مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
تصویر غالبی که این روزها از نقشآفرینیهای نگار جواهریان در ذهن مخاطبان نشسته یادکردی است از بازتاب وجوهی مختلف از یک بانوی ایرانی که بهمقتضای درام و ماهیت نقشها اکتهای خود را رو میکند.
چنین نگرشی به بازیگری سبب شده تا نگار جواهریان از روزهای شور و فریاد در بازیهای ابتدای کارنامهاش بهمرور فاصله بگیرد و به یک سردی، درونگرایی، آرامش و پختگی در نگاه و بیانش برسد. رسیدن به این مرحله شهودی از درک نقش، او را به مرزهایی از تبدیلشدن به یک بازیگر زن با قابلیت بالا در ایفای نقشهای متفاوت رسانده است.
بهواقع او چه زن سنتی خانهدار باشد و چه در جایگاه زنی چریک و مبارز قرار بگیرد، همراهی مخاطبان را با خود میبیند.
به بهانه اکران آنلاین «مجبوریم» و ایفای نقش سارا ندایی وکیل گلبهار نگاهی انداختهام به مهمترین نقشآفرینیهای نگار جواهریان در فیلمهایی که از او روی نماوا موجود است با این توضیح مختصر که زهرا سادات در فیلم «طلا و مس» جزو ماندگارترین نقشهای تاریخ بازیگری سینمای ماست و بازتابی دقیق از ایثار، تلاش و سختکوشی یک همسر برای شوهرش، مادری برای فرزندانش و زنی برای حفاظت از کانون خانوادهاش به شمار میآید.
پیش از این تحلیلی بر شخصیت خاتون در سریال «خاتون» نگاشتهام که برای ایجاد فرصتی برای تحلیل دیگر نقشهای نگار جواهریان از ارزیابی مجدد این نقش ماندگار خودداری کردم. درعینحال و در بیانی مختصر، خاتون کاریزماتیکترین نقش کارنامه این بازیگر است و نمادی از کنشمندی و هویت فردی یک زن اهل تدبیر و دارای دغدغههای شگرف اخلاقی و انسانی به شمار میآید که میتوان تعبیری استعاری نیز از آن داشت و خاتون را بهمثابه مام وطن برشمرد.
۵/ پرستو – «گرگبازی»: دورهمی مرگبار
شخصیت پرستو در فیلم «گرگبازی» از چند منظر قابلبررسی است. جواهریان از یکسو شورانگیزی و سر پُر سودای پرستو را برای پیداکردن حامی مالی در راستای ثبت بازی گروهی ابداعی از سوی او و رفقایش در جستوجوها و هیجاناتش نشان میدهد مانند سکانس رویارویی با دکتر (عباس) با بازی علی مصفا که با آبوتاب فراوان درباره بازیاش توضیح میدهد.
از سوی دیگر او گرداننده بازی گرگبازی (مافیا) است که از همه تحولات جاری در بازی باخبر است و راوی اتفاقی است که در شبهای این بازی رخ میدهد. در همین بزنگاه است که پرستو وارد یک چالش مهم میشود و آن اینکه یکی از بازیکنان این بازی در حاشیه آن کشته میشود و گروه متوجه این نکته نمیشوند.
اینجاست که پرستو با آن نگاههای پر از اشک، بُهت و ترسی که از روند بازجوییها دارد و تلاشی که برای همدلی با دیگر دوستان دارد شمایل سردسته بودن خود را کامل بروز میدهد. سردستهای که با ابداع یک بازی گروهی جالب تلاش داشت تا خود و گروه دوستانش را روی ابرهای شهرت حرکت دهد غافل از این نکته که گاه بالای ابرها رعدوبرقهایی کشنده در انتظار هر تفکری است که مجال پرواز مییابد. دیدن فیلم گرگبازی برای دوستداران هیجان، معما و تعلیق تجربهای متفاوت خواهد بود.
۴/ الهه – «بیخود و بیجهت»: گریز از بحران سنت
الهه دختری سنتی از یک خانواده متدین است که تلاش دارد تا در یک روز مجلسی جمعوجور بگیرد و به همراه شوهرش سرِ خانه و زندگی خود بروند. علت پافشاری او تا آخرین لحظات فیلم مشخص نمیشود، اما رفتار الهه یک بازنمایی دقیق از همه استرسها و التهابهای دختری آبرومند است که نمیخواهد وارد حاشیههای برآمده از پچپچههای دیگران علیه خودش شود برای همین تلاش خود را به کار میگیرد تا آن مراسم برپا شود.
آشوب درونی الهه در کنار خونسردی و بیخیالی شوهرش شکلدهنده موقعیتهایی است که ما بهازای بیرونی دارد و برای جامعه آشنا به نظر میرسد. بهواقع کمکگرفتن شوهر الهه از رفیقش با بازی رضا عطاران نهتنها برای حل این بحران مؤثر نیست بلکه هر ثانیه بر تنش و بحران موجود در آن موقعیت میافزاید و سرانجام بزنگاه نهایی ورود مادر الهه به محل مراسم میرسد و مخاطبان قرار است با چالش نگرشهای سنتی تخت و یکنواخت بر سر مسئله ازدواج روبرو شوند.
مادر الهه اگرچه نمایشی از منطق و دوراندیشی را در لوای نگرش سنتی بروز میدهد، اما رفتارش با دختری که به دلیلی ناگفته و هراسان از همان قضاوتهای جاری در آدمهای سنتی در لاک خود فرورفته و غمی درونی دارد نهتنها همدلانه نیست که آشوبها و بحرانهای موجود را تشدید میکند. در چنین موقعیتی است که الهه ناگزیر به افشای راز بارداری خود میشود.
حضور نگار جواهریان در چنین نقشی از اساس یک شمایلشکنی از تصویر غالب او بهعنوان بازیگر نقش دختران و زنانی است که در دو سوی هیجان و سردی رفتار میکنند. بهواقع الهه یک التهاب درونی از بارداری ناخواستهاش دارد و از سوی دیگر به دلیل انتخاب شوهرش مورد انتقاد حلقه دوستان و خانواده سنتیاش است. جواهریان توانست تا سکوت، غم، التهاب و تنهایی الهه در زندگی را بهدرستی در نگاههایش نمایان سازد.
۳/ معصومه – «قندون جهیزیه»: سادهاندیش و صمیمی
زن سنتی خانهدار در بیشتر مواقع صمیمیتی خاص از خود بروز میدهد، رفتاری گرم و همدلانه دارد، نگاهش به پیرامون و تحولات جاری در جامعه در بسیاری از مواقع فطری است یعنی اگر به لحاظ ذاتی نیکاندیش باشد نگرشی مثبت به انسانها و موقعیتها دارد و توکل به خدا را از یاد نمیبرد، اما اگر از لحاظ درونی بداندیش و تلخنگر باشد نهتنها هیچ لذتی از خوبیها و نعمتهای داشتهاش نمیبرد بلکه با رویکردی کنایی و منفی همه را به یک چوب میراند.
معصومه در فیلم «قندون جهیزیه» از زنان خانهدار نیکاندیش است، در بحران مستأجری، سر به فلک کشیدن قیمتها و سختیهای زندگی جز زیباییهای زندگی چیزی نمیبیند و با گرما و صمیمیتی که در رفتار و گفتارش وجود دارد به همه دلگرمی میدهد و شاید خستگی از تن همه به در میبرد.
بازنمایی چنین شخصیتی در یک فیلم سینمایی با رویکرد کمدی سیاه (بازتاب تلخیهای اجتماعی در بستری از واقعیتها) از کارهای ارزشمندی است که علی ملاقلیپور بهعنوان کارگردان انجام داده است. جواهریان نیز بهخوبی توانسته تا از گریم و سبک پوشش معصومه برای نزدیک شدن به درونیات او بهره ببرد. حاصل کار، یکی از جذابترین شخصیتهای زن خانهدار در سینمای ایران است.
معصومه شخصیتی متفاوت است که وقتی گروه فیلمبرداری پای به خانهاش میگذارند برای بانویی که دستیار صحنه است از خاطرات شخصی زندگیاش میگوید و وقتی فعالیت گروه به پایان میرسد به دنبال قندون جهیزیه خود میرود و با سادگی تمام و توکلی ستودنی به خداوند خبر بارداری خود را به شوهرش عطا میدهد و بیواهمه از آینده از شوهرش خداحافظی میکند و به خانه میرود. شوهری که از یکسو لذت پدر شدن را تجربه میکند و از سوی دیگر در گرداب هولناک تورم، به آینده زندگیاش مینگرد و شاید با خیالی راحت از داشتن تکیهگاهی مثبتاندیش چون معصومه به دنبال کار روزانه خود میرود.
۲/ مریم – «حوض نقاشی»: من مادر هستم
مریم یکی از لطیفترین، عاشقترین و متفاوتترین مادرانی است که سینمای ایران به مخاطبان معرفی کرده است. او به همراه شوهرش رضا در یک شرکت داروسازی کار میکنند و هر دو از نقصان ذهنی رنج میبرند. با این وجود فرزندشان سالم است و از بودن کنار آنها احساس خوبی دارد.
مشکل از جایی شروع میشود که به دلیل تحریمها، تعدیل نیرو در شرکت داروسازی اتفاق میافتد و رضا بیکار میشود. مشکل دیگر فراخواندن مریم به مدرسه برای بررسی وضعیت تحصیلی فرزندش است. مریم به مدرسه میرود و همه با دیدن شرایط او شاید از روی ترحم و دلسوزی تلاش میکنند تا رفتاری متفاوت با او داشته باشند، اما پسر مریم چنین رفتاری را برنمیتابد.
او شاید شرمگین از وضعیت مادر و تفاوت او با دیگر مادران وارد یک چالش درونی میشود. مادری که تا دیروز به دلیل مهارت جالبش در پختن کتلت سبب تفاخر فرزندش بود اکنون به دلیل نقصان ذهنیاش به مایه سرشکستگی پسرکوچولویش بدل شده است.
پسر مریم و رضا به خانم معلمش پناه میبرد و مدتی را در خانه او میگذراند. مریم که حس مادری قوی دارد با پیبردن به این نکته که فرزندش پیتزا دوست دارد تلاش میکند تا با خرید وسایل موردذنیاز برای پیتزا، این غذای محبوب را برای کودکش بپزد.
این ترفند نهتنها جواب نمیدهد بلکه سبب میشود تا پسر برآشوبد و از پدرش رضا سیلی بخورد. مریم و رضا که تا پیشرازراین مشکلی نداشتند به دلیل همین اتفاق و بازنگشتن فرزند به خانه با هم قهر میکنند.
چند روزی میگذرد و مریم از نبود فرزندش بیطاقت شده و میگرید و همین اشکها کارساز میشود تا رضا به مدرسه برود و تلاش کند تا از فرزندش دلجویی کند. رضا در حالیکه پشت پنجره کلاس فرزندش ایستاده، از پسرش عذر میخواهد که پدر اوست و شاید تلنگری در فرزندش را سبب میشود که بداند در دنیایی که ظواهر حکمرانی میکند هیچ موهبتی بالاتر از عشق پدر و مادر به فرزند نیست و معجزه عشق پدر و مادر گنجی بیهمتاست.
پسر نادم از رفتار گذشته به خانه بازمیگردد تا خنده و شادمانی بار دیگر در خانه مریم و رضا طنین اندازد. مریم برجستهترین تلاش سینمای ایران برای بازنمایی شخصیت لطیف و عاشق یک مادر نمونه است.
۱/ نگار – «نگار»: بازنمایی بیوه سیاه
شخصیت نگار در فیلم اکشن جنایی نگار متفاوتترین نقشآفرینی کارنامه بازیگری نگار جواهریان است و ظرفیتهایی دیگر از این بازیگر را آشکار میکند. جواهریان در این فیلم اسلحه به دست میگیرد و سردی صورت و نگاههایش کمک میکند تا به شمایل بیوه سیاه نزدیک شود.
بهواقع لباسهایی که میپوشد، گریمی که بر چهرهاش نشسته و اَکتی که به کار میگیرد تا راز قتل پدر را کشف و آمران و عاملان این جنایت را به دَرَک واصل کند در کلیت کارنامه جواهریان به یک نگین انگشتری شباهت مییابد.
جواهریان بهخوبی شمایل بیوه سیاه (بیرحم در انتقام) را در کاراکتر نگار ملموس میکند و مجموعهای از پیگیریها و جستوجوهایش برای رسیدن به حلقه اصلی قتل پدرش، تلاش بیشتری از او را برای رسیدن به استاندارد جهانی زدوخورد قهرمان زن سبب میشود.
در مجموع، نگار شخصیت نامتعارفی در سینمای ایران است. تلقی فیلمساز از او یک آرتمیس است؛ زنی جنگجو که به نبرد پلیدی و تباهی میرود و انتقام میستاند. اما تصویری که از او در فیلم برجایمانده تنها سطحی از وجهه مستحکم آرتمیس را دارد. مشکل اجرای نقش نیست و تلاش نگار جواهریان برای کنترل واکنشهای زن جنگجو ملموس است اما فیزیک لطیف و صورت بازیگر باعث شده تا اغلب مخاطبان در درون خود این نقشآفرینی را درک نکنند.
در کنار همه این موارد، با نقشی روبرو هستیم که تلاش شده هم در سناریو و هم در اجرای بازیگر تصویری دگرگون از زن در سینمای ایران بازنمایی کند؛ دختری که برای پیبردن به راز قتل پدرش، اسلحه به دست میگیرد و همه دستاندرکاران را با آن شیوه خشک و خشن تارومار میکند.
تماشای «مجبوریم» در نماوا