مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
یکی از الگوهای سناریونویسی که پس از «درباره الی» در سینمای ایران جدیتر گرفته شد، جاذبه معماهای شکل گرفته اطراف یک رخداد یا یک شخصیت است. در «درباره الی»، ما با رخدادی مواجه میشویم که قرار است جهان روایت را بیشتر در ذهن مخاطبان پرورش دهد. به واقع آنچه بر الی میرود نقطه اتکایی است تا شمایل درونی سپیده، احمد و دوستان و همراهان رخنما شود. در اصل حادثه، موتور محرکی است تا چیستانهای روایت به بوستانهای معرفت و شناخت از آدمهای روایت برسد. پرسش کلیدی «درباره الی» به واقع نوع مواجهه هر فرد با بحران است. یعنی معرفت یکایکی به تنهایی میتواند پیگیر ماجرا باشد و تلاش برای کشف حقیقت را به کار گیرد یا منفعت بینابینی و جمعی، خاکی است که روی آن چیستانها میریزند تا شمایل تک نمای هر فرد تخریب نشود؟ در حقیقت حفظ آبروی خود و جمع رفقا سبب پنهان کردن و کتمان وقایع میشود و این همان بزنگاهی است که مورد توجه هومن سیدی در «جنگ جهانی سوم» نیز قرار گرفته است.
در اصل آنچه موتور محرک درام در دو فیلم «درباره الی» و «جنگ جهانی سوم» است، چرخه سوالات و ابهاماتی است که دربارهی الی و لادن شکل میگیرد و گمانههایی گنگ را نسبت به مرده یا زنده بودن آن دو میپرورد. در این میان مهم پلان نهایی این دو فیلم است یعنی نقطه مهمی که نشان میدهد وحدت رویه و نظر در امر نادرست چه پیامدهای هولناکی دارد.
در «درباره الی» ماشین در گل افتاده و تلاش دسته جمعی برای رهانیدن خودرو از آن وضعیت در واقع بازنمایهای نمادین از حفرههای تودرتوی زیست اجتماعی در ایران حول محور اصالت اخلاق یا اصالت نفع است. به واقع آن جمع که با دروغهای زنجیروار، اصالت وجودی الی را نفی و فلسفه حضورش میان خود و در آن سفر را دگرگونه جلوه دادند همان گل مالان و خاک برسران آشنایی را تداعی میکنند که تا گردن در باتلاق نفعگراییهای به دور از اخلاق مداری فرورفتهاند و یادکرد آنها همواره در پیکرهای از تراژدیهای برآمده از دروغ صورت میپذیرد.
در «جنگ جهانی سوم» اما پیامد کتمان حقیقت بسی هولناکتر است. آن جمع کذاب پردهپوش که حقیقتی را به پای چرخهای کم سو از ارتباطات مالی و کاری قربانی میکنند به واقع نه سربازان تداوم دروغ که خرده اهریمنانی حقیرند در سرکوب شکیبِ در غم فروخفتهٔ بییاور و تنها. به واقع گروه تولید آن پروژه سینمایی، شمایلی از انسانیت را به بند کشیدند تا منویات خود را به پیش ببرند، اما از آنجا که دست بالای دست بسیار و پاسخ داده شده به های، هوی است فرجامی جز مرگ حقیرانه نزد شکیب/هیتلر نمییابند و در پیشگاه پیشوا به خون میغلطند.