مجله نماوا، مرسده مقیمی
بررسی نمایش الیور توئیست
رمان مطرح چارلز دیکنز از زمان نگارش تاکنون بارها و بارها مرجع اقتباس آثار نمایشی بوده است؛ از زمانی که سینما وجود خارجی نداشت، در نمایشها همیشه پای ثابت قصههای محبوب بود تا بعدتر که سینما آمد و در این مدیوم هم بارها ساخته شد و مورد اقبال تماشاگران قرار گرفت. اتفاق جالب، اما زمانی رخ داد که دوازده سال پس از «الیور توئیست» مشهور به کارگردانی دیوید لین، آهنگساز شهیر انگلیسی که دستی هم بر قلم داشت، بر آن شد تا نسخه موزیکالی از اثر جاودانه دیکنز آماده کند و به این ترتیب لیونل بارت در سال ۱۹۶۰ نسخهای موزیکال از «الیور توئیست» ارائه داد و نام آن را «الیور» گذاشت. هشت سال پس از انتشار این اثر کارول رید بر اساس همین نسخه و با همین نام فیلمی موزیکال ساخت که در اسکار آن سال هم مورد توجه هم قرار گرفت.
حسین پارسایی برای اولین تجربه موزیکالش در تئاتر همین فیلم «الیور» را منبع قرار داد و به این ترتیب برگردان موزیکال بارت از شاهکار دیکنز با بازی بهترین ستارههای تئاتر و سینما با تمرینهای طولانی روی سن تالار وحدت رفت و با اقبال گسترده مخاطبان اجرایش تمدید هم شد. نوید محمدزاده، مهناز افشار و هوتن شکیبا مثلت اصلی بزرگسالان نمایش بودند در سه نقش مهم بیل، نانسی و فاگین. کسانی که حضورشان برای جذب مخاطب کافی بود و علاوه بر تضمین مخاطب، خیال پارسایی را از کیفیت اجرا هم مطمئن میکرد. اجرای قصهای مطرح و بارها ساخته شده برای بازیگرانی تا این اندازه حرفهای کار چندان سختی نبود، اما آنچه مهمترین چالشِ نه فقط این سه نفر که گروه پرتعداد بازیگران نمایش پارسایی محسوب میشد، همین موزیکال بودن اثر بود. دیالوگهای مهمی که باید غالباً با آواز گفته میشد و مطابق اصول تمامی نمایشهای موزیکال با حرکات موزون جمعی همراه بود. از همین رو یکی از مهمترین بخشهای تئاتر الیور توئیست برگردان متن به زبان شعر از انگلیسی به فارسی بود و همچنین داشتن یک کرئوگرافی قوی و البته بازیگرانی که بتوانند آن را به بهترین شکل اجرا کنند وگرنه قصهای را که همه زیر و بم و جزئیاتش را میدانند به خودی خود برای جذب مخاطب و موفقیت کافی نبود، خاصه اینکه آنقدر از این قصه شاهکار اجرا شده و در دسترس همه قرار دارد که قطعا کسی به نسخهای ضعیف و درجه چندم روی خوش نشان نمیداد.
تئاتر موزیکال حسین پارسایی اما از هر حیث غافلگیرکننده بود؛ محمدرضا کوهستانی متن جذابی را آماده اجرا کرد و در بخش بازیگری هم دست پارسایی حسابی پر بود. در نمایش حتی پیش از ستارهها و بازیشان، این دو کودک اصلیاند که غافلگیرکننده ظاهر میشوند. آرمان مرادی و محمد شاکری به روشنی از ستارههای روی سن کم نمیآورند، مخصوصا محمد شاکری در نقش داجر یکی از ستارههای تماشایی نمایش است و نوید بازیگری آیندهدار و قابل اعتنا را به سینما و تئاتر ایران میدهد. بازیگران شناختهشده هم توانستهاند علاوه بر مهارت بازیگریشان کاملا خودشان را با اثری موزیکال هماهنگ کنند ولی این میان هوتن شکیبا چیز دیگری است. هم آوازخوانیاش و هم اجرایش در نقش مردی مسنتر از خودش و هم اجرایش در حرکات موزون تماشایی است و به راحتی میتواند سایه سنگینش بر کلیت تئاتر تحمیل کند تا جایی که در فصل جوایز هم او تنها کسی است که از این نمایش نامزد دریافت جایزه جشنواره تئاتر فجر میشود.
نوید محمدزاده نیز در این نمایش میکوشد میانه آن چیزی باشد که مردم از او دیدهاند، دزدی که در عین اینکه شخصیت مثبتی ندارد اما منفی هم نیست و خلاف چیزهایی که مخاطب سینما از محمدزاده به یاد دارد، خشم و پرخاشش بیرونی نیست و کاملا درونی بازی میکند. مهناز افشار هم در نقش دختری دلداده نه شبیه به فیلمهای گیشهایاش لوس است و نه مُصر است که بازی تئاتری و متفاوتی برای اثبات تواناییاش به نمایش بگذارد بلکه کاملا متناسب با آنچه کاراکتر نانسی نیازمند است دلبری میکند و شمایل یک دختر عاشقپیشه دوستداشتنی را برایمان میسازد و همین کمک میکند تا انتهای نمایش بتواند احساسات مخاطب را کاملا درگیر کند.
طبعا در اجرای نمایش موزیکال یکی از ارکان مهم، گروه ارکستر است. بردیا کیارس که نوازندگی در ارکستر ملی ایران را در کارنامه دارد در نمایش پارسایی آهنگ خود لیونل بارت را اجرا میکند و اجرای موثر او و تیمش به سرپرستی آواز هادی قضات سبب میشود تئاتر در زمان نسبتا طولانیاش از رمق نیفتد. همانطور که بالاتر اشاره شد در همراهی با این موسیقی حرکات موزون گروه بازیگران روی سن نیز به نمایش جلوه میدهد که سرپرستی آن را علی براتی برعهده دارد. علاوه بر گروه موسیقی و رقص، طراحی نور مرتضی نجفی، طراحی صحنه سهیل دانشاشراقی، طراحی چهرهپردازی سارا اسکندری و همچنین طراحی لباس شیما میرحمیدی بازوی قوت پارسایی هستند تا «الیور توئیست» هر چه بیشتر به اثری استاندارد نزدیک شود.
پارسایی هم گرچه در هنگام آمادهسازی کار با انتقاداتی مواجه بود، اما به عنوان کارگردان یک مجموعه بزرگ موفق میشود مدیریت گروهی چند صد نفری را به درستی بر عهده بگیرید و به عنوان اولین نمایش ایرانی با این حال و هوا اثری مورد قبول پیش روی مخاطب بگذارد. شاید تنها مشکل به حق مردم در زمان اجرای این نمایش مبلغی بود که باید برای خرید بلیط صرف میشد و از عهده هر کسی بر نمیآمد و عملا تعدادی از مردم را از گروه مخاطبان این تئاتر حذف میکرد. البته خلاف انتقادات این سبک از نمایشها در همه جای دنیا جزو نمایشها لوکس محسوب میشوند و به بدنه اصلی تئاتر ارتباطی ندارد و در نتیجه مخاطبانشان هم از قشر مشخصی است نه تئاتربینهای حرفهای اما حالا با قرار گرفتن فیلم تئاتر «الیور توئیست» روی پلتفرم نماوا این امکان برای همگان فراهم است تا با تهیه بلیطی ارزان و مقرون به صرفه و در شرایط برابر نسبت به سِن به تماشای تئاتری بنشینند که قطعا میتواند اصلیترین وظیفهاش که سرگرم کردن مخاطب و روایت کردن جذاب یک شاهکار ادبی است را به نحو احسن به انجام برساند.
تماشای نمایش الیور توئیست در نماوا