«درساژ»؛ دختری که نمی‌خواست اسب درساژ باشد

مجله نماوا، ‌سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی درساژ درامی آسیب‌شناسانه از تبعات تحقیرشدگی و سرخوردگی یک نوجوان است که به واسطه عکس‌العمل و شیوه‌ای که برای مواجهه با این موقعیت انتخاب می‌کند، تبدیل می‌شود به قهرمانی غیرقابل انتظار.

پویا بادکوبه اولین فیلم سینمایی خود را سال ۹۶ براساس فیلمنامه‌ای از حامد رجبی مقابل دوربین برد. نویسنده- کارگردانی که تجربه‌هایی قابل تأمل در پردازش و بسط و گسترش این موقعیت دراماتیک دارد؛ انسان پس‌زده شده از سوی اجتماع و اطرافیان که به واسطه قرار گرفتن در اقلیت، سویه‌ای نهفته از خود را به نمایش گذاشته و دست به کنشی برانگیزاننده می‌زند.

«پرویز» براساس فیلمنامه مشترک رجبی، مجید برزگر و بردیا یادگاری و «پریدن از ارتفاع کم» بر اساس فیلمنامه رجبی، همین موقعیت دراماتیک را در الگوی شخصیتی یک پیرپسر چاق و یک زن باردار مورد آسیب‌شناسی قرار دادند که واکنش نمادین قهرمانان محوری را در اشل خاص کاراکتر و جهان داستانی محوری به دنبال داشت.

ضمن اینکه رجبی با نگارش فیلمنامه فیلم فصل باران‌های موسمی در کنار برزگر این نکته را به اثبات رساند که اشرافی دقیق به حیطه جهان نوجوانان دارد و در «درساژ» نیز این محور را با تکیه بر کاراکتر یک دختر نوجوان؛ گلسا (نگار مقدم) پی می‌گیرد.

بادکوبه و رجبی در کنار هم شخصیت و درامی نمونه‌وار خلق کردند که می‌توان از آن به عنوان معدود فیلم‌های نوجوانانه قابل استناد سینمای ایران نام برد که به جهت رفتارشناسی یک نسل در آینده سندی قابل رجوع خواهد بود. به‌خصوص پرداختن به دختران نوجوان در سینمایی که فیلم‌های نوجوانانه درباره پسران هم در اقلیت است، نمونه‌وار بودن فیلم را برجسته‌تر می‌کند.

«درساژ» یا خَرامِش در سوارکاری به مجموعه حرکاتی اطلاق می‌شود که در آن سوار، اسب خود را به اجرای مجموعه حرکات دقیق و هماهنگ با ترتیب و زمانبدی مشخص وامی‌دارد تا با اشاره او، اسب حرکاتی را که انتظار می‌رود انجام دهد.

این موقعیت از پیش تعیین‌شده نمایشی؛ تمثیلی است از موقعیت نوجوانِ محوری فیلم. دختری با سرکشی‌های خاص نوجوانی و البته شخصیت ذاتی‌اش که به مثابه اسب درساژ با او رفتار می‌شود؛ چه از طرف دوستانش چه از طرف پدر و مادر و چه جامعه.

اما گلسا این نمایش از پیش تعیین شده را برنمی‌تابد و شورش می‌کند. شورشی علیه کلیت جهان اطرافش و تاوان این شورش را با انتخابی انتحاری و تخریب نهایی خودش می‌پردازد. تنها مأمن و پناهگاه او در طول این سفر قهرمانانه از درون به بیرون هم الوند است؛ اسب درساژ که دخترک با او حس نزدیکی و همذات پنداری دارد.

فیلم سینمایی درساژ

قصه از یک عملیات شوخی و سرگرمی بین گلسا و دوستان مرفه‌اش شروع می‌شود؛ بازی هیجان‌انگیز دزدی از سوپر مارکت محله که با حواس پرتی آنها به جا ماندن فیلم در دوربین مداربسته سوپر ختم می‌شود. اما این گلسا است که توسط دوست پسرش؛ امیر (یسنا میرطهماسب) تنبیه و مجبور می‌شود برای برداشتن فیلم به سوپر برگردد.

درام از همین نقطه زورگویی یک نوجوان و مورد زورگویی قرار گرفتن نوجوانی دیگر آغاز می‌شود که موتور فیلم را به حرکت وامی دارد. نکته اینجاست که گلسا پس از انجام این مأموریت اجباری، دیگر آن دخترک سابق نیست و به تدریج گره‌هایی را در درونش کشف و بازنمایی می‌کند تا پازل شخصیتی خود را از یک انسان ظلم‌پذیر به یک انسان انتخاب‌گر و تعیین‌کننده تغییر دهد.

در این مسیر که روندی درونی دارد، طبعاً فیلم نیاز به مصادیق عینی و بیرونی برای ترسیم و نشانه‌گذاری سیر درونی او دارد و این اتفاق هوشمندانه جز با تأمل در کنش و واکنش‌ها و کشف مفاهیم برآمده از سکوت و سکون ظاهری گلسا حاصل نمی‌شود.

دختری در مرز میان کودکی و بزرگسالی که نه می‌خواهد دختر ظلم پذیر مورد نظر امیر باشد نه دخترک مطیع و حرف گوش کنی که مادر و پدر با ذهن کارمندی خط کشی شده از او انتظار دارند. او نمی‌خواهد اسب درساژ هیچکس و افسارش دست کسی باشد تا حرکات قابل انتظار آنها را به نمایش بگذارد.

به واسطه همین همدلی است که گلسا برای چشاندن حس آزادی و حرکت خارج از قاب یک دایره بسته، الوند را سحرگاهان پنهانی به پیاده روی ممنوعه می‌برد تا همچون خودش شکستن قراردادها و قواعد را تجربه کند و این گامی است مهم و نمادین در عملی کردن تصمیم انتحاری که برای خود در سر دارد.

علیرغم دیالوگ‌های محدود و کوتاهی که کاراکتر گلسا در طول فیلم دارد، خشم سرکوب شده او در سکوت از چشمان عصیانگرش شعله می‌کشد. دخترکی که مدام در حال دویدن است؛ برای نداشتن پول توجیبی که حذف شده، برای رسیدن به مقصد، برای فرار و … برای فرافکنی فریادی که درونش را به آشوب کشانده است. او خود را تکه تکه از نو می‌سازد و کنار هم می‌چیند تا در پایان قهرمانانه‌ترین انتخاب را داشته باشد و بهای این انتخاب را هم بدهد.

«درساژ» در کنار ویژگی‌هایی که ذکر آن رفت، از معدود فیلم‌هایی است که توانسته مفهوم تمثیلی زیرلایه اثر را که از آن برای غنا بخشیدن به قصه محوری وام گرفته، دراماتیزه کند و قاب رابطه انسان و حیوان (اسب) را واجد کارکردی چندلایه کند که یکی از آنها قرینه‌پردازی شخصیت گلسا و الوند و درد مشترکی است که آنها را به هم پیوند می‌دهد.

چرخش الوند در دایره بسته تمرینی که برای اسب درساژ وجود دارد، فراتر از دایره بسته‌ای که گلسا را احاطه کرده و او را در محاصره و فشار قرار می‌دهد، نقبی ظریف به جهان بسته پیرامون مخاطب می‌زند که رنگ و لعابی متفاوت اما کیفیتی مشابه دارد.

این سنتز نهایی حاصل هدف‌گذاری درست و دقیق نویسنده و کارگردان در ترسیم جهان فیلم و قهرمانی همه جانبه است که می‌تواند فاصله طولانی بین پرده و مخاطب را طی کرده و این تجربه را واجد خاصیت آینه‌گی کند تا با هر سن و جنس و ذهنیتی رجعتی داشته باشد به خود، دایره بسته جهان شخصی و نمایش درساژی که همه او انتظار دارد و چه بسا در حال اجرای همین نمایش در زندگی باشد.

چند نفر از ما توانسته‌ایم از محدوده نمایش درساژ زندگی خود خارج شویم؟!

تماشای آنلاین فیلم درساژ در نماوا

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://rahnamanews.com//?p=35119

نظر خود را وارد کنید

سر تیتر اخبار

تبلیغات

تبلیغات

اخبار ایران و جهان