مجله نماوا، یزدان سلحشور
یک. ساختن فیلمی دربارهی جنگ هشتساله، در ایران کار بسیار دشواریست به رغم اینکه در فرهنگ عمومی چنین به نظر نرسد. عموماً تصوری که از ساختِ چنین آثاری در اذهان است این است که هم پشتیبانی مالی و هم کمکهای رایگان دولتی در تأمین جنگافزارها و ایجاد فضای جنگی، کار را برای ساخت چنین آثاری آسان میکند اما واقعیت امر چنین نیست یا لااقل به تمامی چنین نیست. «دسته دختران» دومین ساختهی سینمایی منیر قیدی، دشواری ترسیم سیمای زنانهی جنگ را هم به دشواریهای پیشین افزوده است؛ رویکردی که شاید با پیشفرضهای عمومی، چندان امر سختی به نظر نرسد! پیشفرضهایی نظیرِ:
الف. این آثار پشتیبانِ «روایتِ رسمی جنگ»اند [در حالی که بیشترین آثار انتقادی در سینمای ایران در همین نوع سینمایی رقم خوردهاند و سینماگرانی که در این حوزه کار کردهاند –مگر در برخی موارد- هزینههای شغلی، اجتماعی و حرفهای بیشتری را به جان خریدهاند و آثارشان گاه بیش از آثار شهری و در زمان صلح، بر روند تاریخی و اجتماعی جامعهشان تأثیرگذار بوده]
ب. این آثار با پشتوانهی مالی و امکانات دولتی، نسبت به آثار شهری سینمای ایران، کمهزینه تولید میشوند [در حالی که به رغم حمایتهای گاه بیدریغ دولتی، ساخت هر اثر جنگی در هر جای دنیا، به بودجههای قابلِ توجه نیازمند است مگر این که سازندگانِ این گونه آثار بخواهند با «جنگنمایی صحنهها» و در «لوکیشنی بسیار کوچک»، کار را به سرانجام برسانند که عموماً به «واقعنمایی» و «باورپذیری» اثر، آسیبهای جبرانناپذیری وارد میشود]
ج. این آثار حتی از حمایتهای بیدریغِ دولتی در مراحلِ پس از تولید هم برخوردارند تا دچار ضرر مالی نشوند [گرچه این پیشفرض، در موردِ برخی از این آثار، پیشفرضِ درستیست با این همه، نه در موردِ آن «برخی آثار» توانسته از ضرر در گیشه پیشگیری کند و نه شاملِ اکثریتِ آثاری شده که در مورد جنگ هشتساله ساخته شدهاند]
دو. «دسته دختران» درباره روزهای آغازین جنگ است زمانی که محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، اغلب، «استثناء» به شمار میآمد و آن چنددستگی و چندروایتیِ از سال ۱۳۶۰ به بعد، در جامعه به چشم نمیخورد. جامعهای که یکپارچه، انقلاب کرده بود و تحملاش در مقابلِ آرای متفاوت و گاه متضاد، بسیار بالا بود و تیراژ برخی از روزنامهها در آن به یک میلیون نسخه در روز میرسید و تیراژ کتاباش به ۶۰ تا ۱۰۰ هزار نسخه [و این کتابها در مدتی حداکثر ۲ ماه به تجدید چاپ میرسیدند یعنی فوراً خریده و خوانده میشدند]، ناگهان با تهاجم کشور همسایه روبرو شد و هر که با هر توانی که داشت، سعی کرد مقابل این تهاجم بایستد [البته در همان زمان هم در مستندهایی، شاهد بیتفاوتی مردم پایتخت نسبت به این تهاجم بودیم که اکنون بعد از گذشت ۴۳ سال، منصفانه اگر بخواهیم به آن آثار نگاه کنیم آنها را متأثر از نوعی جبههگیری سیاسی و گزینشی میبینیم که مانع از آن میشد که واقعیت، منصفانه روایت شود] در چنین چشماندازی، حضور زنان در جنگ، نه امری تبلیغاتی و نه برای تبلیغ نوع فکری خاص تلقی میشد. «دسته دختران» نخستین اثریست که در حدِ توان، توانسته از محدودیتهای موجود برای نمایشِ چنین حضوری، با موفقیت عبور کند و به مستنداتِ آن دوره که در «تاریخ شفاهی جنگ» موجود است، نزدیک شود؛ با این حال، پی بردن به این که منیر قیدی چه مأموریتِ غیرممکنی را به انجام رسانده شاید با خواندنِ نظرِ زیر [که مشابهاش در شبکههای اجتماعی فراوان و نشانهی حضور تبعیضآمیزِ «تاریخ مذکر» است آن هم پس از گذشتِ دههها از جنگ هشتساله] آسانتر شود:
«و بازهم توهم فیمنیستها و نخود هر آش کردن خودشون در همه مسائل و توهم خودبرترپندارانه زنانه و توهین آشکار به مردها…» [نظرِ یکی از کاربرانِ مرد در یکی از سایتهای سینمایی که به معرفی فیلم «دسته دختران» پرداخته؛ حدِ دانشِ کاربر موردِ نظر و همفکرانِ او را میتوان از نوع نوشتنِ کلمهی «فمینیست» به شکلِ «فیمنیست» دریافت!]
سه. فیلم «دسته دختران» میتوانست موردِ استقبالِ بیشتری از سوی مخاطبانِ سینمای ایران قرار گیرد اگر میانِ زمانِ ساخته شدن و اکراناش، یک زمانِ طولانیِ پرتلاطمِ اجتماعی سدِ راه نمیشد که در جامعهای به شدت دو قطبی، بر گیشه تأثیرگذار شود. امتیاز این فیلم در IMDb به شکل بیرحمانهای با ۷۶ رأی، ۵.۳ است! در حالی که فقط با توجه به دوربینِ بسیار پرتحرکِ فیلم و باورپذیریِ غیرِمنتظرهی سکانسهای جنگیاش، لایقِ امتیاز ۶.۵ به بالا بود. منیر قیدی به عنوان کارگردانِ این فیلم، سکانسهای جنگی را بسیار واقعیتر از بسیاری از همتایانِ سینماگرِ مردِ خود درآورده و به رغمِ چنین موفقیتی، حتی در جشنواره فیلم فجر هم، این فیلم بیشتر از دو جایزهی بهترین جلوههای بصری [برای حسن نجفی و امیر ولیخانی] و دیپلم افتخار نقش مکمل زن [برای فرشته حسینی] نصیباش نشده! میدانید که… معنیاش یعنی چه؟!
چهار. فیلم، امتیازاتِ زیادی دارد از جمله دوربین پرتحرکاش که در سکانسهای غیرِجنگی و به ظاهر ساکناش، در یک لوکیشن کوچک، دائم در حال عبور از روی شخصیتها و در یک مهندسیِ جالبِ توجه شبیه فیلمبرداری حرفهای صحنههای NBA است [National Basketball Association]؛ لیگ حرفهای بسکتبال بزرگسالان آمریکا و معتبرترین لیگ بسکتبال جهان] انگار بازیگران دارند در عینِ قاپیدنِ دوربین، آن را به هم پاس میدهند! با این همه، فیلمِ بسیار اشکانگیزیست یعنی ما با یک ملودرام جنگی روبروییم آن هم در سینمای ایران که بسیار ملودرامزده است [گیرم که متأسفانه سینمای جنگ ما، با ملودرام گره خورده است و اگر منصف باشیم اشکانگیزی این اثر جنگی از یک سینماگر زن و درباره حضور زنان در جنگ، از اشکانگیزیِ اغلبِ فیلمهای جنگیِ سینماگرانِ مرد و درباره حضور مردان در جنگ، کمتر است!] کاش قیدی میتوانست خودش را از این ملودرام خلاص کند و روایتِ خونسردانهتری از خشونتِ جنگ به دست دهد.
پنج. فیلم «دسته دختران» سه نویسنده دارد: منیر قیدی، میلاد اکبرنژاد و ابراهیم امینی؛ با این همه، برخلافِ استانداردهای جهانی که هر چه تعداد نویسندگان یک فیلم بالا میرود دیالوگها به همان اندازه، بهیادماندنیتر و چندپهلوتر میشوند [متأسفانه در سینمای ما ظاهراً کار جمعی جواب نمیدهد!] دیالوگنویسیِ این فیلم از مشکلاتِ عمومیِ دیالوگنویسیِ سینمای ایران آسیب دیده و در «بیانگری» مانده و قادر به «تجسمبخشی» نیست یا به زبان سادهتر ما بیشتر با «گپ» روبروییم تا با دیالوگ.
شش. در فیلمی که وجه تاریخی دارد انتظار مخاطب این است که فیلمنامهنویس یا فیلمنامهنویسان، از خطاهای تاریخی پرهیز کنند حتی اگر آن خطای تاریخی، چندان آشکار نباشد. فیلم در آغازِ خود تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۵۹ را نشان میدهد که سکانسِ روز است در سکانسِ شبِ همان روز، در دقیقهی حدودِ ۲۲ فیلم، یکی از شخصیتها شروع میکند به تعریف کردن از تکاوران نیروی دریایی و میگوید که خودِ رمبو هم پهلوشان لُنگ میاندازد! اشکال کار کجاست؟ نخستین فیلمی که رمبو را وارد فرهنگ پاپ کرد فیلم «اولین خون» تد کاچف است که تاریخ اولین اکرانِ آن ۲۲ اکتبر ۱۹۸۲ است یعنی ۳۰ مهر ۱۳۶۱! حتی اگر این فیلم همزمان با امریکا در ایران اکران شده بود [که میدانیم نشده بود و به کمک شبکهی ممنوع ویدئویی و البته نمایش ویدئویی مجاز در برخی نمایشگاههای دولتی کتاب در آن هنگام، در جامعه ایران منتشر شد] باز هم باورپذیریِ اینکه یکی از شخصیتهای فیلم «دسته دختران» بتواند دو سال زودتر، در سخناناش از این شخصیتِ پرنفوذ در فرهنگ عامه استفاده کند، نبوده.