مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
ارادت کامل شیعیان به علی بن ابی طالب و حسین بن علی نباید این تصور را ایجاد کند که پیروان مکتب امامت، نسبت به نهضت انسانی دیگر امامان شیعی بیتوجهاند. به واقع رویکرد نسبت به جنبشها و نهضتهای اصلاحی شیعیان در دل تاریخ بیشتر برآمده از شعار پیروزی خون بر شمشیر است و آن را به مثابه یک چراغ راه می نمایاند.
این پیشینه نظری سبب شده تا بخش مهمی از تاریخ نگاریهای صورت گرفته در مورد امامان شیعی، بیشتر روی مفاهیم نظری حکومت علوی و نهضت عاشورا استوار باشد. روی همین اصل وقتی به تاریخچه ساخت فیلم و سریال در ایران رجوع می کنیم تعداد بالایی از آثار تولید شده در زمینه تاریخ اسلام و قوم نگاری مسلمانان، لاجرم بر رویکردهای تبیین شده امام عدالت (مولا علی) و امام شهادت(سید الشهدا حسین بن علی) تمرکز کردهاند. به واقع در پس رویکردهای مستقیم یا اشارتی(اشارهای) به تاریخ امامان شیعی، بیشتر نام ولی الله و ثارالله شنیده میشود و انگار دوربین و قلم برای به تصویر کشیدن و توصیف و تبیین تاریخ زندگی این دو امام بیش از دیگر امامان شیعی، شوق دارد.
در این میان فیلم روز واقعه در عین توجه نسبی به خاستگاههای نظری پیشین، راه نوینی را برای روایت در نظر میگیرد. خلق شخصیت عبدالله، جوان مسیحی تازه مسلمان شده بهترین فرصت را در راستای پیشنهاد این راه جدید برای سناریونویسی سینمایی درباره نهضت عاشورا در اختیار سینمای ایران مینهد.
عبدالله یک مسیحی پایبند است که با شنیدن وصف حسین بن علی از زبان راحله، مسلمان میشود. روزی که به دیدار اسقف (محمدعلی کشاورز) میرود کلامی را بر زبان جاری میسازد که جانمایه تمام هویت شخصیتی او میشود. او تمام حجت مسلمانیاش را حسین بن علی میداند.
مخاطب در آن لحظه به این فکر میکند که آیا این یک نمایشگری و دلبری در پیشگاه محبوب (راحله) است؟ آیا این تنها بازتابنده هیجانی مقطعی و برآمده از ذهنیتی ظاهری است؟ آیا عبدالله شیفته زیبایی راحله شده و به واسطه این محبوب، دل در گروی حسین بن علی نهاده است؟
مرحله اول / پرسش هایی برای کشف حقیقت
پاسخ همه این سوالات در طول فیلم داده میشود. سناریو به خوبی عبدالله را در مسیر اثبات خود و درون بیآلایشش قرار میدهد. اولین آزمون عبدالله فرا میرسد. او سوار بر شتر در حال رفتن به مراسم عروسیاش است. در میدانگاه، اسب سواری را با پرچمی سبز مشاهده میکند.
از کسی که افسار شتر در دستانش است راز شتاب آن اسب سوار را میپرسد. پاسخ داده شده، اولین التهاب را درون شخصیت در جستوجوی حقیقت عبدالله ایجاد میکند. پس مرحله اولی که برای عبدالله در سناریو پیشبینی شده، طرح سوال است و همین ویژگی (پرسشگری برای کشف حقیقت) به مهمترین شناسه و نمایگان هویتی شخصیت عبدالله بدل میشود. عبدالله با دنیایی پرسش پای به جشن عروسیاش میگذارد؛ این پرسشها نه تنها جوابی نمییابد بلکه هر لحظه بر تعداد و عمقش افزوده میشود. در مجلس سخن از حسین بن علی است و هرکسی از دید خود در حال تحلیل تحولاتی است که در حال رخ دادن است. در بین همه این گفت و شنودها، ندایی به گوش عبدالله میرسد؛ ندایی که انگار فقط عبدالله آن را میشنود. فردی با ندای «کیست مرا یاری کند» عبدالله را مخاطب خود قرار میدهد.
مرحله دوم/ آزمون انتخاب موقعیت
مرحله دوم آزمون عبدالله، انتخابی است که او دارد. او میتواند بیتوجه به آن ندا به شادی و پایکوبی ازدواجش بپردازد. کاری که آن جماعت در حال انجامش هستند، اما عبدالله برای آنکه آتش درونی خود را خاموش سازد و دریای بزرگ سوالاتی که در ذهنش در حال طغیان است به ساحلی از پاسخهای آرامشدهنده برساند درنگ را جایز نمیداند و به تاختی سریع از مجلس خارج میشود و به جستوجوی حقیقت میرود. او در مسیر رسیدن به حقیقت با چالشها و مشکلات خاصی چون اسارت، گم کردن راه و تشنگی روبرو و با افراد مختلف همکلام میشود. در این مسیر با اعرابی (مهدی فتحی)، راحله و برادرانش، یک گروه راهزن، دو گروه مسلمان در حال پیوستن به سپاه کوفه، نگهبان بتکده مخروبه (حسین پناهی)، رئیس قبیله بادیهنشین (جمشید مشایخی) و سرانجام نیروهای نظامی جداشده از حسین بن علی روبرو میشود و در پی گفتوگو با آنها حقایق بیشتری از نهضت عاشورا برایش آشکار میشود.
به واقع او در طی طریقی که دارد هم در قامت یک کاونده حقیقت ظاهر میشود هم میتواند تداعیگر خوبی از مفهوم هادی باشد. از منظر دیگر او سروشی به سوی حقیقت است که فراخوانده شده تا روشنایی و بیدارگری نهضت پاک و سراسر معرفت کربلا در پس غبارهای آن روزها و در دل تاریخ به تاریکی و خاموشی نگراید.
مجموع کنشهای عبدالله در برخورد با افراد مختلف و رستگاری معرفتی او تداعیگری خاصی از کهنالگوی قهرمان براساس سه بینش نظری قرِآن (فضیلت کاوش و سِیر)، ادبیات عرفانی و کلاسیک ایران (هفت شهر عشق عطار) و نظریه سفر قهرمانی جوزف کمبل دارد؛ گو اینکه عبدالله براساس خاستگاه روان شناسی یونگ و دیگر نظریه های برتافته از تحلیل شخصیت، تداعیگری خاصی از کهن الگوی خود (ترک مراسم عروسی برای رسیدن به صاحب ندای کیست مرا یاری کند)، تلاش یک کاوشگر (ملاقات با اعرابی)، نترسی آرس (جنگ با راهزنان و نجات قبیله از دست آنها) و هدفمندی فرهمندانه اوسیریس (ملاقات با راحله و برادرانش و بیان علتهای ترک مراسم عروسی) دارد.
عبدالله همچنین میتواند تداعیگر مفهوم هادی و راهنما هم باشد. او با همان جمله «شنیدهام فردا مسیح در نینوا به صلیب کشیده میشود»، آتشی بر درون سرکرده گروه مسلمان با بازی عنایت بخشی میاندازد و با بیان جمله «چگونه است که مسلمانان فرزند پیامبر خود را تنها میگذارند و میکشند» نهیبی بر درون او می اندازد.
عبدالله به سیاق توصیه قرآنی مندرج در آیه ۱۰۹ سوره یوسف، به کشف سیر و انفس میپردازد. او در این طی طریق ۴ مرحله را پشت سر میگذارد. او در ابتدا به یک بتکده مخروبه میرود و از نگهبان بتکده میخواهد تا سخن حسین بن علی را برای او بازگو کند؛ «چگونه بر بتهای مرده سنگی بیاندازم حال آنکه بتهای زنده روی زمین هستند».
این جمله به مانند یک چراغ، روشن کننده مسیر عبدالله است. او در طول مسیر به شناختی نسبی از حسین بن علی رسیده و وقتش رسیده تا کمی در یک صحرای سوزان و به آن شکل نمادین، بییار و یاور باشد و تشنگی بکشد. او پس از ملاقات با مردمی که از حسین بن علی جدا شدهاند، به تصویری دقیقتر از بییاوری حسین بن علی میرسد و به تاخت از آن گروه نادم جدا شده شاید خود را به حسین برساند. در راه رسیدن، به یک توفان شن برمیخورد تا ته مانده ذخیره آب و اسبش را یکجا از دست بدهد. او در حالی که رمقی برایش نمانده خود را به قبیله بادیهنشین میرساند تا آخرین مرحله از سفر قهرمانیاش آغاز شود.
مرحله آخر/ کشف حقیقت
عبدالله در دیدار با قبیله بادیهنشین آخرین دانستههای خود از کاروان حسین بن علی را پیش از ورود به نینوا به دست میآورد. او عظمت معنوی یک کاروان با نفرات کم را به تمامه درک میکند و رد و نشان بزرگی و ابهت سیدالشهدا حسین بن علی، عباس علمدار، بانو زینب کبری و دیگر یاوران و اعضای خاندان امامت را در جای جای خیمههای آن قبیله و بر روی دلو آب، روی سنگ، دیرکچه خیمه و روی خاک ملموس مییابد. او در مییابد که حسین بن علی همان منادی آوایی است که تنها او شنیده پس با اسبی که دراختیارش قرار میدهند به تاخت به سوی نینوا میرود، اما لحظهای به آنجا میرسد که خورشید بر نیزه رفته است. از اینجا به بعد او و ما در حالی که نوای ماندگار یکی از برترین موسیقی متنهای تاریخ سینمای ایران را میشنویم با دو چشم جستجوگر سندی تصویری از آنچه در کربلا رخ داده را با جزئیاتی ملموس و دقیق میبینیم. عبدالله پس از مشاهده همه این حقایق و دیدن بانویی با جذبه (زینب کبری)، بازمیگردد تا همچون سروش حقیقت، راز خورشید را بازگوید.
عبدالله یکی از مهمترین شمایلهایی است که سفر قهرمانیاش جنبههایی نمادین دارد و داستان کنشمندی او برای کشف حقیقت هیچگاه در سایه گذر زمان کهنه نمیشود؛ و نکته آخر اینکه تصویر سینمایی عاشورا تا ابد مدیون فضاسازیها، دیالوگها و نبوغ بهرام بیضایی خواهد بود و سکانس ظهر عاشورا در روز واقعه همواره به عنوان سندی از ثبت خورشید حقیقت از پشت لنز سیاه دوربین به یادگار خواهد ماند.
تماشای فیلم روز واقعه در نماوا