مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
بازار کار مبتنی بر قراردادهای کاری موقت و یک کارگر روزمزد بیخانمان که از او خواسته میشود در فیلمی هولوکاستی نقش آدولف هیتلر را بازی کند. این مخمصهای است که شکیب (محسن تنابنده) در «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی در آن گرفتار میشود – نماینده سینمای ایران در بخش بهترین فیلم بلند بینالمللی جوایز اسکار ۲۰۲۳ که به فهرست نامزدها راه پیدا نکرد، اما اگر قرار بود به فیلمی جایزه داده شود که بیشترین توانایی را در دوبهشک نگهداشتن تماشاگر درمورد شکل نهایی روایت دارد، احتمالاً نامزد میشد.
آن پیشفرض، هرقدر هم که شاید غیر عادی و حتی مسخره به نظر برسد، تقریباً هیچ اشارهای نمیکند که درنهایت بخش زیادی از آنچه در «جنگ جهانی سوم» اتفاق میافتد، واقعاً چقدر عجیب، غیر منتظره و آشفتهکننده است.
شکیب قبلاً هیچوقت بازیگری نکرده است و کوچکترین شباهتی نیز به هیتلر ندارد، اما سفر هر کس بهسوی ستاره شدن متفاوت است. او در ابتدا برای کمک به ساخت و نگهبانی دکورهای فیلم استخدام میشود – ازجمله یک اتاق اعدام با گاز، جایی که به او اجازه داده میشود شبها بخوابد – بعد بهعنوان سیاهیلشکر به کار گرفته میشود و بعد وقتی بازیگر اصلی نقش هیتلر مشکل سلامتی پیدا میکند، با تصمیم کارگردان، خیلی شتابزده جای او را میگیرد.
شکیب دقیقاً در هیچیک از این کارها با میل و رغبت شرکت نمیکند. او هیچ علاقهای ندارد جلوی دوربین برود و با توصیه مقامات بالاتر متقاعد میشود وظایف جدید خود را انجام دهد، کسانی که ریش او را میزنند تا به آن سبیل شوم برسند و از او میخواهند اسنادی را امضاء کند که واقعاً نمیتواند بخواند. از جهاتی با بازیگر اصلی جدید فیلم همچنان مثل یک مهره شطرنج رفتار میشود – اگرچه محل زندگی او درنهایت به خانهای بزرگ منتقل میشود که در آن چند صحنه کلیدی فیلم اتفاق میافتد.
موقع دیدن فیلم به یاد داشته باشید، بخش زیادی از درام «جنگ جهانی سوم» به این بستگی دارد که چه کسی بعد از ساعت کاری اجازه حضور در محل فیلمبرداری را دارد یا ندارد. هر فیلمی که در شروع آن کسی از سگی میگوید که ماشین او را زیر گرفت، بعید به نظر میرسد نشاطبخش باشد، اما مهارتی که بهواسطه آن طنز سیاه سیدی بهتدریج به یک تراژدی تبدیل میشود، ویژگیهایی شوکآوری دارد که بیشتر تماشاگران برای آن آماده نیستند.
تغییر لحن «جنگ جهانی سوم» تقریباً در نقطه میانی فیلم صورت میگیرد و همهچیزهایی را که قبل از آن در یک نور تاریکتر رخ داد، از نو قالبگیری میکند، اما حتی این شکل نهایی فیلم نیست. سخت میتوان بدون لو دادن داستان اشاره کرد فیلم چه پیرنگ پیچیدهای دارد، اما بدانید سیدی آخرین ترفند خود را تا زمانی که تیتراژ پایانی پخش نشده است، در آستین نگه میدارد.
این تا حد زیادی به لطف حضور تنابنده است که نقشآفرینی خیرهکننده او به ایدههای سیدی شکل میدهد. شکیب که در ابتدا به چیزی شبیه یک رمز میماند، در پاسخ به این سؤال که آیا میداند هیتلر کیست، جواب منفی میدهد – برای به تصویر کشیدن چهره اهریمن، چه کسی بهتر از یک بوم خالی که رونمایی از او در این نقش، با سبیل و همهچیزهای دیگر باعث خنده میشود؟ انگار سیدی میپرسد ستمگر و ستمدیده هویت جداییناپذیر دارند؟ یا صرفاً نقشهایی هستند که ما بسته به فرصت بازی میکنیم؟ در اینجا نیز شکیب پاسخی ندارد، اما تبعات سردرگمی او به همان اندازه آزارنده است.
«جنگ جهانی سوم» اولین بار سال ۲۰۲۲ در بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز اکران شد و جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد را گرفت. همین جشنواره از «خرس نیست» جعفر پناهی، فیلمساز هموطن سیدی رونمایی کرد: این که بگوییم ایران با تعدادی از ستایششدهترین فیلمسازانش رابطه بدی دارد، همهچیز را کاملاً سادهتر جلوه میدهد. درحالیکه سیدی در این فیلم بهاندازه امثال پناهی، آشکارا سیاسی نیست، اما همچنان کاملاً جسور است: باید امیدوار بود فیلم او در آمریکا پخش شود. آثار جسورانهای مانند «جنگ جهانی سوم» چه توسط حکومت خود سانسور شوند و چه تجلیل، استحقاقش را دارند که گستردهترین تماشاگران ممکن را داشته باشند.
منبع: ورایتی (مایکل نوردین)