مجله نماوا، دکتر علیرضا مجیدی
مدت زیادی بود که فیلم ایرانی نمیدیدم. چند روز پیش فیلم «مرد بازنده» را دیدم که از چیزی که تصور میکردم، بهتر بود و امروز فیلم «مجبوریم» را.
فیلم «مجبوریم» را رضا درمیشیان ساخته که همیشه دغدغه ساخت فیلم اجتماعی را داشته و در کارنامهاش فیلمهای «لانتوری» و «عصبانی نیستم» دیده میشود.
این بار به نظرم «مجبوریم» بهتر و واقعگراتر از دو فیلم مشهور دیگر او شده است.
فیلم «مجبوریم» مناسب سرگرمی روز تعطیل شاید نباشد، چون همان بازنمایی دردهای اجتماعی در آن به چشم میخورد. چیزی که البته برخی دوست دارند که از آن به عنوان به اصطلاح سیاهنمایی یاد کنند. اما سوژهای که فیلم دارد دراماتیزه و غلو شده نیست و تقریبا هر پزشکی داستانهای مشابه فیلم را زیاد به خاطر دارد.
فیلم «مجبوریم» انبوهی از هنرپیشههای مشهور دارد. منتها از این هنرپیشهها مثل بازیگران فیلم مانند فاطمه معتمدآریا، نگار جواهریان، پارسا پیروزفر، بهمن فرمانآرا، ژاله علو، بابک کریمی، همایون ارشادی و رضا بهبودی استفاده نمایشی و ابزاری نشده و به هر یک نقشهای فراخورشان داده شده.
داستان کلی فیلم همانطور که در دیالوگهای یکی از سکانسهای پایانی مشخص است در مورد نسبت قانون و اخلاق و تصمیمهای دشوار است.
شما میتوانید در چهارچوب قانون عمل کنید، اما خودتان بدانید که اخلاقگرا عمل نمیکنید و بار از دوش کسی برنمیدارید یا میتوانید یک «قانون یا اصول شخصی» برای خودتان تعریف کنید و با اتکا به این قانون شخصی و اخلاقگرایی درونی تلاش کنید که در شرایطی که نمیتوانید کلیت جامعه را تغییر بدهید، دستکم برخی مشکلات را تعدیل کنید.
این تعدیل البته صرفا در حد پاک کردن صورت سؤالات است و وقتی اقشاری از جامعه مجبور میشوند، معضلات را قابل تحمل کنند، نباید انتظار چیزهایی مانند کاهش جرم یا ارتقای وضعیت سعادتمندی و احساس خوشبختی در جامعه باشید.
در فیلم دکتر پندار با بازی فاطمه معتمدآریا، تلاش میکند که به جای یک تماشاگر بیتفاوت، مطابق اخلاق و ضروریاتی که خودش تعریف میکند به جامعه و افراد کمک کند.
همکار متخصص بیهوشیاش که مدتی در فرنگ بوده، متناسب با جامعهای که مدتی در آن به سر میبرده، مفاد رعایت اخلاق پزشکی بیشتر در ذهنش برجسته است.
خانم وکیل داستان سارا (نگار جواهریان)، بندهای قانون و حقوق اساسی بشر ملکه ذهنش است و وقتی کتاب «اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن» با ترجمه محمدجعفر پوینده را در دستش میبینیم، از مشرب فکری او اطمینان کسب میکنیم و متوجه میشویم که او فکر میکند که حقوق اساسی بشر چیزی قابل مذاکره و تعدیل و سلب شدن نیستند و در هر شرایطی باید به آنها احترام گذاشت.
با پزشک قانونی (پارسا پیروفر) روبرو هستیم که به تناسب کیسهای متعددی که دیده، حالتی عملگراتر دارد و راه پیشرفت پرونده را خانم وکیل نشان میدهد.
اما قهرمان داستان گلبهار (پردیس احمدیه) است. دختر کارتنخوابی قربانی سوء استفاده که جامعه هیچ کمکی نمیتواند به او کمک کند، مگر اینکه با سلب حقی از او، دیگر پتاسیل ابزار جرم واقع شدن را از او بگیرد.
ستارههای دیگر فیلم نقشهای کوتاهتری دارند، اما حتی نقش کوتاه ژواله علو به عنوان مادر دکتر پندار هم دلنشین از آب درآمده است.
فیلم میخواهد بگوید که در تندبادهای اجتماعی شهروندان مجبور به انتخابهایی دشوار و ناگزیر میشوند. انتخابهایی که ممکن است مطابق قانون یا اخلاق نباشند و از دید دیگری کاملا اشتباه هستند.
و اتفاقا لایههایی از جامعه مجبور به تصمیمهای سخت میشوند که شاید نخبهترین و بهترین اقشار آن باشند. وگرنه عمل به نص قانون و بیتفاوت نشستن و رفع مسئولیت کردن بسیار آسانتر و کم دردسرتر است.
شاید رضا درمیشیان میخواسته بگوید، تا زمانی که شرایط به گونهای باشد که انتخابها و خیرخواهیها از سر اجبار و استیصال باشند، نتیجهها هم خاکستری و بغضآلود و از جهاتی ظالمانه هستند.
از دید پزشکی داستانی که روایت میشود تا حد زیادی درست و واقعگرا از آب درآمده. مطابق تقدیم آخر فیلم متوجه میشویم که پدر درمیشیان، پزشک بوده و ایشان احتمالا با چنین زمینهای و مشاورههای جانبی توانسته سوژهای که در ذهنش بوده را بپرورد.
به گمانم شخصیت مجتبی میتوانست بهتر و چندبعدیتر پرداخت شود و یک مقدار درک این شخصیت بزهکار فیلم برای من دشوار بود.
کلا فیلم «مجبوریم» نسبت به مثلا فیلم «لانتوری» درمیشیان، جهش قابل ملاحظهای محسوب میشود و دیگر آن حالت شعارزدگی یا مصنوعی بودن را من حس نکردم.
صحنههای مربوط به محلههای و پاتوقهای معتادان و خیابانخوابها در فیلم دردناک، اما واجب بودهاند.
اما سؤال آخر این است که در سینما باید کژیها و دردهای جامعه را با این غلظت نمایش بدهیم یا خیر؟ اصلا آیا درمیشیان بر غلظت سیاهی افزوده و روایتاش دراماتیزه بوده یا صرفا آینهای نمایاننده واقعیات بوده است؟
آیا کار او سیاهنمایی است؟ آیا برای جامعه افسرده باید فیلم سرگرمکننده ساخت؟ یا احیانا اگر فیلمی آکنده از دردهای اجتماعی میسازیم باید به همان میزان صحنههای شیک محلههای بالا و افراد خوبچهره در کنارش بگنجانیم، تا تحمل درد برای مخاطب فیلم، ساده شود؟
هر کس نظری دارد، همچنانکه هر کارگردانی تعهد خاصی برای خودش تعریف میکند. شاید از جایی به بعد، برای فیلمساز مهم نباشد که دیگران نیتاش را چطور تفسیر کنند!
منبع: سایت یک پزشک