مجله نماوا، فریبا اشوئی
«بوتاکس» در نگاه اول درامی ساده و بیادعا است که شاید به قصد تصویرسازی زندگی در یک خانواده معمولی ایرانی با تصویرسازی رویاهای بلند بالای نسل جوان، ساخته شده باشد. اما حقیقت فیلم، ورای این سادگی ظاهری آن است. نوعی تعلیق پنهان در شیرازه داستان طراحی شده، که هر چه داستان رو به جلو پیش میرود شکل ظاهری، درجه و بستر چالشی این تعلیق، تغییرات قابل تاملی مییابد.
با شروع فیلم، عناصر تشکیل دهنده درام، در کنار موقعیت جغرافیایی و بستر روایتی داستان آرام آرام با معرفی کاراکترها (عماد، آذر و اکرم) کنارهم مینشینند. اما هنوز مخاطب درگیر هضم کاراکترها، دغدغهها، علائق و کاستیهایشان نشده که به یکباره با وقوع یک اتفاق، سمت و سوی درام دچار تغییرات ماهوی میشود. اتفاقی که ناخواسته سر و شکل جنایی به روایت میدهد و از میانه یک سیکل روزانه معیوب، به یکباره مخاطب را پرتاب میکند میان هزار توی پیچیده سکوت ممتد، ترس، اضطراب و پنهانکاری که گاهی شانههای اکرم و آذر، زیر بار سنگین آن تاب نمیآورند.
مهمترین شاخصه ساختاری درام «بوتاکس»، حرکت ماهرانه جریان فیلم، بر روی مرز باریک واقعیت و خیال است. حرکتی بسیار ظریف وهوشمندانه با محوریت کاراکتر اکرم، که با بازی دقیق و ماهرانه سوسن پرور، مدیریت میشود. اکرم خواهر بزرگتر این خانواده سه نفره، مدام در یک رفت و برگشت میان حال، گذشته و آینده است. همین رفت و برگشتها است که قصه را تا به انتها سر پا نگه میدارند. اکرم در ظاهر یک بیمار اوتیسمی است و تظاهرات شخصیتیِ مردمآبانهای هم دارد. ظاهر این شخصیت در تائید گنگی و بیخبری آن طراحی شده است. اما در واقعیت داستان، خود او منبع اصلی اتفاقات و اخبار پنهانی روایت است. تلخی حادثه با دنیای گنگ و شاعرانهای که اکرم روایتگر آن است تلطیف میشود. جنس دنیای خیالی اکرم، در تضاد با دنیای ترسیمی خواهر و نابرادرِ رویاپردازش برای مخاطب دلنشینتر است. نقاط عطف داستان «بوتاکس»، در واقع همان جرقههای ذهن رها و بیواسطه اکرم هستند. او هم دستیار مجرم است و هم دلش برای مقتول تنگ میشود. منِ مغرور و سرکش خواهر را مشاهده میکند، اما سکوت جاری در دنیای خودش، برایش دلنشینتر است. اکرم در لحظه به لحظه زندگیاش، در حال شهود و حضور در لحظات است. از همان آغاز که با تماشای کارتون با محتوای تعقیب وگریز (میگ میگ) سرگرم شده، شهودش برای همان لحظه و آنی طراحی شده است. گذشته و آینده برایش قابل تفکیک نیستند. هم در لحظه است هم در گذشته و هم امیدوار به آینده. (دیدن عماد و گرفتن سوغاتی)
وجوه جاری داستان از اتفاق تا همدستی یک جنایت، پختن آش پشت پای مسافری که برنمیگردد، مشارکت در تولید قارچ مخدر و تا رابطه پنهانی و عشق آذر همه وهمه در لحظه برای اکرم رقم میخورند. جریاناتی که هستند اما شاید هیچ وقت هم نبودهاند. این شیوه اجرایی در خلق کاراکتر اکرم، پیرنگ اصلی درام «بوتاکس» است که تشخیص بین حقیقت و خیال، حقیقت و دروغ را در داستان ناممکن ساخته است. عناصر دراماتیک داستان، بسیار محدود و بستر روایتی آن محدودتر و در حد یکی دو مکان فیلمبرداری (روایتی) هستند. هیچگونه هیاهو و بگیر و ببندی هم برای آرایش بیشتر قصه، به کار گرفته نشده است. تنها گستره ذهن و خیال، توهمات و راستی آزماییهای یک کاراکتر است که توانسته، جهان فیلم را وسیع، قابل قبول و جذاب سازد.انتخاب فصل و جغرافیای لوکیشنها، هوشمندانه و متناسب با حال وهوای داستان است.
در پایان باید گفت بازی چندوجهی و متفاوت سوسن پرور در نقش اکرم یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم است که در کنار سازه طراحی شده بصریِ متناسب با آنالیز کاراکتر که توسط فیلمساز به اجرا درآمده، توانسته است به اقبال عمومی فیلم کمک شایانی کند.