مجله نماوا، رویا فتحاللهزاده
فیلم داستانی خورشید به کارگردانی مجید مجیدی، داستان زندگی اندوهبار و پر از چالش کودکان کار را در جامعهی ایران روایت میکند. علی (با بازی روحالله زمانی) سرپرست سه کودک کار است که از طریق لاستیکدزدی امرار معاش میکنند، اما پیشنهادی به علی میشود که زندگی آنها را دستخوش تغییر و تحول میکند.
«مجیدی» این بار نیز مانند فیلمهای تاثیرگذارش «پدر» (۱۳۷۴)، «بچههای آسمان» (۱۳۷۵)، «رنگ خدا» (۱۳۷۷)، «باران» (۱۳۷۹) و «آن سوی ابرها» (۱۳۹۵) مشکلات کودکان را در خانوادههای نابسامان و از همگسیخته به تصویر میکشد.
در تمام فیلمهایی که مجیدی با محوریت موضوع کودکان ساخته است عناصری مشترک موجب آسیب رساندن به کودکان میشود. از آن جمله میتوان به عنصر فقر، وجود پدری معتاد یا بیمسئولیت، مهاجرت و مهاجرین، بیماری یا مرگ یکی از والدین، کار غیرقانونی و یا بزهکاری کودکان اشاره کرد.
در فیلم «پدر»، کودک نقش اصلی فیلم، به دلیل مرگ پدر مجبور میشود برای تامین مخارج زندگی، مشغول به کار شود همچنین او نمیتواند ازدواج مجدد مادر را بپذیرد. در فیلم «باران»، محوریت قصه بر پایهی کودکان کار ایرانی و افغانستانی است. «بچههای آسمان»، روایتی از تاثیر عنصر فقر بر زندگی اجتماعی دو کودک نقش اصلی فیلم، قلمداد میشود. «آن سوی ابرها»، بر زندگی کودکان کار و مسئلهی بزهکاری آنها تمرکز دارد و فیلم «رنگ خدا» نیز آسیبهای کودکی نابینا را پس از مرگ مادر و تصمیم پدر به ازدواج مجدد، به تصویر میکشد.
فیلم «خورشید» نیز در ادامهی هویت سینمای مجیدی، روایتگر زندگی دشوار کودکانی است که به دلیل فقر و یا مهاجرت، بزهکار شدهاند. فیلمنامهی «خورشید» به نویسندگی مجیدی و نیما جاویدی، ساختاری منسجم، قصهگو و تعلیقآمیز دارد. جستوجوی علی و دوستانش برای یافتن راز پنهانی که زندگی همه را تغییر خواهد داد قصه را پرکشش و جذاب کرده است. ما در این مسیر، لحظه به لحظه آنها را دنبال میکنیم و تا سکانس آخر هرگز انتهای داستان علی، آشکار نمیشود و لو نمیرود.
«خورشید» فیلمی اجتماعی و واقعگرا است و در عین حال از استعارههایی زیبا در زیستجهانی آلوده به فقر، فلاکت و ترس و ناامیدی نیز بهره برده است.
نشانهگذاری در بالهای کبوتران
در یکی از سکانسهای دیدار علی و هاشم، کبوتران، نمادی از کودکان کار هستند و دانه پاشیدن علی به آنها پس از توافق با هاشم استعارهای از کمکهای مالی افراد سودجو به آنها با هدف استثمار این کودکان برای انجام کارهای غیرقانونی و یا به اصطلاح، جَلدکردن آنها است.
همچنین در سکانس پلمپ مدرسه توسط مالک به دلیل عدم پرداخت بدهی، مدیر مدرسه به کودکان میگوید از روی دیوار به مدرسه وارد شوند سپس کودکان، کولهپشتیهایشان را به داخل مدرسه پرتاب میکنند در این سکانس انگار کولهپشتیها در آسمان مدرسه به پرواز در میآیند و ارتباط میان کاراکتر کودکان با کبوتران هاشم که در اوایل فیلم دیدیم بیشتر معنا مییابد. همچنین، مدرسه، استعارهای از گوهری ارزشمند است که موجب هویتیابی کودکان یا به بیانی دیگر یافتن گنج درونشان و تغییر مسیر زندگی آنها میشود.
در سراسر فیلم، انتقاد به قانونگرایی غیرمنعطفانه در برابر کودکان کار بهعنوان افراد آسیب دیده در جامعه، در سکانسهای گوناگون جایگذاری شده است. در معنایی کلی میتوان گفت که در سیر و حرکت فیلم بر مفهوم انساندوستی و درک مشکلات کودکان کار تاکید شده است که به دلیل نابسامانی خانوادههایشان مجبور به کار اجباری و یا بزهکاری هستند. برای مثال میتوان گفت در سکانسی که معلم مدرسه، ضامن آزادی زهرا بهعنوان یکی از کودکان کار میشود نمونهای از انتقاد به بیعاطفگی رفتارهای برخی مسئولان نسبت به کودکان کار به تصویر در آمده است. در این سکانس، وقتی معلم مدرسه میبیند که موی زهرا تراشیده شده است تصمیم میگیرد تا در اعتراض به این اقدام او را تنبیه کند. و یا در سکانس پلمپ مدرسه، مدیر مدرسه که پیش از این علی و دوستانش را به دلیل ورود به مدرسه از طریق دیوار مورد مواخذه قرار داده بود، خودش به کودکان میگوید که از روی دیوار وارد مدرسه شوند و آن را پس بگیرند.
«خورشید»، فلیمی زیبا، تاثیرگذار و دلنشین است و در آن میتوان زیستجهان کودکان کار را مشاهده کرد. کودکانی که در زیرپوست جامعهی ایران نفس میکشند و هر یک نوری از خورشید درون خود دارند که آن را در تاریکیهای سرنوشتان گم کردهاند.
تماشای آنلاین فیلم خورشید در نماوا