی کنشها و واکنشهای آنها میشود و به یکباره خود را در هزارتویی عجیب، اسیر میبیند. هزارتویی که در آن هر کدام از شخصیتها به نوعی صاحب حق هستند و مخاطب میتواند با هر یک از آنها همذاتپنداری کند. از شخصیت مادر (فاطمه معتمدآریا) گرفته تا خواهر (باران کوثری) و حتی کاراکتر نعیم (حامد بهداد) که اغلب شخصیتهایی به واقع خاکستری هستند. در این میان بدمن فیلم، کاراکتر یاسر (جواد عزتی) است. کاراکتری که با فاجعه ناگهانی که رخ میدهد سرشار از حس انتقام میشود و تمام نقشههای بعدیاش در راستای ارضای این حس ارزیابی میشود. با این حال فیلم در ترسیم شخصیت یک عاشق واقعی از یاسر، ناتوان نشان میدهد. شخصیتی که حتی در فصل مهم درباره اسما نیز کمتر نشانی از عشق و دلدادگی به همراه دارد و بیشتر به یک لمپن سرسخت و انتقامجو میماند. به نظر میرسد مساله اصلی در اینجا، به عدم پرداختن به رابطهی میان یاسر و اسما در گذشته و آن چه بر آنها و خانوادههایشان رفته است، برمیگردد. اگرچه در فیلم مدام به این که یاسر خواستگار قبلی اسما بوده تاکید میشود ولی ناگفته پیداست که یک خواستگار ساده بعید است چنین عکسالعمل فاجعه باری نشان دهد.
ماجرای قتل اتفاقی در فصل افتتاحیه، باعث میشود مخاطب گمان کند باز هم با فیلمی از جنس قصاص مواجه است. با این حال داستانکهای فرعی، خط اصلی قصه را به سمت و سویی دیگر منحرف میکنند تا «جاندار» فیلمی باشد که از ابعاد مختلف به رخ دادن فاجعه در دل خانوادهای پرهیاهو بپردازد و هر بار چیزی برای رودست زدن به مخاطب داشته باشد. از سویی دیگر اتخاذ چنین رویکردی، فیلم را از پرداختن دقیق به شخصیتهای متعددش باز میدارد. شخصیتهایی که هرکدام شناسنامهی خاص خویش را دارند ولی در این حجم از وقایع و اتفاقات فیلمنامه، مجال خودنمایی بیشتر را نمییابند. به عنوان نمونه میتوان به شخصیت پدر با بازی مسعود کرامتی اشاره کرد. شخصیتی که اگر چه از همان ابتدا در کانون حوادث قرار دارد ولی به واقع کاراکتری منفعل است و حتی به اندازهی شخصیت مادر نیز در روند قصه تاثیرگذار نیست.
یکی از نکات کلیدی فیلم درباره پدر خانواده است. قضیهای که وقتی بر ملا می شود، گره تازه ای به سایر گرهها میافزاید، تا یک سوم پایانی فیلم به چالش عجیب در خانواده تبدیل شود. با این حال فیلم به سبب عدم پرداختن به گذشتهی کاراکترها، نمیتواند به سوالات شکل گرفته پیرامون این قضیه پاسخ دهد. از این منظر شاید بهتر بود که از دل خطوط اصلی و فرعی قصهی فیلم، یک مینیسریال استخراج میشد. مینیسریالی که میتوانست فرصت بسط و گسترش داستانکها و پرداخت بهتر و دقیقتر شخصیتها را فراهم کند تا محصول نهایی، کاملتر و پختهتر از این به تصویر درآید.
با این وجود نمیتوان از «جاندار» گفت و اشارهای به تیم حرفهای بازیگرانش نکرد. از حامد بهداد و باران کوثری گرفته تا فاطمه معتمدآریا و علی شادمان، هر کدام به نوعی از پس ایفای نقشهای دشوار خویش برآمدهاند و بدون شک از نقاط قوت و عامل جذابیت فیلم محسوب میشوند. در این میان بازی تماشایی جواد عزتی، برگ برندهی فیلم است. بازیگری که با یک بازی برونگرایانه و کنترلشده، نقش مهمی در شکلگیری فضای مدنظر فیلمسازان و پیشبرد درام فیلم ایفا میکند. هرچند کاش برای ایفای نقش جمال نیز بازیگری حرفهای و امتحان پس داده انتخاب میشد تا ضمن تاثیرگذاری بیشتر این نقش، پایانبندی فیلم نیز منطقیتر و باورپذیرتر از شکل و شمایل کنونی مینمود.
«جاندار» به عنوان نخستین اثر سینمایی حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری، به شدت امیدوار کننده است. فیلمی دغدغهمند در قالب سینمای اجتماعی ایران که نسبت به مسائل و بحرانهای خانوادگی و چالشهای پیش روی آدمها در جامعهای عاصی، بیتفاوت نیست و ضمن طرح مساله سعی میکند هشداردهنده نیز باشد. فیلمی که اگر چه ممکن است به زعم عدهای تلخ و سیاه باشد، ولی این تلخی گزنده، تصنعی و زائیده تخیل نویسندگان اثر نیست و از دل جامعهای میآید که گویی روندی نرمال و عادی را طی نمیکند. جامعهای که اگر نیک بنگریم به ساخت و نمایش چنین فیلمهایی نیاز دارد تا شاید تلنگری ظریف به مردمی که به شدت غرق در روزمرهگیهای این زندگی فرسایشی شدهاند، وارد آید.