مجله نماوا، سحر عصرآزاد
اگر فیلم را ندیدهاید، نوشته بخشهایی از داستان را لو میدهد
پگاه ارضی در اولین فیلم سینماییاش بر اساس فیلمنامهای از خودش به یکی از نقاط مغفول سینما و تلویزیون ایران میپردازد؛ چالش دوران بلوغ برای دختران که به نظر میآید جزو خطوط قرمز نانوشته باشد. او توانسته با خوانشی ظریف و موشکافانه از این موقعیت بر بستر کلیشهای همچون طلاق، فیلمی غیرکلیشهای در همه اجزا بسازد که در عین حال واجد نگاهی آسیبشناسانه باشد.
فیلم با رابطه صمیمانه پدر (سعید- شهاب حسینی) و دختری نوجوان (نبات- ستایش محمودی) آغاز میشود که یک زندگی آرام با درک متقابل از یکدیگر دارند. البته همچنان وفادار به یاد مادری هستند که از دست رفته و با عادتِ سر زدن به مزار او، این تصویر تکمیل میشود.
مصداق درک متقابل را میتوان در رفتارهایی سراغ گرفت که رابطه پدر- دختری آنها را فارغ از کلیشهها گرما و صمیمیت میبخشد؛ نبات به عنوان یک دختر نوجوان روزمره خود را با پدر به اشتراک میگذارد. در عین حال از پالسهای عاطفی اطراف پدر باخبر است و به گفته بهتر او هم نقش دختر- مادر را برای سعید ایفا میکند.
اما این تصویر ایدهآل و به ظاهر باثبات قرار است با تلنگری از هم بپاشد که محرک دراماتیک آن حضور زنی به نام رویا (نازنین فراهانی) در زندگی نبات و سعید است. زنی که قرار است به تدریج و در روندی دراماتیک هویت واقعیاش افشا شود که او هم نقش دوگانه دوست- مادر (سایه) را برای نبات ایفا میکند.
نویسنده- فیلمساز با هوشمندی طراحی این نقشهای دوگانه را برای این سه شخصیت که سه ضلع اصلی مثلث محوری فیلم هستند، به گونهای انجام داده که بتواند روی هر یک از این دو وجه مانور احساسی بدهد و در بزنگاهی مناسب هم از هویت واقعی و نقش دوگانه آنها پرده بردارد که برای مخاطب همراه با غافلگیری باشد.
این زاویه نگاه و طراحی هوشمندانه امکان ویژهای به او داده تا بتواند از این مثلث کلیشه ای (خانواده)، اضلاع آن (پدر، مادر، فرزند) و موقعیت تکراری (طلاق)، خوانشی تازه داشته باشد و کلیت درام و فیلم را با وجود آشنا و تکراری بودن، واجد تمایز و امتیاز کشف و بازخوانی کند.
این رویکرد برای گرفتن کارکرد جدید از کلیشهها را می توان با ظرافت در کاراکتر پدر و مادر مورد موشکافی قرار داد. شخصیتهایی که در تضاد با خوانش متداول به نوعی جایشان با هم عوض شده؛ پدری که پای بچهاش ایستاده و او را به تنهایی بزرگ کرده و مادری که برای زندگی بهتر و عشق بیشتر، خانواده را ترک کرده است. درام محوری جایی شکل میگیرد که بنا به طراحی جذاب نویسنده- فیلمساز قرار است این دو بعد از سالها با هم مواجه شوند آنهم به بهانه فصل مشترکشان یعنی نبات.
روایتی تازه و متفاوت از قصهای قدیمی
فیلم همانطور که در ذهن سازندهاش در نقطه مقابل کلیشههای رایج جرقه زده، شکل گرفته و روی کاغذ به قوام و ثبت رسیده، در روایت و نحوه چینش دراماتیک رویدادها نیز این مسیر را دنبال میکند تا این جمله طلایی را یادآور شود که همه قصهها تکراری هستند، این زاویه نگاه نویسنده است که میتواند آنها را تازه، متمایز و منحصر به فرد کند.
فیلمساز تلاش کرده در اولین گام مخاطب را همراه و همگام با نبات در کشف و جستجو و تقابلهایی که در این مسیر با پدرش دارد، پیش ببرد. این همراهی بهخصوص به جهت ارتباط حسی مخاطب با این دختر نوجوان و محوریت یافتن او به عنوان قهرمانی که قرار است با چالش بزرگ زندگیاش مواجه شود و کنشمند هم باشد، نقش مهمی دارد.
اما در ادامه بزنگاهی مناسب را انتخاب میکند تا با کنار هم قرار دادن کدهای زیرپوستی از سعید و مواجهه او با رویا که هر بار به بهانهای عقب میافتد، سمت و سویی رازآلود و معماگون به درام بدهد. این روند با مانورِ بهاندازه روی این موقعیت، با دیدار غیرمستقیم سعید و رویا در خیریه به نقطهای تعیینکننده میرسد که مخاطب را این بار با سعید همراه میکند تا کدهای کاشته شده و گذشته پنهان، تأثیر خود را در درام زمان حال بگذارد.
حالا با پدری سر و کار داریم که محقگونه نمیخواهد رنج بزرگ کردن یک دختربچه بیمادر را با تبدیل شدن به یک پدر دروغگو تشدید کند؛ در عین حالیکه خودش هم پرسشها و گلههای بیشماری از سایه دارد که همه اینها او را به مواجههای اجباری با زن وامی دارد.
فیلم با ظرافت تغییر روند دراماتیک داستان را به واسطه موقعیتهای طراحی شده برای مخاطب جذاب و ملموس میکند تا در ادامه از کاراکتر سایه به عنوان یک مادر کلیشهزدایی شود. زنی که در جوانی زیر فشار مادرانگی و عشق رنگ باخته و خودخواهی، تصمیم به ترک خانواده و طلاق و مهاجرت گرفته است.
البته نویسنده- فیلمساز برای منفی و سیاه نشدن این کاراکتر و تلطیف جایگاه مادرانه، به اختلالات روحی سایه در گذشته به شکل کمرنگ و در زمان حال به شکل برجسته میپردازد. روندی که آسیبپذیری و شکنندگی زن را به واسطه تصمیمی که در جوانی گرفته، در زمان حال با نشانههای آلزایمر زودرس به نوعی تلطیف شده بدل به تاوان او میکند. زنی که خارج از ایران در یک آسایشگاه روحی- روانی روزگار میگذراند و تا قبل از فراموشی مطلق تصمیم گرفته با دخترش روبرو شود یا حداقل او را از وجود خودش مطلع کند.
وقتی با اطلاعاتی که در پایان به دست آوردهایم، یک بار دیگر فیلم را از آغاز به پایان و بالعکس مرور میکنیم، اهمیت طراحی دراماتیک و خوانش غیرکلیشهای نویسنده- فیلمساز در نگارش فیلمنامه و مرحله بعد در کارگردانی فیلم بیش از پیش نمایان میشود.
همین وجه است که فیلم نبات را در عین پرداختن به چالشهای یک دختر نوجوان در مواجهه با بلوغ و گرههای عاطفی زندگی خانوادگیاش، واجد زیرلایههای متعددی با کنکاش در مضامینی همچون روابط زوجها، جایگاه خانواده، طلاق، مهاجرت، آلزایمر و … میکند که هر یک اهمیتی بسزا در سینمای تکرارزده ما دارند.
شهاب حسینی در نقش سعید حضور به اندازه و تأثیرگذاری دارد، بهخصوص در ارتباط برقرار کردن با ستایش محمودی به عنوان یک بازیگر تازه کار اما بااستعداد، توانسته گرمی و انرژی لازم برای شکل دادن به یک رابطه پدر- دختری ملموس و غیرنمایشی را وارد کار کند.
نازنین فراهانی در نقشی حساس که قابلیت تبدیل شدن به یک کاراکتر منفی و یک بعدی را دارد، حرکتی ماهرانه روی لبه تیغ دارد که البته با تکیه بر فیلمنامه حساب شده و ظرافتهای بازیگری خودش است. به همین واسطه است که امتیاز مهم «نبات» را در کنار فیلمنامه و کارگردانی هوشمندانه و دقیق پگاهی ارضی، باید تیم بازیگری این فیلم دانست که در منحصر به فرد شدن فیلم نقش مهمی دارند.
تماشای آنلاین فیلم نبات در نماوا