مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
فیلم «دیگه چه خبر؟» از چند منظر مهمترین فیلم کارنامه تهمینه میلانی و منعکسکننده باورهای فمینیستی او در مسیر درست است. این فیلم تصویری حقیقی از شمایل زنان را بازتاب میدهد. فیلم، شمایل مادر سنتی (با بازی زهره صفوی) و عمه سنتگرا و مخالف نوگرایی و ترقیجویی (با بازی زندهیاد پروین سلیمانی) را به درستی بازنمایی میکند. سناریو به ویژه در بازتاب ویژگیهای عمه خانم با بازی به یاد ماندنی زندهیاد پروین سلیمانی موفق عمل میکند و میتواند وجه دقیقی از باورهای یک زن سنتی محبوس شده در چهاردیواری درون (خانه) و غافل از بیرون (محیط در حال تغییر و پیشرفت) را بازتاب دهد.
حتی فیلم در نمایش کمبودها و حقارتهای درونی یک زن ایرانی هم موفق است و در سکانس ذهنخوانی فرشته از سرپرست ارزشیابی انتشارات به خوبی این حسهای انسانی را بازتاب میدهد چرا که سرپرست ارزشیابی میتواند بازتابی دقیق از چهره یک زن سنتی باشد که احساس میکند در رقابت اجتماعی به حق خود نرسیده و به همین علت تلاش دارد تا با سرکوب و مایوس کردن دختران جوانی که داستانها و شعرهای خود را به انتشارات میآورند کمی از آتش درونی ناشی از حقارتها و کمبودهای خود را سرد سازد.
در این میان فیلمساز توانسته تا در کنار این نمایش بیپرده و عیان از جهان سنتی زنان دهه ۶۰، یک حرکت رو به جلو و منحصر به فرد و شجاعانه را از طریق خلق شخصیت فرشته (با بازی ماهایا پطروسیان) به مخاطبان نشان دهد. فرشته دختر نوجو، نوگرا و کاملا خلاق و مبتکر است که در جهانی سرشار از خیال و رویاهای زیبا به سر میبرد.
ذهنیت نواندیش او و دست و پا زدنش در مرزی از تخیل و واقعیت سبب میشود تا مخاطبان به سادگی بتوانند از دروازههای ذهنی او عبور کنند و جهانش را بپذیرند. البته برخی نیز چون عمه خانم این ذهنیت نوجو را مخالف با حیای ذاتی و نجابت یک دختر میدانند و با همین ذهنیت به تصورات فرشته از زندگی ایراد میگیرند.
از نظر عمه خانم دختر خوب فردی است که ساکت در یک گوشه مینشیند، بلند نمیخندد، شادابی خود را نشان نمیدهد، لباسهایی با رنگهای شاد نمیپوشد و رویابافی نمیکند. این نگرش در تقابل با همه باورهایی است که فرشته در ذهن دارد و تلاش میکند تا آن را به اطرافیانش هم بقبولاند اما حتی استاد دانشگاهش هم این نوجویی و خلاقیت را در مخالفت با کلیشههای سنتی میبیند و در سکانسی که فرشته با یک تحلیل نوگرایانه به سراغ قطعه شعر معروف اتل متل توتوله رفته و تلاش میکند تا از دل تحلیل آن به ارزیابی شعر نو بپردازد صحبتهای او را قطع میکند و فرشته را از کلاس اخراج میکند.
در چنین محیط بستهای که انسانها، هویت نوجوی فرشته را در تعارض با باورهای تثبیت شده خود میبینند این عباس برادر مخترع فرشته (با بازی دانیال حکیمی) است که او را درک میکند و برای کمک به پرورش ایدهها و تشفی درون رویاپرداز خواهرش دستگاه ذهنخوان را برایش میسازد. فرشته با این دستگاه میتواند علاوه بر گسترش ایدههای خود به دید بهتری نسبت به اطرافیان و آدمهای جامعهاش برسد.
آدمهایی که هر یک دغدغهها و چالشهای مهم دارند و فرشته تلاش میکند با هر کدامشان مطابق باورهایشان رفتار کند. او وقتی میبیند که مدیر انتشارات (با بازی جهانگیر الماسی) یک فرد خشک و مقرراتی است تلاش میکند تا با انداختن پوست موز زیر پای او واکنشش را بسنجد و به درونیاتش پی ببرد.
این دستگاه کمک میکند تا به عشق آبدارچی انتشارات (جعفر با بازی حمید جبلی) نسبت به خودش پی ببرد و با ذهن رویاپرداز خود را در موقعیت همسری وی ببیند. او حتی با این دستگاه کمک میکند تا عمه خانم به ارتباط سازندهتری با تحولات جدید برسد و برای مثال مبارک (آدم آهنی ساخته شده از سوی برادر فرشته) را رقیب خود نبیند.
فرشته یکی از مهمترین تلاشهای سینمای ایران برای نزدیک شدن به باورهای رویایی دختران جوان ایرانی است که در نهایت دنبالهای از این جنس شخصیت را تا حدودی میتوان در قالب شخصیتهای دریا و شیرین در سریالهای «دنیای شیرین» و «دنیای شیرین دریا» دید و این نگاه فانتزی به دختر و زن ایرانی در سینما و تلویزیون ایران با این قوت و قدرت دیگر تکرار نشد.