مجله نماوا، محمّد تقیزاده
«سور بز» عنوان فیلم کوتاهی است که در سال ۱۳۹۸ ساخته شده و به تازگی از پلتفرم نماوا قابل تماشا است. این فیلم ۱۳ دقیقهای محصول انجمن سینمای جوانان ایران و به کارگردانی سعید زمانیان و تهیهکنندگی حسن محمدی و غلامرضا احمدی است که داستان یک کودک دبستانی را روایت میکند که در پی اقدام پدر و مادرش دچار یک مشکل روحی روانی میشود و فکر و روحش به شدت آسیب میبیند.
«سور بز» همانند اکثر آثار فیلمسازهای جوان نسل جدید سینمای ایران به شدت درگیر فضاسازی است و کارگردانی و اجرای زمانیان در این میان به شدت به چشم میآید. قصه کودکی که حیوان مورد علاقهاش با هدف رفع مشکلات اقتصادی ذبح میشود و قرار است با این مشکل دست و پنجه نرم کند داستان دوخطی «سوربز» است که به جهت انتزاعی بودن فیلمنامه و قصه، در اجرا نیز به سبک سورئال ساخته شده است.
هماهنگی فیلمنامه انتزاعی با اجرای سورئال باعث شده که «سور بز» به عنوان تجربهای قابل توجه به شمار آید که توانسته در بیش از ۲۰ جشنواره خارجی شرکت و توفیقاتی بدست آورد و در داخل نیز به نظر میرسد با رضایت سینمادوستان حرفهای مواجه شود.
فضاسازی قصه همچنان که گفته شد امتیاز اصلی «سور بز» است: فضاسازی که در ابعاد مختلف مورد توجه قرار گرفته: از اصلاح نور و رنگ و فیلمبرداری تا تدوین و افکتهای بصری فیلم که بر درک بهتر کانسپت اولیه داستان و حال و احوال شخصیتها به شدت تاثیرگذار بوده است.
«سور بز» درمجموع، سه شخصیت اصلی دارد: پدر، مادر و پسر. شخصیتپردازی پدر و مادر کلیشهای و سطحی پرداخت شده و تمام توجه فیلمساز به کاراکتر پسربچه معطوف شده است: پدری که به جهت حل مشکلات اقتصادی و استفاده حداکثری از منابع مالی و انسانی اطراف خود، به عشق و علاقه پسرش بیتوجهی میکند و مادری که شمایل یک مادر سنتی عاطفی را دارا است که به جزئیات ریز زندگی از قبیل تر و تمیز کردن خانه و گذاشتن به موقع زبالهها بیش از اتفاقات مهم پیرامونش، حساسیت نشان میدهد.
شخصیت پسربچه با بازی خوب «یزدان کوکبی» محل توجه و تمرکز فیلمساز و فیلم است: پسربچهای که در شخصیتپردازی کنشمند و فعال است و در عالم واقع و خیال به شدت تحت تاثیر رخداد اولیه فیلم و تصمیم والدینش برای ذبح بُز مورد علاقهاش قرار میگیرد. نمادپردازیهای فیلم در این بخش از قبیل نگذشتن زمان و ماندن روی ساعت ۱ و تداوم حضور بُز در همه لحظات زندگی پسربچه، فضایی سورئال و خیالی را خلق میکند که به خوبی میزان علاقه و درگیری ذهنی و روحی پسر را به حیوان مورد علاقهاش نشان میدهد.
پایانبندی فیلم و تبدیل پسربچه به عشق مورد علاقهاش، از دیگر وجوه جذاب فیلم است که تاحدی برگرفته از نمونههای خارجی و فیلم «گاو» داریوش مهرجویی است جاییکه مش حسن پس از مرگ گاوش و از شدت علاقه به این حیوان خود را گاو مش حسن میپندارد و همه زندگی و ذهن و وجودش به حیوان و معشوقه غیرانسانیاش معطوف میکند. در فینال «سور بز» نیز شاهد تبدیل پسربچه به بز و یکی شدن عاشق و معشوقی هستیم که به گمان انسانهای پیرامونی کاری غیرمنطقی انجام میدهند اما در واقع درکی از این فرآیند عاطفی میان انسان و حیوان نداشتند.