کتاب «گذشته یک توهم» مستندی است که به گواهی تاریخ رخ داده و شخصیتهای متعددی که نظریات آنها بر سرنوشت نسلهای متعددی اثر گذاشته در آن مرور میشوند.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «گذشته یک توهم؛ جُستاری در باب اندیشه کمونیسم در قرن بیستم» نوشته فرانسوا فوره با ترجمه حمید هاشمی کهندانی در ۹۰۹ صفحه توسط انتشارات کتابستان برخط منتشر شده است. اینکتاب وقایع و جنگهایی را مرور کرده و مخاطب را با ابعاد و آثار انقلاب کمونیستی شوروی آشنا میکند و انقلاب، جنگ، سوسیالیسم، کمونیسم، فاشیسم، استالینیسم و آنچه که بشر و جهان را در دوران مدرن تحت تاثیر قرار داده ازجمله کلیدواژههای محتوایی «گذشته یک توهم» هستند.
این یک کتاب مستندی است که به گواهی تاریخ رخ داده و شخصیتهای متعددی که نظریات آنها بر سرنوشت نسلهای متعددی اثر گذاشته در این کتاب مرور و معرفی میشوند.
فرانسوا فوره را یکی از مورخان انقلاب فرانسه در سده بیستم میدانند؛ اما او در سالهای قبل از مرگش به بررسی عواقب و پیامدهای یک انقلاب مهم دیگر، یعنی انقلاب کمونیستی شوروی پرداخت. نتیجه آن بررسیها، کتاب حاضر یعنی گذشته یک توهم است که داستان اثرگذار احساسات ایدئولوژیکی را روایت میکند که در دوران مدرن حاکم بوده است. فوره عضو آکادمی هنر و انجمن فلسفه آمریکا، رئیس بنیاد سنسیمون استاد تاریخ فرانسه و مدیر گروه اندیشه اجتماعی دانشگاه شیکاگو بود. به دلیل تاثیری که در تاریخ و تاریخ نگاری داشت، برخی از معتبرترین جوایز این رشته از جمله جایزه توکویل، ۱۹۹۰؛ جایزه علوم اجتماعی اروپا، ۱۹۹۶؛ جایزه اندیشه سیاسی هانا آرت، ۱۹۹۶؛ و دیپلم افتخار دانشگاه هاروارد را دریافت کرد.
نویسنده در این کتاب با مرور تاریخ پرفراز و نشیب قرن بیستم اشاره مستقیمی به کشورهای در حال توسعه متاثر از کمونیسم و تحت نفوذ شوروی ندارد، اما مرور تحولات این تاریخ و تحلیلهای هوشمندانه وقایع و عملکردهای رهبران کمونیسم، برای ما ایرانیان خالی از لطف نیست و شناخت ما از عملکرد کمونیستها و سیاستهای شوروی در قبال ایران را عمق میبخشد. فوره لقب افتخارآمیز شوالیه لژیون دونر را دریافت کرد و سال ۱۹۹۷ یکی از «چهل چهره جاوید» آکادمی فرانسه شد. او نویسنده پرکاری بود و مطالعاتش در ۱۳ جلد منتشر شدهاند. انتشارات کتابستان برخط اعلام کرده مهمترین آثار این مورخ برجسته را در دست انتشار دارد.
فوره در فرانسه به اندیشمند و متخصص انقلابها مشهور است و میان مورخان معاصر فرانسوی جایگاه ویژهای دارد او خود در جوانی عضو حزب کمونیست فرانسه بود و در اعتراض به حمله شوروی به مجارستان در سال ۱۹۵۶ از حزب کنارهگیری میکند و به مرور زمان نه تنها از کمونیسم دست میشوید بلکه به یکی از سرسختترین منتقدان آن تبدیل میشود که در ابتدا مارکسیست و از پیروان مکتب تاریخ نگاری آنال بود بعدها از آنال جدا و با ارزیابی مجدد انتقادی آرا و تفاسیر مورخان مارکسیست از انقلاب فرانسه، تفسیر تازهای از انقلاب به دست میدهد.
نقش و تأثیرگذاری جریانهای برآمده از کمونیسم در تاریخ معاصر ایران به میزانی است که میتوان پرسید آیا اساساً تحولات سیاسی ایرانِ پسا مشروطه، بدون وجود ایدهها و اندیشههای مارکسیستی کمونیستی و سوسیالیستی (از هر طیف) چگونه رقم میخورد؟! سرنوشت کودتای ۲۸ مرداد یا انقلاب ۵۷ بدون وجود و فعالیتهای احزاب گروهها و جریانهای کمونیستی و مارکسی چگونه میبود؟! این کتاب پربار که در زمان انتشار خود بین روشنفکران فرانسوی و دیگر کشورهای اروپایی واکنشها و حواشی بسیاری در پیداشت، نمونهای بکر از بازانددیشی در تاریخ است. این کتاب به ادبیات پژوهشی تاریخ قرن بیستم غنای ارزشمندی بخشید و میتواند منبع مهمی برای پژوهشگران رشتههای مختلف علوم انسانی در جهت درک بهتره ماهیت یکی از جریان سازترین ایدههای قرن بیستم به شمار آید؛ درکی که در شناسایی، ارزیابی و تحلیل بهتر رویدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر نیز یاری خواهد کرد. این سومین اثری است که از فرانسوا فوره، عضو سابق مکتب تاریخ نگاری آنال به زبان فارسی منتشر میشود.
رژیم شوروی با هیاهوی بسیاری پا به معرکه تاریخ گذاشت، ولی دور از چشمها از آن بیرون شد. پایان کار محقر این نظام که پس از مدت بسیار کوتاهی رخ داد، با سیر درخشانی که داشت تضادی حیرت آور ایجاد میکند. مرضی که جان رژیم اتحاد جماهیر شوروی را گرفت غیر قابل تشخیص نبود ولی دو چیز فروپاشی داخلی آن را از نظرها پنهان میکرد، یکی اهمیت این کشور در تراز جهانی و یکی اندیشهای که این نظام عَلَم آن را بلند کرده بود.
حضور پررنگ شوروی در مسائل جهان، گواهی بر اهمیت این نظام در تاریخ جهان بود. به همین جهت افکار عمومی به سختی میتوانست تصور کند در نظام اجتماعی که لنین و استالین ایجاد کردند، ممکن است بحرانی چنین بنیادین رخنه کند. با این حال جهان کمونیستی دست آخر خود را از بین برد اتفاقات بسیاری این نکته را به ما نشان میدهند، امروز در روسیه کسانی زندگی میکنند که به واقع شکست نخوردند، بلکه انگار از جهانی به جهانی دیگر پا گذاشتند و به نظامی دیگر رویدند و حامی بازار و انتخابات شدند، یا روی به ملیگرایی آوردند، هیچ اندیشهای از تجربیات قبلی برایشان به جا نمانده است.
اما تاریخ اندیشه کمونیستی بسیار گستردهتر از تاریخ قدرت یافتن نظام کمونیستی شوروی است. پدیده کمونیسم واقعاً یک پدیده جهانی بود که بر اوضاع انسانها سرزمینها و تمدنهای سایه افکند که مسیحیت نیز نتوانسته بود به آنها نفوذ کند. کمونیسم در اروپا متولد شد در اروپا قدرت یافت در اروپای پس از جنگ جهانی دوم محبوبیت بسیاری به دست آورد و سرانجام پس از یک دوره ۳۰ ساله بین زمامداری خورشچف و گورباچف در شوروی نابود شد.
مارکس و انگلس که مخترعین کمونیسم بودند، هرگز تصور نمیکردند کمونیسم در آینده نزدیک در جایی به جز اروپا امکان نشو و نما داشته باشد؛ تا جایی که مارکسیست شهیری مانند کائوتسکی معتقد بود روسیه در اکتبر سال ۱۹۱۷ آنقدر اوضاع برهم ریختهای داشت که نمیتوانسته رهبر این جریان نوگرایانه در جهان باشد.
لنین نیز زمانی که به قدرت رسید، معتقد بود رستگاری فقط در همبستگی انقلابی در میان پرولتاریای قدیمی ساکن غرب اروپا و مشخصاً آلمان امکان تحقق دارد لی پس از وی استالین تمام ویژگیهای کشور روسیه را به ترتیبی که خود صلاح میدید در اندیشه کمونیستی باز تعریف کرد و با ظرفی که در نبرد با فاشیستها به دست آورده بود، در این مسیر تقویت شد. باید پذیرفت که مادر کمونیسم اروپاست و معرکه اصلی بروز تمام اتفاقات مهم آن نیز اروپا بود اروپا گهواره کمونیسم و قلب تاریخ آن بود.
شرایط سیاسی اروپا به گونهای بود که اندیشه کمونیستی در این گذار همزمان بین امر آرمان شهری و امر تاریخی به بهانه بازنگریهای متوالی، تا به امروز قدرت خود را در میان ما حفظ کرده است. اندیشه کمونیستی بیش از آنچه که در امر واقع سیاسی جلوه کند، در ذهن و دل انسانها جا گرفت و زنده ماند؛ بهویژه در غرب اروپا به نسبت شرق اروپا. به این ترتیب سیر خیالی کمونیسم مرموزتر از داستان واقعی شکلگیری و حیات آن است.