مجله نماوا، رضا صائمی
نام محسن عبدالوهاب را همواره با فیلمهای اجتماعی به یاد میآوریم. چه آنگاه که دستیار رخشان بنیاعتماد بود و چه زمانی که خود در مقام کارگردان به ساخت فیلم دست زد. نخستین فیلمش «لطفا مزاحم نشوید» که اپیزودهای سه گانه داشت روایتی متفاوت از یک فیلم اجتماعی درباره موضوع اعتماد بود. «به دنیا آمدن» دومین فیلم او نیز گرچه رگههایی از نگرش فلسفی و هستی شناختی دارد، اما در بستر یک درام خانوادگی- اجتماعی روایت میشود که یکی از چالشهای مهم زندگی زناشویی در نسل جدید را دستمایه قصه خود قرار میدهد.
قصه از این قرار است که پری (الهام کردا) و فرهاد (هدایت هاشمی) که یکی بازیگر تئاتر و دیگری کارگران است در آستانه میانسالگی برای ادامه مسیر زندگی با یکدیگر دچار مشکل میشوند. داستان از جایی شروع میشود که پری باردار میشود ولی فرهاد از داشتن بچهی دوم خوشحال نمیشود و تصمیم به سقط جنین دارد، در ابتدای راه پری نیز او را همراهی میکند و حتی یکبار توسط قرص سقط جنین اقدام به سقط میکند ولی بعدها در سر دوراهی وجدان و خوشبختیاش گیر میکند و تصمیم میگیرد فرزندش را نگه دارد این در صورتی است که فرهاد به دلیل خوب نبودن وضع مالی از داشتن فرزند دوم امتناع میورزد. بعد از بحثهای مکرر و فرار زن از دکتر، تصمیم به رفتن به یزد میگیرد تا دور از چشم فرهاد فرزندش را بهدنیا بیاورد. در همین حال پسر آن دو کیان، عاشق دخترِ پسردایی پدرش میشود؛ پسری که فقط ۱۲ سال دارد. در همین حال فرهاد پری را پیدا میکند ولی پری با او نمیآید. چند ماه بعد پری به فرهاد اطلاع میدهد که بچه دختر است و قرار است اسمش دریا باشد و دیگر به تهران باز نمیگردد و با کیان به یزد میروند.
پرداخت به موضوع ملتهب سقط جنین
موضوع فرزندآوری و سقط جنین در شرایط دشوار معیشتی هم قصه امروز جامعه ماست و هم درباره آن فیلمهای متعددی ساخته شده اما زاویه دید متفاوت عبدالوهاب به این موضوع، «به دنیا آمدن» را به فیلمی متفاوت در این سوژه بدل میکند. فیلم گرچه در نیمه ابتدایی کُند پیش میرود، اما با پرداخت سر حوصله و جزیینگرانه زندگی این زوج پرمشغله، منطق متفاوت زن و مرد قصه را در ارتباط با موقعیت چالشبرانگیزی که در آن قرار گرفتهاند را به لحاظ حسی و عاطفی برای مخاطب ملموس و تجربهپذیر میکند به گونهای که خود مخاطب هم در یک وضعیت دوگانه و بینابینی و تردیدآمیز نسبت به وضعیت زوج قصه قرار گرفته و امکان همذاتپنداری با آنها فراهم میشود. ضمن اینکه به نظر میرسد فیلمساز خواسته این موقعیت را از منظر جنسیتی هم بازنمایی کند. جنسیتی به این معنا که مساله داشتن یا نداشتن فرزند و در واقع به دنیا آمدن یا نیامدن او را از منظر جهان زنانه و دنیای مردانه در یک دوقطبی به تصویر بکشد. چیزی شبیه به مواجهه و رویارویی یا پارادوکس بین عقل و عاطفه در نسبت به آفرینش و تولد یک انسان. ضمن اینکه این جدل را میتوان در تضاد عقل و عقیده هم صورتبندی کرد. چنانکه پری نسبت به سقط جنین به واسطه باورهایش دچار احساس گناه هم هست. فیلم در واقع این چالش را به ذهن و خیال مخاطب تسری داده تا او را درگیر این مجادله کند که ظاهرا هر دو سوی دعوا، دلایلی منطقی و قابل درک را برای تصمیمشان مطرح میکنند. جالب اینکه این زوج علیرغم اختلاف نظرشان درباره تولد بچه، در کار و یار بودن وجه اشتراک و تفاهم زیادی دارند و همین مساله هم بر تراژدی این جدال میافزاید.
بحران به دنیا آوردن یا نیاوردن فرزند البته با بحران میانسالی این زوج هم گره میخورد و چه بسا به عنوان یکی از مصادیق همین بحران، برجسته میشود. این تضاد را میتوان در نسبت با موقعیت نقشی و منزلت اجتماعی پری و فرهاد هم صورتبندی کرد. به این معنا که پری بین نقش مادری و همسر بودن و فرهاد هم بین نقش پدری و همسر بودن در ارتباط با تصمیمگیری نسبت به آوردن یا نیاوردن فرزند دچار بلاتکلیفی میشوند. گرچه در نهایت عاطفه بر منطق به معنای عقل معاش غلبه میکند و به دنیا آمدن رخ میدهد اما مخاطب را دعوت میکند تا درباره این موضوع و جوانب مختلف فرزندآوری و فلسفه بچهدار شدن نگاهی تاملبرانگیز داشته باشد. چالشی که قصه امروز جامعه ماست.