به نقل از ارز دیجیتال:
در این مقاله، تاریخچه پول و تبادلات مالی طی چند هزار سال گذشته را به صورت خلاصه و به زبان ساده مرور میکنیم تا به درک درستی از مفهوم پول برسید.
نظریهای وجود دارد که میگوید جهانی که در آن زندگی میکنیم، در حدود ۱۳.۷ میلیارد سال پیش و پس از انفجار بیگبنگ بوجود آمده است. ۳.۸ میلیارد سال پیش، زندگی برای اولین بار در سیاره ما آغاز شد. ۱.۹ میلیون سال پیش، زمین شاهد گونهای از انسان شد که با دو پا بر روی زمین قدم برمیداشت و در نهایت ۷ هزار سال پیش بود که پول اختراع شد.
مبادله کالا به کالا
در ابتدا پولی وجود نداشت و مردم، کالا و خدمات خود را باهم مبادله میکردند. شرایط اینطور بود که هر فرد چیزهایی داشت که مازاد بر نیاز خودش بود و در عین حال به کالا یا خدمات شخص دیگری نیاز داشت. همانطور که عقل سلیم به آنها میگفت، مردم شروع به تبادل کالاها و خدمات خود کردند تا نیازهای خود را برآورده کنند. به این سیستم «سیستم دادوستد پایاپای» نیز میگویند. در اغلب کتابهای اقتصادی، تاریخچه پول از همین سیستم کالا به کالا آغاز میشود.
تصور کنید من تعدادی سیب اضافه داشته باشم و شما تعدادی پرتقال اضافی. عقل حکم میکند برای اینکه هر دویمان از لذت خوردن هر دو میوه بهرهمند شویم، سیب و پرتقالهای اضافه خود را با هم مبادله کنیم.
اما تصور کنید من تعدادی سیب اضافه داشته باشم اما از پرتقال خوشم نیاید و بخواهم سیبهای اضافه خود را با توتفرنگی مبادله کنم و دوستم که پرتقال دارد بخواهد پرتقالهای خود را با سیب معاوضه کند.
در اینصورت من باید شخصی را پیدا کنم که هم توت فرنگی اضافی داشته باشد و هم مایل باشد توتفرنگیهای خود را با پرتقالهای من عوض کند.
ممکن است شانس بیاورم و یکی از دوستانم این شرایط را داشته باشد. در اینصورت من پرتقالهای اضافه خود را به او میدهم و او در ازای آن به من توتفرنگیهای خود را میدهد.
بعد من توتفرنگیها را به دوستم داده و سیبهایی که لازم داشتم را از او میگیرم.
در اینصورت هر سه طرف معامله راضی و خوشحال خواهند شد.
اما پیدا کردن کسی که هم چیزی که شما نیاز دارید را داشته باشد و هم قبول کند در ازای آن، چیزی که شما دارید را بپذیرد، کار بسیار سختی است. علاوه بر این، گاهی طرفین معامله بر سر اینکه نسبت ارزش کالاهایی که باهم مبادله میکنند، به چه صورت است به توافق نمیرسیدند. مثلا ممکن بود هر یک از طرفین این معامله قبول نکنند که ارزش یک کیلو سیب و یک کیلو توتفرنگی به یک اندازه است.
به مرور زمان که این مشکلات بیشتر شدند. مردم این سوال را از خود پرسیدند که آیا چیزی وجود دارد که همه آن را بخواهند؟ چیزی که همه حاضر باشند کالا یا خدمات خود را با آن معاوضه کنند؟
کالاهایی وجود داشتند که تقریبا همه از آنها استفاده میکردند. یعنی کالاهای اساسی برای زندگی و زنده ماندن بودند. کالاهایی مانند نمک، دانه گندم، گوسفند، گاو.
اینها به مرور زمان تبدیل به کالاهایی شدند که امکان مبادله آنها با هرچیزی که مردم میخواستند، وجود داشت. این کالاها به عنوان کالاهای واحد برای مبادله انتخاب شده بودند، زیرا تقریبا همه به آنها نیاز داشتند. چون همه به این کالاها نیاز داشتند، پس همه برای آن ارزش قائل بودند. این سیستم مبادله بر این اساس شروع به کار کرد.
با این حال، مشکلات این سیستم نیز به مرور زمان معلوم شد. حمل کیسههای پر از گندم، یا جابجایی گاو و گوسفند از شهری به شهر دیگر مشکل بزرگی بود. همچنین نگهداری آنها پر زحمت بود و ممکن بود گندمها پس از مدتی خراب شوند، یا گاو و گوسفند بمیرند.
مسئله دیگری که در رابطه با آنها وجود داشت، کمیاب نبودن آنها بود. برای مثال، مردم پس از مدتی فهمیدند میتوانند از آب دریا به هر میزان که میخواهند نمک بدست آورند و از طریق نمک هرچیزی که میخواهند را تهیه کنند.
وجود این مشکلات باعث شد مردم بار دیگر از خود بپرسند، آیا چیز دیگری وجود دارد که جابجایی و استفاده از آن، آسانتر از گونیهای گندم و گاو و گوسفند باشد، کمیاب باشد و در عین حال برای همه با ارزش باشد؟
بله! جواب آن فلزات بود. جابجایی و نگهداری آن آسانتر بود و همچنین کمیاب بود. این کمیاب بودن آنها باعث میشد با ارزش شوند.
سکههای طلا و نقره
بخش بزرگی از تاریخچه پول به سکههای فلزی اختصاص دارد که هزاران سال به عنوان پول رایج مورد استفاده مردم قرار میگرفتند.
حکمرانیها و پادشاهیهای مختلف شروع به ضرب سکههایی با وزنهای مختلف و با مهر خود بر روی آنها کردند. این مهرها وزن سکهها و همچنین اعتبار آنها را مشخص میکرد.
ارزش هر سکه بر اساس ماده فلزی که از آن ساخته شده بود و همچنین وزن آن، تعیین میشد.
این سکهها در ابتدا از طلا و نقره و مس ساخته میشدند، زیرا مردم میدانستند این فلزات نسبت به سایر فلزات کمیابترند و همچنین در مجاورت با هوا خوردگی ندارند، یعنی وزن آنها ثابت میماند و به مرور زمان تغییر نمیکند.
این سیستم تحول بزرگی در سیستم مالی و مبادلات ایجاد کرد.
پس مزایای استفاده از این سکهها این بود که:
۱- این امکان فراهم شده بود که بین آدمهای مختلف مبادله انجام داد، یعنی با استفاده از این سکههای طلا دیگر محدودیتی برای پیدا کردن خریداران و فروشندگان وجود نداشت. یعنی اگر من تعدادی گوسفند داشتم و برنج لازم داشتم، دیگر لازم نبود حتما کسی را پیدا کنم که برنج اضافی داشته باشد و گوسفند لازم داشته باشد. در واقع با استفاده از این سکهها، میتوانستم گوسفندهایم را به هر کسی بفروشم و در ازای آن سکههای طلا و نقره دریافت کنم و بعد با سکههای خود از هر فروشنده برنجی، برنج بخرم.
۲- همچنین منابع طلا محدود بود و هرکسی نمیتوانست آن را استخراج کند، بنابراین این محدود بودن منابع به آن ارزش ذاتی میداد.
۳- و در آخر اینکه امکان خرد کردن آن تا حدی وجود داشت و در مجاورت هوا و با دست به دست کردن، طلا خراب نمیشد.
این ویژگیها در کنار هم سبب شد طلا برای مدت زیادی به عنوان روش معامله و تجارت مورد استفاده قرار گیرد و به نوعی انقلابی در سیستم مالی و معاملاتی بوجود آورد.
اما این سیستم مشکلاتی هم داشت. از جمله اینکه:
اولا طلا خیلی با ارزش بود و مثلا اگر میخواستیم با طلا چند عدد نان بخریم، یک سکه طلا را باید به تکههای خیلی خیلی کوچک تقسیم میکردیم. در نتیجه این سیستم برای آن کار نمیکرد.
برای حل این مشکل، استفاده از سکههای نقره و فلزات دیگر که ارزش کمتری نسبت به طلا داشتند را امتحان کردند.
اما سکههای نقره هم ارزششان نسبت به کالاهایی که مردم هر روز به آنها نیاز داشتند، بیشتر بود.
دوما اینکه امکان سرقت این سکههای طلا بسیار زیاد بود.
نکته جالبی که در مورد این سکههای طلا و نقره وجود دارد، برخی از افراد اقدام به تراشیدن دور سکهها با سمباده میکردند تا از آن خاک طلا بدست بیاورند و با خاک طلایی که از تراشیدن دور هزاران سکه طلا بدست میآورند، یک سکه جدید بسازند. به همین دلیل است که اگر دقت کنید حتی دور سکههای طلای امروزی طوری ساخته شدهاند که کسی نتواند آنها را بتراشد.
رسیدهای کاغذی به جای طلا: پولهای دارای پشتوانه
در این زمان بود که مراکز امانتداری به کمک حل این مشکل آمدند. اینجا نقطه عطفی در تاریخ پول است.
افراد بانفوذ، دارای اعتبار و ثروتمند اقدام به ایجاد مراکز امانتداری کردند. مردم به مرور زمان شروع به ذخیره فلزات گرانبهای خود در نزد مراکز امانتداری کردند، زیرا این مراکز پر از نگهبان بود و هیچکس جرأت دزدی از آنها را نداشت. بنابراین جای سکههای طلا و نقره در این مراکز کاملا امن بود. البته اولین مراکز امانتداری همان معابد دینی بودند که مردم با اعتماد به اینکه کسی از خدایان دزدی نمیکند، پولهایشان را در آنجا به عنوان ذخیره نگهداری میکردند.
نحوه کار این مراکز به این صورت بود که به محض اینکه شخصی سکههای طلا یا نقره خود را به مرکز میسپرد، متصدی یک کاغذ به عنوان رسید به آن شخص میداد که مقدار طلا یا نقره او با تمام جزئیات در آن ذکر شده بود.
کاغذ رسیدی که مراکز به مردم میدادند، نشاندهنده ارزش و اعتبار طلایی بود که آنها به امانت سپرده بودند، بنابراین انتقال آن رسید کاغذی میتوانست به معنای انتقال خود سکههای طلا و نقره باشد. به این ترتیب بود که شکل جدیدی از پول به مرور زمان بین مردم رواج پیدا کرد. مردم شروع به مبادله رسیدهای کاغذی به جای سکههای طلا کردند که جابجایی و نگهداری آن از طلا آسانتر بود و دردسرهای سکههای طلا را نداشت.
با گذشت زمان، دولتها و بانکها جایگزین مراکز امانتداری شدند.
در طول قرن نوزدهم و بیستم، تقریبا تمام ارزهای موجود بر این مبنا بود که طلایی به ارزش آنها در بانکها یا نزد دولتها وجود داشت. در واقع در این زمان پولها، کاغذهایی بودند که همه میدانستد معادل آنها طلا در بانک یا نزد دولتها وجود دارد و این چیزی بود که به این کاغذها ارزش و اعتبار میداد.
اما این روال نیز ادامه پیدا نکرد.
پیدایش ارزهای فیات (بدون پشتوانه)
هیچ منبع کمیاب و با ارزشی مثل طلا، به عنوان پشتوانه پولهایی که امروزه از آنها استفاده میکنیم و به آنها فیات میگویند، وجود ندارد. به همین دلیل است که ارزش پول دیگر به ارزش طلا بستگی ندارد، بلکه به ثبات دولتی که آن پول را ایجاد کرده و مورد استفاده قرار داده، وابسته است. چیزی که امروزه به پول هر کشوری ارزش میدهد، اعتبار و قدرت دولت آن کشور است.
مثلا آمریکا معادل دلاری که دارد، طلا ندارد و چیزی که به دلار اعتبار میدهد و همه آن را به عنوان یک دارایی با ارزش قبول دارند و بر سر ارزش آن نیز به توافق رسیدهاند، قدرت دولت آمریکاست. امروزه بانکهای مرکزی میتوانند هر چقدر که دلشان بخواهد پول چاپ کنند که نتیجه آن چیزی جز تورم نیست.
اگر شخصی به بانک مراجعه کند و بخواهد در ازای پولهای کاغذی خود، طلا دریافت کند، متصدی بانک به او میخندد، چون دیگر طلایی به عنوان پشتوانه در کار نیست.
از آنجایی که نهادهای متمرکزی مانند بانکها و دولتها ارزش این پولهای کاغذی را کنترل میکردند، به منظور دستیابی به سیستمی کارآمدتر، آنها این پولهای کاغذی را با اعداد و ارقامی که نشاندهنده ارزش این پولها بود و در کامپیوترها ذخیره میشد، جایگزین کردند.
پیدایش پول الکترونیکی
در ابتدا بانکها طلا را به عنوان پشتوانه کاغذهایی که به عنوان پول استفاده میشد، قرار دادند و سپس برای آن کاغذها، بدون آنکه دیگر طلایی در کار باشد، ارزش قائل شدند. این ارزش دادن به یک تکه کاغذ بر اساس توافقی است که بین مردم و بانکها و دولتها صورت گرفته و هیچ دارایی با ارزش واقعیای در پشت آن وجود ندارد.
توافق صورت گرفته نیز بر اساس قدرت و اعتبار دولتی است که آن پول را ایجاد میکند.
همین چرخه بار دیگر تکرار شد و بانکها اعلام کردند، مشکلی که در مورد دزدیدن سکههای طلا وجود داشت، هنوز پابرجاست و پولهای کاغذی نیز میتوانند مورد سرقت قرار بگیرند.
بانکها برای حلاین مشکل این پیشنهاد را مطرح کردند که مردم پول اضافی خود را به بانکها بسپرند و بانک آن را در کامپیوتر خود ثبت کند و متعهد شود هر وقت اشخاص به پول خود احتیاج پیدا کردند، بانک پول کاغذی در اختیار آنها قرار دهد.
اعداد و ارقام ثبت شده در کامپیوترها توسط پولهای کاغذی واقعی که در اختیار بانکها قرار میگرفت، پشتیبانی میشدند و همه چیز به نظر درست و منطقی میرسد. اما این روش هم زیاد ادامه پیدا نکرد.
پولهایی که ارزش آنها قبلا به یک فلز کمیاب و نادر وابسته بود، اکنون فقط به یک عدد که در کامپیوترهای بانکها و دولتها ذخیره میشد، وابسته بودند.
اما آیا بانکها دقیقا تمام پول ما را ذخیره میکنند؟ خیر. بانکها پولهایمان را وام میدهند.
بانکهای سراسر دنیا برای تولید پول و درآمد از روش «بانکداری ذخیره کسری» استفاده میکنند. در این روش بانک بخشی از پول شما را به عنوان ذخیره نگهداری میکند و بقیه آن را به افراد دیگر وام میدهد. بهعنوانمثال، اگر ۱۰۰ میلیون تومان در بانک سپرده کنید و نرخ ذخیرهی بانک ۱۰ درصد باشد در نتیجه، بانک باید ۱۰ میلیون تومان از پول شما را نزد خود ذخیره کند و میتواند ۹۰ میلیون تومان باقیمانده را به متقاضیان قرض بدهد.
بانک با استفاده از سود وامهایی که به متقاضیان میدهد، در حقیقت پول تولید میکند.
اگر همین الان بخش قابل توجهی از مردم یک کشور برای دریافت پولهایشان به بانک هجوم ببرند، بانک ورشکست میشود چون پول کافی در صندوقهای خود ندارد که با همه مردم تسویه کند.
همانطور که یووال نوح هراری در بخشی از کتاب خود، انسان خردمند(که درباره تاریخچه پول است)، مینویسد، مجموع کل پولِ جهان تقریبا ۶۰ تریلیون دلار است. با این وجود، مجموع کل سکهها و اسکناسها کمتر از ۶ تریلیون دلار است. بیش از ۹۰ درصد از تمام پول دنیا، بیش از ۵۰ تریلیون دلاری که در حساب های ما به چشم می خورد، صرفا در سرورهای رایانهای وجود دارند. به همین شکل، بیشتر تراکنشهای کسب و کاری با انتقال دادههای الکترونیکی از یک فایل رایانهای به دیگری و بدون هیچگونه مبادله پول نقد فیزیکی انجام میشوند. فقط یک مجرم است که مثلا یک خانه را با ارائه کیفی پر از پول خریداری میکند!
در آغاز قرن بیست و یک، بازهم مردم برای بهبود و کارآمدتر شدن پول، سوال دیگری را مطرح کرده و به دنبال جواب برای آن گشتند. اگر پول قرار است یک سری عدد ذخیره شده در کامپیوترها باشد، آیا راهی وجود دارد که این پول بتواند پشتوانهای از منابع محدود و کمیاب داشته باشد؟ و آیا این امکان وجود دارد که به جای ذخیره این اعداد و ارقام در کامپیوترهای نهادهای مرکزی، دولتها و بانکها، آنها را روی کامپیوترهای غیرمتمرکزی که تحت نظارت شخص یا سازمانی نیست، ذخیره کرد؟
همچنین بخوانید: پشتوانه بیت کوین چیست؟
پیدایش ارزهای دیجیتال
اکنون تمام دنیا از طریق اینترنت به هم متصل شدهاند؛ کامپیوترها به کمک ما آمدهاند تا در هر زمینهای بتوانیم کارآمدتر عمل کنیم. کاری را که در گذشته در چند روز انجام میدادیم، حالا به کمک کامپیوترها میتوانیم در عرض چند دقیقه انجام دهیم.
همانطور که طلا برای اجداد ما کمیاب و ارزشمند بود، داشتن قدرت محاسباتی نیز برای ما بسیار ارزشمند است و بخش جدایی ناپذیر زندگی ما شده است.
بار دیگر مردم جامعه این سوال را مطرح کردند که برای رفع مشکلات پولی که در آن زمان وجود داشت، آیا میتوان پولی ایجاد کرد که پشتوانه آن قدرت محاسباتی کامیپوترها باشد؟
جواب آن ارزهای دیجیتال و بلاک چین بود.
سال ۲۰۰۸ ما با یک اتفاق عجیب روبرو شدیم. مقالهای از سمت شخص یا اشخاصی با نام ساتوشی ناکاموتو و با عنوان «بیت کوین یک سیستم پولی الکترونیکی همتا به همتا» در اینترنت منتشر شد.
ساختار مقاله منتشر شده پیچیده نبود. یک مقاله ۹ صفحهای بود که اساس ساختار بیت کوین در آن توضیح داده شده بود و بدون آنکه معلوم باشد چه کسی یا چه کسانی آن را نوشتهاند در اینترنت منتشر شده بود.
قبل از ساتوشی هم افراد مختلفی اقدام به ارائه پولهای الکترونیکی با ایدههای مختلفی کرده بودند اما هیچ کدام با موفقیت روبرو نشد.
اتفاقی که در مورد ساتوشی ناکاموتو افتاد این بود که این شخص یا گروه، علاوه بر توضیح طرح این سیستم مالی در یک مقاله ۹ صفحهای، برنامهای با زبان ++C نوشته، آن را در اینترنت منتشر کردند و آدمها کم کم شروع کردند به استفاده از این کلاینت منتشر شده.
پس تا اینجا فهمیدیم که ساتوشی مقاله بیت کوین را نوشت، برنامه آن را هم نوشت و در اینترنت منتشر کرد، آدمها ابتدا مقاله آن را مطالعه کردند و با طرح و ایده آن آشنا شدند، سپس کلاینت بیت کوین را دانلود کردند و شروع کردند به ماین کردن یا همان استخراج بیت کوین.
یکی از ویژگیهای اساسی این پول جدید، یعنی بیت کوین نسبت به پولهای قدیمی این بود که هیچ مرکزی نداشت. تمامی پولهای قبل از بیت کوین، مانند دلار، ریال، حتی پیپال، یک مرکز داشتند و دارند.
مثلا دولت آمریکا ادعا میکند که فلان مقدار دلار را در سال ۲۰۱۰ چاپ کرده و رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد آن زمان هم زیر آن را امضا کردهاند. یعنی تمام دلارهای ایجاد شده تحت نظارت دولت آمریکا بودهاند. این یعنی دلار یک مرکزیت مشخص دارد و آن هم دولت آمریکاست.
پس پولهای قبل از بیت کوین، یک مرکز و یک پشتوانه مشخص داشتند. این پشتوانه در مورد پول بعضی از کشورها، طلا یا یک دارایی با ارزش بود و در مورد برخی دیگر مانند دلار آمریکا، قدرت دولت آن.
اما بیت کوین هیچ مرکزیتی نداشت. هر آدمی که آن کلاینت منتشر شده را دانلود کرده و اجرا میکرد، با همه افراد دیگری که این کار را کرده بودند، برابر بود.
در مورد ارزهای باپشتوانه طلا، دلیل ارزش داشتن ارز، وجود همان میزان طلا در خزانههای بانکی یا نزد دولتها بود، اما در مورد بیت کوین که نه سازنده آن معلوم است و نه پشتوانه با ارزشی مانند طلا دارد، چه چیزی باعث میشود بیت کوین با ارزش باشد؟
چیزی که به بیت کوین ارزش و اعتبار میدهد، اعتماد اکثریت افراد شبکه آن به این واقعیت است که بیت کوین ارزش دارد. اعتماد عمومی مردم به سیستم! همانطور که دلار یا هر ارز دیگری به خاطر اینکه مردم آن را میپذیرند، ارزش دارند.