داستانهایی که به مسائل هویتی، دوستی و تعاملات انسانی میپردازند، میتوانند به کودکان کمک کنند درک عمیقتری از خود و جهان اطرافشان پیدا کنند.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: داستانهای کودک و نوجوان به عنوان ابزاری قدرتمند میتوانند نقش مهمی در تربیت کودکان داشته باشند. زیرا مضامینشان باعث فکرکردن بچهها و همین امر موجب میشود اینگروه از مخاطبان ادبیات داستانی، در مواجهه با تجربیات مختلف تحلیل دقیق داشته باشند.
یوسف پورجم پژوهشگر و نویسنده در همینزمینه یادداشتی با عنوان «فلسفه، داستان، تربیت» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید؛
در دنیای پیچیده و پویا که کودکان در آن رشد میکنند، داشتن نگاهی فلسفی در مباحث تربیت کودک و داستان کودک بهعنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر مطرح میشود. فلسفه، با پرسشهای بنیادی دربارهی ماهیت وجود، اخلاق و معرفت، به والدین و مربیان کمک میکند تا به یک درک عمیقتر و جامعتر از فرآیند تربیت برسند. این نوع نگاه، نهتنها باعث توسعهی ذهنی و روانی کودک میشود، بلکه از دیدگاه جامعهشناسی نیز به ساختاردهی بهتر روابط اجتماعی و فرهنگی کمک میکند.
یکی از جنبههای مهم نگاه فلسفی در تربیت کودک، پرورش قدرت تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی به کودکان امکان میدهد تا در مواجهه با اطلاعات و تجربیات مختلف، تحلیل و ارزشیابی دقیقی داشته باشند. این مهارت در دنیای امروز که اطلاعات بهسرعت در حال تغییر و بهروزرسانی است، اهمیت ویژهای پیدا میکند. از منظر روانشناسی رشد، کودکانی که از ابتدا در محیطی پرورش مییابند که در آن تفکر انتقادی تقویت میشود، قادر به توسعهی بهتر مهارتهای حل مسئله و تصمیمگیری هستند.
در تربیت کودک، مساله اخلاق نیز بهطور جدی مطرح است. نگاهی فلسفی به اخلاقیات میتواند به کودکان کمک کند تا مفاهیمی همچون عدالت، انصاف و همدلی را بهخوبی درک کنند. از دیدگاه نظریههای اخلاقی، مانند نظریهی اخلاقی کانت یا نظریهی فضیلت ارسطو، کودکان میتوانند با مشارکت در بحثهای اخلاقی و شنیدن داستانهایی که مسائل اخلاقی پیچیده را به چالش میکشند، به توانایی بیشتری در فهم و ارزیابی رفتارهای خود و دیگران دست یابند.
از طرف دیگر، داستانهای کودک بهعنوان ابزاری قدرتمند در تربیت کودک نقش ایفا میکنند. داستانها با بهرهگیری از تخیل و خلاقیت، بستری مناسب برای انتقال مفاهیم فلسفی و تربیتی فراهم میآورند. با استفاده از این رویکرد، میتوانیم داستانها را همانند متون تفسیری ببینیم که در آنها مفاهیم پیچیدهی انسانی و اجتماعی مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرند. بهطور مثال، داستانهایی که به مسائل هویتی، دوستی، و تعاملات انسانی میپردازند، میتوانند به کودکان کمک کنند تا درک عمیقتری از خود و جهان اطرافشان پیدا کنند.
از منظر جامعهشناسی، تربیت فلسفی کودک به اجتماعیسازی مؤثرتر کمک میکند. نظریههای جامعهشناختی، همچون نظریهی کنش متقابل نمادین، بر اهمیت تعاملات اجتماعی و نمادهای فرهنگی در شکلگیری هویت فردی تأکید دارند. نگاهی فلسفی در تربیت کودک میتواند این تعاملات را غنیتر کرده و به کودکان کمک کند تا در جامعه بهعنوان افرادی مسئول و آگاه شرکت کنند.
در نهایت، تربیت کودک با نگاه فلسفی، به کودکان کمک میکند تا بهعنوان شهروندانی با درک عمیق از مفاهیم انسانی و اجتماعی رشد کنند. این نوع تربیت، نهتنها به نفع فرد بلکه به نفع جامعه است؛ چرا که افرادی که با تفکر فلسفی و اخلاقی پرورش یافتهاند، قادر به ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در جامعه خود خواهند بود. از اینرو، گنجاندن مباحث فلسفی در تربیت و داستانهای کودک، بهعنوان ابزاری ضروری برای پرورش نسلهای آینده تلقی میشود.