مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
«تاریخ هرگز تکرار نمیشود، اما اغلب همقافیه میشود» این جمله مارک تواین کلید درک جهان فیلم «جنگ جهانی سوم» است. درست است که تاریخ تکرار نمیشود، اما شبیه آنچه که پیشتر روی داده است ممکن است در ابعاد و اشکال مختلف در جوامع بشری با شدت و حدت کم یا بیشتری در زمان و مکانی دیگر امکان بروز یابد. اما آدمی، چیزی را از گذشته به یاد میآورد که به او گفته و تلقین کرده باشند و در این میان هر چه ابزار اطلاعرسانی قدرتمندتر، تاثیرگذاری و ماندگاری بیشتر خواهد بود. وقتی صحبت از جنگآوران بیرحم تاریخ میشود از چنگیز تا هیتلر به ذهن آدمی متبادر میشود؛ گویی هیچ جنگافروزی به سفاکی و بیرحمی آنان نبوده و احتمالا نخواهد بود.
هومن سیدی در جدیدترین فیلم خود با نگاهی به جمله مارک تواین که در بالا آمد بیان میکند، درست است که تاریخ تکرار نمیشود اما جنگهای بزرگ هر لحظه در جهان بازتولید میشوند. اگر هیتلر با جنگافروزی خود نزدیک به ۳۰ تا ۴۰ میلیون آدمی را به کام مرگ برد. در باز تولید تاریخی این امر میتواند همیشه تاریخ در یک سطح کوچک اتفاق بیفتد. ما هر روز و هر کجای این جهان پهناور با هر فرهنگ و مذهبی میتوانیم بازتولید آدمی چون هیتلر را شاهد باشیم کافیست کمی در احوالات پیرامونی خود مکث کرده و کمی از نقطه زاویه دید همیشگی خود جابجا شویم میبینیم آدمی همیشه در جنگ است و جنگ جهانی سوم حتی پیش از دو جنگ جهانی اول و دوم وجود داشته و حالا و تا ابد هم خواهد بود جنگی که آدمی نامی بر او نگذاشته بود.
در فیلم «جنگ جهانی سوم» شکیب کارگر ساده روزمزدی است که برای کارکردن در لوکیشن ساخت یک فیلم سینمایی درباره جنگ جهانی دوم با ناراحتی قلبی بازیگر نقش هیتلراز کارگر ساده پشت صحنه فیلم به بازیگر اصلی آن بدل میشود. او که کمرو و کمحرف است و هیچ درکی از بازیگری ندارد یاد میگیرد بیآنکه خود را درگیر یادگیری دیالوگهای نقش هیتلر کند فقط با شمردن یک تا سه ادای حرف زدن را داشته باشد و فقط کارهای فیزیکی چون سیلی زدن و شلیک کردن و کشتار زندانیان و اسرا را انجام دهد چیزی که گویی در ذات بشر هست. جایی از فیلم کارگردان در تکرار صحنهای که باید شکیب سیلی محکمی به یک اسیر جنگی بزند به برداشت هفتم میرسد. کارگردان به او میگوید فکر کن آن کسی را که میخواهی سیلی بزنی زن و بچه تو را کشته است سعی کن با همان نفرتی که داری سیلی بزنی که شکیب میگوید من سیلی نمیزنم او را خواهم کشت. کارگردان این سکانس را از سیلی زدن به کشتن با تپانچه تغییر میدهد. یا جایی دیگر کارگردان از شکیب میپرسد که میداند هیتلر کیست؟ پاسخ شکیب منفی است. این یعنی اینکه لازم نیست بدانی نقش چه کسی را بازی میکنید کافیست در موقعیت سختی قرار بگیرید تا رفتار شما با آدمی چون هیتلر مقایسه شود. شکیب در فیلم شناختی از هیتلر ندارد، اما در عمل در موقعیت او که قرار میگیرد وحشت آورتر از او عمل میکند. در یک شمای کلی شاید اینگونه به نظر برسد کارگردان سعی در تطهیر اعمال آدمی چون هیتلر را دارد که البته اینگونه نیست. مساله این است که بروز عواملی در پیرامون آدمها میتواند در تغییر بنیادین او موثر باشد کما اینکه هیتلر به عنوان دانشجوی نقاشی تبدیل به آدمی میشود که می شناسیم. در جنگ جهانی سوم منافع آدم در موقعیتی که قرار دارند وقتی با چالشی بزرگ مواجه میشود آنها را تبدیل به آدمهای بیرحمی میکند که در تصور آدمهای پیرامونی آنها نمیگنجید. به جز شکیب، نوید نصرتی در نقش (سعید نصرتی) و حاتم مشمولی در نقش (رستگار کارگردان فیلم) آدمهایی به تصویر کشیده میشوند که در یک بازتولید تاریخی همانگونه که مارک تواین اشاره دارد در ابعاد کوچکتر تبدیل به دیکتاتوری همچون هیتلر میشوند. شکیب کاری را در فیلم میکند که اندازه او و توان و بضاعت اوست او اگر امکانی چون هیتلر داشت چه بسا مرگ بارتر از او عمل میکرد.
برای درک فیلم «جنگ جهانی سوم» کافیست کمی زاویه دید کلیشهای خود را تغییر دهیم آنگاه درک خواهیم کرد که جنگ جهانی سوم از گذشتههای دور بشری وجود داشته و تا ابد بشر هم امتداد خواهد داشت.