مجله نماوا، حمید عبدالحسینی
«آوازقو» دردورانی ساخته میشود که خیل فیلمهای تینایجری در سینمای ایران موجی به راه انداختهاند، فیلمهایی که اغلب در محدوده روابط دختر و پسری و محدودیتهای خانواده و مسائل مادی قرار میگیرند اما در این میان «آواز قو» پا را فراتر مینهد و با بسط موقعیت یک رابطه و عوامل فرامتنی دخیل در آن وضعیتی بحرانی را برای کاراکترهایش ترسیم میکند.
پیمان فدایی در «آواز قو» یک کنشمند است و در برابر خواستههای سنتی و متعارف جامعه و نهادهای ناظر برآن راهی جز سکوت را برمیگزیند و خود وارد عمل میشود، او در پروسهای که فیلم چیدمان میکند از یک شهروند کاملا معمولی با حداقل خواسته جهت همراهی با دختر مورد علاقهاش به فردی ناهنجار و قانونشکن تبدیل میشود اما همهی این تنگناها و موانع او را سرسختتر و مصممتراز پیش میکند و عزماش را جزم میکند تا این مسیر را به انتها برساند.
«آوازقو» پرداختی جسورانه و به روزتری از سایر فیلمهای همقطارش را پیش میگیرد و ضرباهنگی موثر در چینش وقایع را برمیگزیند و به سبب نگاه نقادانهاش بر تنگنظریها و فشارها میتواند مخاطبین، خاصه جوانان را با خود همراه سازد که بخش مهمی از آن مرهون فیلمنامه پیمان معادی است.
بهرام رادان در قامت یک قهرمان برای خیل جوانانی که با چنین مسائلی رودررو بودهاند، ملموس و پذیرفتنی است و یکی از نقشهای در خاطر ماندنیاش را به یادگار میگذارد.
«آواز قو» یکی از محصولات موفق پویا فیلم نیز هست که در آن میتوان حضور تاثیرگذار تهیه کنندهی بخش خصوصی را از انتخاب سوژه و فیلمنامه تا ساخت و اکران در سینمای ایران ردیابی کرد.
«آوازقو» با یک پایانبندی درخشان فیلمی است که حرفی برای گفتن و شنیدن دارد هرچند که درمعدود لحظاتی شعارهایی نیز سرمیدهد که میتوان با دیده اغماض به آن نگریست.