مجله نماوا:
هفته دفاع مقدس از راه رسیده. حالا ۴۰ سال از شروع جنگ هشت ساله میگذرد اما زخم آن هنوز بر پیکره تاریخ معاصر ایران هویداست و در گوشه گوشه این سرزمین اثرات و تاثیراتش، شبیه به دیگر جنگهای بزرگ معاصر یعنی جنگ ویتنام و نسلکشی مسلمانان در بوسنی هرزگوین، بهچشم میخورد. سینمای دفاع مقدس از همان سالهای آغازین جنگ در ایران شکل گرفت و هنوز هم یکی از ژانرهای پویای سینمای ایران است که آثار مختلفی را در خود جای داده. در این یادداشت به پنج فیلمساز مهمی که زخم جنگ بر پیکره عموم فیلمهایشان نمایان است، پرداختهایم.
ابراهیم حاتمی کیا
ابراهیم حاتمیکیا بیاغراق شناختهشدهترین فیلمساز سینمای دفاع مقدس است که هرچند فیلمهای متفاوتی ساخته، اما همیشه پیوندی میان هر فیلم و قهرمانش با سینمای دفاع مقدس وجود دارد. حاتمیکیا را میتوان یکی از نزدیکترین فیلمسازان به حکومت و زبان رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه سینما دانست. همانطور که خودش هم بارها گفته که فیلمساز این نظام است. با این وجود نکته مهم اینست که حاتمیکیا برخلاف بسیاری دیگر از فیلمسازان رسمی، هرگز مقهور آرمانها و یا بله قربانگو تصمیمات مدیران و مسئولان نبوده است.
حاتمیکیا یک کارگردان فرمایشی نیست که هرچه بگویند بسازد و اتفاقا مجموعهای است از تناقضات و پیچیدگیهایی در مواجهه با ایدیولوژی سیاسی اسلامی. نگاهش محدود، متعصبانه و حب و بغضی نیست. نوع نگاه حاتمیکیا اتفاقا سازنده و بیانگر تناقضات درونی، شکافهای ایدئولوژیکی و فاصله ایده و آرمان تا اجرا و عمل در سیستم حکومتی ایران بعد از انقلاب اسلامی است.
او که به عنوان عکاس در دوران جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت، از لحظهها، رشادتها و جانفشانیهایی که در خط مقدم دید، هرگز عبور نکرد و هیچ چیز دیگری نتوانست در ذهنش جای قداست جبهههای نبرد را بگیرد. به همین دلیل اگر جنگ تحمیلی تم اصلی فیلمهایش نباشد، حتما در پس زمینه و پردازش کاراکترها حضور خواهد داشت.
اما حاتمیکیا با جریان روز جلو آمده و فیلم به فیلم خودش را با وضع موجود وقف داده است. گاهی در ستایش جنگ و دفاع جانانه مانند وصل نیکان یا از روبان قرمز، گاهی در نمایش جنبه متفاوت و احساسگرانهای از لحظات سهمگین و بیرحمانه جنگ و سلاخی انسانها در مهاجر یا دیدهبان گاهی در سوگواری برای آرمانهایی که در جنگ شهید داد اما بعد از جنگ به فراموشی سپرده شد مانند آژانس شیشهای یا از کرخه تا راین، گاهی در انتقاد به رفتارهایی از جانب حکومت و نسل انقلاب و جنگ که یک شکاف عقیدتی سهمناک را در جامعه امروز پدید آورده در به نام پدر یا بادیگارد و گاه حاوی پیام مهم تغییرپذیری و مدافع اصلاحهای ساختاری و اساسی اجتماعی و سیاسی مانند خروج یا گزارش یک جشن.
رسول ملاقلی پور
رسول ملاقلی پور کارگردان عبوس و سرسخت سینمای ایران که او هم مانند حاتمیکیا همواره نسبتی را (مستقیم یا غیر مستقیم) میان فیلمها و قهرمانانش با سالهای جنگ تحمیلی حفظ میکند و روی آن تاکید میورزد. البته که این تنها ویژگی مشترک این دو فیلمساز در گذار از سینمای دفاع مقدس است و روحیه دو فیلمساز و جنس عاطفه و احساس فیلمهای هرکدامشان تفاوتهایی اساسی با یکدیگر دارند.
برخلاف ابراهیم حاتمیکیا که احساسات کاراکترها در فیلمهایش جنبهای شکننده پیدا میکنند و پرداختشان در فیلمها انگار برآمده از عاطفه شکننده زنانه باشد، در آثار ملاقلیپور احساسات در زمختترین و سرسختترین شکل خود نمود مییابند. حاتمیکیا همواره در دل فضای مردانه و خشن جنگ و میدان نبرد قدرتها و درگیریهای خصمانه، بهدنبال لحظاتی شخصی از احساسات و خلوتهای درونی رزمندگان و مناجاتهایشان میرود، اما ملاقلیپور اتفاقا همه انرژیاش را در بازنمایی بیرحمانه و توحش مردانه جنگ میگذارد. این خشونت در پرداخت کاراکترها هم به چشم میخورند. قهرمانان او در اکثر فیلمها عصبانی و خشن هستند.
این خشونت گاه در فیلمی مانند قارچ سمی ذهنی، درونی و غیرمستقیم میشود و گاه در فیلمی مانند نسل سوخته یا مزرعه پدری صورتی عریان به خود میگیرد اما همواره در فیلمهای رسول ملاقلیپور حضور دارد.
مرتضی آوینی
سید مرتضی آوینی یا کامران آوینی را میتوان خاصترین فیلمساز سینمای دفاع مقدس دانست؛ حتی یکی از خاصترین فیلمسازان ایرانی که مواجههاش با سینما فرای هنر یا صنعت یا سرگرمی، یک لایف استایل و راهی به سوی رستگاری بود. فیلمسازی که فقط فیلمساز نبود و با مطالعه کتابهایش مانند «آینه جادو» یا « توسعه و مبانی تمدن غرب» و یا «سفر به سرزمین نور» میتوان او را یک تئورسین هم دانست. اما نه یک تئورسین آکادمیک و متخصص یک حوزه که یک پژوهشگر خلاق با دیدی باز به تناقضات زندگی بشر مدرن که در عرصه هنر، زندگی یا عقاید سیاسی و اجتماعی سعی در ایجاد پیوند میان مادهگرایی معاصر و شکل زیست بشر مدرن سرگردان با معنویت متافیزیکی، وادی ایمانی که فراسوی عقل و منطق میرود و یقین یک انسان وحدت گرا دیندار، مسلمان و انقلابی، داشت.
او که خود برآمده از دل تناقضات مختلف دوران زیستش و تغییر شکل جامعه از اسلوب کلاسیک شاهنشاهی به مدل معاصر مردمی/ انقلابی بود، خواستگاه و دغدغههای مدرنش را در دل آرمانهای انقلابی حل کرد و ثمره برهمکنش این دو جنبه متناقض وجودش، سبکی از فیلمسازی بود که میان مستندهایی واقعگرا، فیلمهای شاعرانه داستانگو و آثار ایدیولوژیک آرمانگرا و ایدآلیستی، پرسه میزد و هیچکدام از اینها نبود درحالیکه به عبارتی همهشان هم بود.
مجموعه مستندهای شهید آوینی از جنگ تحمیلی شبیه به هیچ اثر جنگی مستند یا داستانی دیگری نیستند و بعضی از قسمتهای آن مانند همان شب عاشورایی در آغاز روایت فتح و داستان پل یا این است فتح الفتوح از مجموعه حقیقت مبهوت کنندهاند و تماشاگر را وارد وادی حیران کنندهای از جانبر کفانی میکند که انگار اصلا ربطی به این جهان و مناسبات زیستیاش ندارند.
احمدرضا درویش
احمدرضا درویش در سینمای ایران به دلیل مهارتش در تکنیک فیلمسازی شناخته شده است. او پروژههای بزرگ و بیگ پروداکشن را باکیفیت و درست و درمان به پایان میرساند و از این نظر فیلمساز ویژهای است. او بعد از ساخت سه فیلم آخرین پرواز، ابلیس و آذرخش، با فیلم چهارمش کیمیا در جشنواره فجر سال ۷۴ برای خود نامی دست و پا کرد. کیمیا یکی از اولین نمونههای فیلم پسا جنگ سینمای ایران است. تماشاگر در کیمیا با درامی سروکار دارد که نیمه اولش در دوران جنگ و نیمه دوم و تنه اصلی داستانش در سالهای پس از جنگ میگذرد. تمام بحرانها در همین نیمه دوم سرباز میکنند و به پایانی دلانگیز در جوار حرم امام رضا ع میرسند. کیمیا هم به واسطه پرداخت عالی صحنههای جنگی و هم پیشبرد جالب درام خود در نیمه دوم یکی از ماندگارترین فیلمهای جنگی سینمای ایران است و نشان از توانایی درویش در پرداخت احساسات انسانی برآمده از موقعیت جنگی دارد.
فیلم بعدی درویش سرزمین خورشید هم مانند کیمیا است. ضمن اینکه لحن سردتر فیلم و عدم بروز احساسات توسط شخصیتها، آنرا بدل به فیلمی دیریابتر هم میکند.
دوئل فیلم جنگی دیگر درویش از بستر جنگ استفاده میکند تا داستان ماجراجویانه خود را پیش ببرد. رویکرد سیاسی فیلمسار در این فیلمش از همیشه بیشتر هویداست و باز هم ساخت فیلم خصوصا اوپنینگش بسیار تماشایی از آب درآمده.
محمدعلی باشه آهنگر
از جمله فیلمسازان نسل جدیدتری که عموم وقت و فرصتهای خود را صرف ساخت آثاری کرده که یا در دل جنگ میگذرند یا در سالهای بعد از آن. اما در فیلمهایی هم که قصه در زمان جنگ تعریف نمیشود، جنگ حضوری مستقیم دارد و تم اصلی ماجرا را تشکیل میدهد و یک عنصر ضمنی نیست.
محمدعلی باشه آهنگر از جمله کارگردانان بااستعداد و خلاق سینمای دفاع مقدس است که هم در داستانپردازی و هم در اجرا به دنبال موقعیتهای خاص و غیرمنتظره، بازنمایی لحظات عاطفی و انسانی پیچیده و اجرایی خلاقانه و بلندپروازانه است. این رویکرد باشهآهنگر از همان فیلم اولش نیمه گمشده که در سال ۱۳۷۸ ساخته شد، قابل ردیابی بود و فیلم به فیلم پختهتر هم شد.
فرزند خاک سکوی پرتاب این کارگردان جوان شد تا او در دهه نود دو فیلم قابل توجه ملکه و سرو زیر آب را بسازد که نکته مهمشان دقیقا در انتخاب موضوعات خاص و چالش برانگیزی بود که با اجرای دقیق و بسیار جالبی به تصویر درآمده بود و در نهایت از موضعی انسانی به سرنوشت قهرمانان و آدمهای داستان نگاه میانداخت.