برنامه نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم «سوءتفاهم» به کارگردانی احمدرضا معتمدی در موزه سینما برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی موزه سینما، برنامه نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم «سوءتفاهم» به کارگردانی احمدرضا معتمدی با حضور وحیدالله موسوی نویسنده، آنتونیا شرکا و فرانک آرتا منتقدان سینما و محمود گبرلو منتقد سینما و مدیر نشست، در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.
محمود گبرلو در ابتدای این نشست گفت: فیلم «سوءتفاهم» اثری سخت و پیچیده و دارای معانی و مفاهیم فراوانی است. در دنیا فیلم فلسفی امری رایج بوده و یک فیلمساز ایرانی نیز با آثار خود قدم در این ساحت گذاشته است.
وحیدالله موسوی نویسنده نیز بیان کرد: از طریق ساختارهای معنایی و نحوی میتوان مضامین گسترده فیلم «سوءتفاهم» را مورد توجه قرار داد. سینما خود یک وضعیت فلسفی است و بدیو فیلسوف فرانسوی نسبت به آن صحبت کرده است و سینما را وضعیت فلسفی میداند. او در کتاب خود فلسفه را از ساحت بیرونی وارد سینما نکرده و معتقد است از دل یک فیلم است که فلسفه ایجاد میشود. فیلم در انتها نقل قولی از بودریار را مطرح میکند و در اثر نیز از درون سناریو وضعیت فلسفی ایجاد میکند.
وی ادامه داد: فلسفه از وضعیت گسست ایجاد میشود و فیلم «سوءتفاهم» وضعیتی میان بدل و اصل را واکاوی میکند. بدیو میگوید پردههایی در اطراف ما را احاطه کرده است و حقیقت غیر قابل تشخیص و وصول شده است. امروزه دیگر تجربه واقعی از جنگ وجود ندارد و همه چیز از اتاقهای فرمان کنترل میشود. از همان سکانس اول فیلم، بحث وجود دوربینهای سرتاسری و لایههایی از واقعیت مطرح میشود. از زمان تروفو، ارجاع درون متنی در سینمای مدرنیستی وجود داشته است. در فیلم واقعیتهای مختلفی در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
وی تاکید کرد: «سوءتفاهم» تلفیقی از ژانرهای نوآر، کمدی سیاه و رمانس است و به همین دلیل شاهد یک فیلم تلفیقی هستیم. این وضعیت هنر در عصر سرمایهداری متاخر است و سینما به طور حتم باید به این سمت پیش برود و در تلفیق هنرمندانه ژانرها است که قدرت خلاقه مولف مشخص میشود.
موسوی یادآور شد: یکی از فیلسوفان عقیده دارد که سینما و فلسفه هر ۲ کار خود را از ناسرگی آغاز میکنند. آنتونیونی مفهوم اگزیستانسیالیسم و نظریات سارتر را در کارهای خود بازتاب میدهد و این کاری بسیار مشکل است. یک سینماگر زمانی که میخواهد موارد فلسفی را به وجود آورد، با پیچیدگیهای زیادی روبهرو است. سینما رسانهای تکثرگرا بوده و به همین دلیل باید با فیلمهای فلسفی با نگاهی نسبی روبهرو شد.
موسوی درباره فیلم «سوءتفاهم» بیان کرد: فیلم احمدرضا معتمدی تا حدودی خصوصیات پازل فیلم و مبحث پیچیدگیهای روایت را بازتاب میدهد. فرمالیستها عقیده دارند که فیلم باید مخاطب را وارد چالش فکری کند و عقیده داشتند سینمای هنری یعنی زمانی که از سالن بیرون میآیید همچنان به آن فکر کنید و این اتفاق برای من با تماشای «سوءتفاهم» رخ داد. فیلم از جمله آثار والای ژانری است و به همین دلیل تفکر ویژهای را از مخاطب میطلبد.
این نویسنده همچنین گفت: کمدی سیاه که دارای ویژگی ابزورد و جفنگ است بسیار دقیق و هوشمندانه برای این اثر انتخاب شده که نمایانگر وضعیتی خردستیز است. کمدی سیاه به مسائل سیاسی و اجتماعی نقدهایی وارد میکند و یک ژانر والا در سینما به شمار میرود و مخاطب را معلق باقی میگذارد. بازیگران دارای شمایل کمدی هستند و به همین دلیل انتخاب آنها را بسیار هوشمندانه میبینم. فیلم همچنین دارای فضایی تئاتری است که از سینمای مدرن و فاسبیندر الهام گرفته شده است و برای تقابل با بحران میزانسن در سینما مورد استفاده قرار میگیرد. رد پای آندره بازن و مقوله برداشتهای بلند به شکلی گیرا در فیلم وجود دارد و اثر دارای نوعی سبک مونتاژی است.
«سوءتفاهم» بازنمای مفهوم امپراتوری و حکومت رسانه است
در ادامه آنتونیا شرکا منتقد سینما نیز گفت: این فیلم را نخستین بار در جشنواره فیلم فجر دیدم. «سوءتفاهم» اثری پیچیده و دارای حال و هوای معمایی، پلیسی و روانشناختی است. فیلم دارای معانی عمیق و جنبههای مختلف است و مخاطب خود را مدام غافلگیر میکند و از نظر ژانری، دارای لایه بندیهای مختلف است. من فیلم را به نوعی بازنمای مفهوم امپراتوری و حکومت رسانه میدانم. هرکجا دوربین وجود دارد، باز هم نمیتوان واقعیت را از مجاز تشخیص داد.
وی ادامه داد: در فیلم گاهی دیالوگها تکرار شده و حتی با یکدیگر همپوشانی پیدا میکنند و در واقع نوعی ساختار «فیلم در فیلم» در این اثر برقرار است. فیلم دارای لایههای مختلفی است و اطلاعات و رویدادهای مختلف گاهی روی یکدیگر انباشته میشوند و این انباشتگی سرشار از سره و ناسره است و این موارد در دنیایی رخ میدهد که نمیتوان تشخیص درستی داشت.
شرکا بیان کرد: در فیلم حتی یک تصویر یا مجاز میتواند به نوعی واقعیت را تشکیل دهد و خود را به عنوان بخشی از حقیقت تحمیل کند. فیلم نوعی رویکرد پیشگویانه دارد و دوربین موجود در اثر، نوعی عنصر واقعیت ساز در راستای وایرال شدن را تشکیل داده و خود نوعی واقعیت جدید را مطرح میکند. با این وجود فیلم در مواردی به دلیل وجود ساختار فیلم در فیلم، دارای نوعی اغتشاش است. پیام نهایی فیلم این است که دست بالای دست بسیار است و فیلمساز در «سوءتفاهم» واقعیت را به چالش میکشد. این اثر را باید بیش از یک بار دید و روند اتفاقات به گونهای چیده شده که مخاطب در وهله اول به دنبال معنای واقعیت در آن میگردد.
شرکا افزود: در فیلم دنیایی چیده شده که هر لحظه امکان فروپاشی بخشی از آن وجود دارد. کارگردان شخصی مولف بوده و دیدگاه او در فیلم جاری است. مشکل من با «سوءتفاهم» این است که با اثری پیچیده و فلسفی روبهرو هستیم اما قصه به واسطه نوع پایان بندی به مفهومی بسیار ساده و ابتدایی تقلیل پیدا کرده و باعث انحراف ذهن مخاطب میشود.
فیلم یک فیلمساز انعکاس تفکرات اوست
فرانک آرتا منتقد سینما نیز در این نشست گفت: خودم را مخاطب سینمای احمدرضا معتمدی میدانم زیرا به سادگی نمیتوان آن را در یکی از دو دسته بندی رایج سینمای بدنه یا روشنفکری قرار داد. معتمدی فردی دغدغهمند بوده و ارادتی ویژه به دانش فلسفه دارد.
وی ادامه داد: «سوءتفاهم» در ژانر جنایی، پلیسی و روانشناختی ساخته شده است و آنچه در پس ذهن فیلمساز وجود دارد را در لایههای عمیقتر فیلم میبینیم و معنا و تبیین جهان امروز که در عین پیچیدگی ساده است، در اثر وجود دارد. در فیلم پیچیدگی فضا و مسائل روانشناختی نسبت به آدمهای پیرامون به چشم میخورد.
آرتا با بیان اینکه فیلم یک فیلمساز انعکاس تفکرات اوست، بیان کرد: آقای معتمدی سال ها با فلسفه زندگی کرده و کتابهای مهمی نوشتهاست. به طور مشخص از بن مایههای فیلم میتوان به نگاه فیلمساز رسید.
وی افزود: در فیلم به دیدگاه افلاطون درباره مجاز و واقعیت اشاره شده و تمثیل غار افلاطون و سایهها نیز مورد توجه قرار گرفته است. گویی فیلمساز مخاطب را در یک فضای خشن قرار داده است. فیلم دارای زیبایی شناسی مختص به خود و فضایی سرد، مدرن و پست مدرن است. تمام فلاسفه از دیروز تا حال به نوعی نسبت به جامعه پیرامونی خود تلنگری وارد کردهاند و معتمدی نیز با فضاسازی و داستانی سرشار از مجاز، مخاطب را وارد دنیای امروز میکند. از زمان یونان باستان تا عصر مدرن احساسات و عواطف بشر به زیباترین شکل ممکن مطرح میشود اما در «سوءتفاهم» احساسات و عشق در پایینترین حد خود اتفاق میافتد و گویی دیگر عشقی وجود ندارد. در یکی از فرازهای فیلم بحثی درباره عقل وجود دارد، موضوعی که از دوره افلاطون تا به امروز درباره آن صحبت شده است.
وی در پایان یادآور شد: فیلمساز به صورت عامدانه و اعتراضی اثر خود را از عشق تهی میکند. فیلم ساده لوحی انسانها در جهان را نشان میدهد، به گونهای که عشق و نفرت نیز ریشه در این ساده لوحی دارد. در فیلم به سرمایهداری بزرگ اشاره میشود که قدرت همه امور را به دست میگیرد. معتمدی تجربه جدیدی را با این فیلم از سر گذراند در صورتی که بسیاری از فیلمسازان جرأت نوعی دیگر از تفکر را ندارند زیرا در جامعه هنری ایران، نوعی ترس از قضاوت و تمسخر وجود دارد. فیلم دارای اشکالاتی به لحاظ کارگردانی و تدوین است اما در کلیات اثری موفق است. در این فیلم میزانسن به گونهای است که با وجود محدودیت فضا و عدم تعدد لوکیشن، بیننده دچار خستگی نمیشود.