مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
سینمای جنگ یا همان دفاع مقدس در تمامی سالهای فعالیتش از آغازین روزهای شروع جنگ تا همین امروز نگاهی کاملا مردانه داشت. به عبارت دیگر جنگ برای مردان بود و شهادت و زخمی شدن و اسارت و آزادی ثمره آن که همیشه و در همه حال شامل مردان میشد.
در یک شمای کلی شاید این مواجهه فیلمسازان به جنگ و نگاه جنسیتی به آن چندان از واقعیت جنگ ما دور نباشد، اما جنگ تنها در خط مقدم و حضور توپ و تانک و مسلسل و جنگنده و… تعریف نمیشود. جنگ تا دورترین مناطق کشور که فرسنگها با خط مقدم فاصله دارد امتداد دارد. البته که میدانیم سطح درگیری و عواقب آن متفاوت است و این جای شک و گمان نیست. مساله این است که با نگاه جنسیتی و صرفا مردانه سینماگران بخش مهمی از جنگ تحمیلی ناخواسته گم میشود که گویی هیچگاه نبوده است. در نتیجه بخش عمدهای از جنگ تحمیلی و تبعات آن در سینمای ایران کمرنگ ماند. فیلم «ویلاییها» به کارگردانی منیر قیدی تلاش میکند بخشی از این نادیدههای جنگ را به تصویر بکشد. قصهای هولناک که زنان و بچههای این سرزمین درگیرش بودند اما در هیاهوی شلیک توپ و تانک و تفنگ گم شده بود.
«ویلاییها» داستان ناگفته زنان و کودکانی است که فرسنگها دور از خانه و کاشانه خود در شهرکی نزدیک به جبهههای جنگ شامل چند خانه قدیمی ویلایی و بیمارستان زندگی میکنند در حالی که کمی آنسوتر مردان زندگیشان در حال دفاع از کشور هستند.
فیلمساز در گام نخست با پرداختن به داستانی ناشنیده، خیلی زود مخاطبش را مجاب به دیدن میکند خاصه آنکه در ادامه، تماشاگر متوجه میشود که تمام قهرمانان داستان فیلم را زنان و کودکان تشکیل میدهند همان زنانی که در غالب فیلمهای جنگی در نهایت سینی چای به دست دیده بود و حال آنها را در بطن جنگی میبیند که تا خط مقدم فاصلهای ندارد. زنانی که سلاحی به دست ندارند، اما تنشها و هراسهای ناشی از جنگندههای دشمن را هر روزه از نزدیک تجربه میکنند.
اتفاق ارزشمند فیلم قیدی ملموس بودن زنانی است که نمونههای زیادی از آنها را گاه و بیگاه در کوچه و محله و همسایگی خود دیده بودیم با همان لطایف زنانه و گاه پچپچههایی درگوشی که برای ما چندان غریبه نیست. گاه ممکن است غیبت یکدیگر را بکنند. سختگیریهایی نسبت به رقص کودکانه داشته باشند. فقط به منافع خود و فرزندانشان فکر کنند (سکانس حمله هواپیماهای عراقی به مجتمع مسکونی و گریز زنان و بچهها به پناهگاه و پیگیری زنان که تنها نگران سرنوشت بچههای خود بودند) اما در نهایت در سهمگینترین شرایط کنار هم میایستند تا دردهای هم را مرحم باشند.
با این همه باید گفت صرف داشتن داستانی نو منجر به اخذ نتیجه مطلوب و دلخواه نخواهد شد. فیلم خط داستانی تازهای دارد اما خرده روایتها به ویژه در اواسط فیلم تا انتها گاه انقدر پررنگ میشوند و هریک سمت و سویی مشخص از یکدیگر مییابند که مخاطب خط داستان اصلی فیلم را گم میکند. درواقع فیلم ازچند خرده روایت مثل داستان عزیز و سیما و داود، خانم و آقای خیری و عشق نافرجام الیاس نوجوان شکل میگیرد بیآنکه خط اصلی داستان پررنگ شود. به نظر میرسد کارگردان بخش زیادی از جذابیت فیلمش را در سوژه نو و تازهاش جستوجو میکرده، اما صرف داشتن یک سوژه نو بیآنکه در پرداخت اجزای آن در شاکله اصلی داستان دقت کافی شود منتج به اثری میشود که از پتانسیل بالای آن استفاده کاملی نشده است.
با این همه در سینمای دفاع مقدس «ویلاییها» جایگاهی ویژه مییابد چرا که در آن زنان از کلیشه خارج شده و از حاشیه به متن آورده شدهاند. امری که در سینمای دفاع مقدس چندان مسبوق به سابقه نیست.