یک رسانه فرانسوی در یادداشتی نوشت که اصرار رژیم صهیونیستی بر تداوم و تشدید جنگ علیه نوار غزه یک «راهبرد خودکشی» برای این رژیم و غرب حامی آن است و این مسئله میتواند بر محبوبیت جنبش حماس بیفزاید.
به گزارش ایسنا، فیگارو در یادداشتی به قلم “رنو ژیرار” مینوسد: «آیا تخریب سیستماتیک زیرساختها و ساختمانهای مسکونی این سرزمین ۳۶۵ کیلومترمربعی (غزه) که جمعیت آن کمی بیش از ۲ میلیون فلسطینی است و از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۰۶ تحت اشغال اسرائیل بود، درست است؟ آیا ارتش اسرائیل تاکتیک انتقال ریسک را بیش از حد انجام نمیدهد؟ (حداقل خطر برای سربازانش، حداکثر خطر برای غیرنظامیان فلسطینی، حتی اگر هرگز عمداً آنها را هدف قرار ندهد.) آیا از میزان خسارت جانبی که در تعقیب حماس متحمل میشود، خجالت نمیکشد؟ آیا تخریب صدها خانه صرفاً به این دلیل که ما به دنبال یک جنگجوی حماس میدویم که بهعلاوه شانس کمی برای گرفتن او داریم، مشروع است؟»
روزنامه فرانسوی در این گزارش ادامه میدهد: «خسارات انسانی (بیش از ۲۲۰۰۰ کشته) و مادی در غزه آنقدر قابلتوجه و زندگی مردم فلسطین – که جایی برای رفتن ندارند – آنقدر مخاطرهآمیز شده است که ما حق داریم بپرسیم که آیا دولت نتانیاهو آگاهانه یا ناخودآگاه این کار را برای رفع تشنگی انتقام نکرده است؟ در برابر چه کسی؟ در برابر جمعیتی که در داخل یک حصار محبوس شدهاند و دولت لیکود دیگر نمیخواست دربارهاش بشنود؛ زیرا اجازه داده بود توسط قطر تأمین مالی شود. اما، از آنجاییکه کل این استراتژی با شکست امنیتی عظیم در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به پایان رسید، دولت اسرائیل که از نظر سیاسی ناامید شده بود و حس نزدیکشدن به درب خروج داشت، به خود اجازه داد تا فلسطینیها را مجازات دستهجمعی کند.
چه زمانی در جهان پس از جنگ جهانی دوم مجازات دستهجمعی کارساز بود؟ چه زمانی در بهبود دائمی وضعیت جمعیتهای مربوطه، هم کسانی که آن را ایجاد میکنند و هم کسانی که از آن رنج میبرند، موفق شده است؟
در ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳ در والاستریت ژورنال، بنیامین نتانیاهو سه هدف جنگی خود را بیان کرد: ۱) نابودی حماس. ۲) غیرنظامی کردن نوار غزه. ۳) افراط زدایی از جمعیت غزه. با بررسی دقیقتر، متوجه میشویم که به طور واقعبینانه، تنها هدف دوم شاید قابلدستیابی است. بله، ارتش اسرائیل واقعاً از نظر نظامی قادر است نوار غزه را به میدانی از ویرانه تبدیل کند که عملاً غیرنظامی خواهد شد؛ حداقل برای مدتی.
از سوی دیگر، طولانیشدن این جنگ – بدون گفتوگو یا بازتاب سیاسی در مورد آینده مسئله فلسطین – شانس را برای افزایش محبوبیت حماس در میان مردم فلسطین و همچنین در میان مسلمانان جهان زیاد میکند. حماس مظهر ایدئولوژی است که بمبها در برابر آن ناتوان هستند.
اسرائیل همچنین شانس زیادی ندارد که بتواند جمعیت غزه را “افراط زدایی” کند. چه کسی میتواند باور کند که هزاران یتیم ایجاد شده توسط بمباران، از انتقام گرفتن از کشته شدن والدین خود که زیر آوار مردهاند، دست بکشند؟
وزیر دارایی اسرائیل از رئیس دولتش هم فراتر رفت. بتسلئیل اسموتریچ، در مصاحبهای با رادیو ارتش در ۳۱ دسامبر ۲۰۲۳، از مردم غزه خواست به خارج از کشور مهاجرت کنند و در عوض آن شهرکنشینان یهودی بازگردند و تنها یکصد هزار یا دویست هزار عرب وجود داشته باشند!»
فیگارو در پایان مینویسد: «با جرات بگوییم: این صهیونیسم در پی فتوحات برای اسرائیل و برای غرب که از آن حمایت میکند، همانند خودکشی است. امنیت واقعی یک دولت زمانی است که با همه همسایگان خود بهخوبی کنار بیاید. بااینحال، چنین استراتژی اخراج اجباری نوادگان ساکنانی که برای قرنها در فلسطین زندگی میکردند، شانس بسیار کمی برای پذیرش همسایگان دور یا نزدیک اسرائیل دارد.
حتی احتمال دارد که ایالات متحده نیز روزی از گستاخی راست افراطی اسرائیل که فلسطینیها را از تشکیل یک ملت محروم میکند، خسته شود.
طولانیشدن این جنگ برای غرب هم همانند خودکشی است. زیرا به ولادیمیر پوتین روی یک بشقاب نقرهای هدیهای مضاعف میدهد که حتی جرأت رؤیایش را نداشت که آن اثبات روزانه استانداردهای دوگانه در درسهای اخلاقی غرب است.
پیامد این هدیه، اجماع غیررسمی کشورهای درحالتوسعه با محور اقتدارگرای روسیه-ایران-چین است.»