مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
مهمترین اتفاق در فیلم «چهارشنبه سوری» به کارگردانی اصغر فرهادی نگرش غیر جانبدارنه فیلمساز به مضمونی زنانه است. فیلمنامه قابلیت اجتنابناپذیری برای خلق ملودارمی خانوادگی دارد از همان دست فیلمهایی که نمونههای بسیاری از آن در سینما و تلویزیون به تولید رسیدهاند و در غالب اوقات نیز اگر حداقلهای کیفی یک فیلم استاندارد را رعایت کرده باشند با استقبال خوب تماشاگر هم مواجه میشوند. فیلم «چهارشنبه سوری» به رغم چنین پتانسیلی، آگاهانه از غلتیدن در درام خانوادگی اشکبرانگیز اجتناب میکند و به جهت نگاه کنترل شده به مناسبات شخصیتهای زن داستان فیلم، تبدیل به اثری مهم در سینمای داستانی در بررسی چالشهای زندگی زناشویی میشود .
زنهای فیلم فرهادی درتقابل با بحرانهای زندگی سیاه و یا سفید نیستند. در واقع تماشاگر فیلم در میان کاراکترهای زن فیلم شخصیتی بدجنس و بدذات نمییابد. نه مژده به عنوان همسر مرتضی و نه حتی سیمین به عنوان معشوقه مرتضی فی نفسه آدمهای بدی نیستند. هریک به فراخور سهمی که از زندگی برای خود متصور هستند. تلاش می کنند از سهم خود مراقبت کنند. مژده مراقب مرتضی، همسرش است تا زندگی خود را سروسامان دهد. مژده (هدیه تهرانی) سیمای زنی مقتدر را دارد. از همان زنهایی که شمای بیرونی آنها نشان از احاطه کاملشان بر زندگی زناشویی، شامل همسر و بچه و خانه دارند. اما عملا در زندگی مشترک هیچ چیزی تحت کنترل او نیست. نه بر شوهرش و نه ابزار خانه و نه حتی بر بچه خردسالش تسلطی ندارد. او به رغم ظاهر محکم و نفوذناپذیرش زنی شکننده و درمانده است که تنها میخواهد زندگی مشترکشان را حفظ کند. او در نهایت میپذیرد باید با حقیقتهایی روبهرو شود. حقیقتهایی که وجود دارند و او در نهایت باید چشم بر روی آنها ببندد. سکانس به خواب رفتن مژده در کنار پسرش امیرعلی در پایان فیلم گویای واقعیتهای تازه در زندگی مژده است که مواجهه با آنها تدبیری تازه را میطلبد. لااقل برای مراقبت از فرزندی که او را در آغوش گرفته است.
از سویی دیگرما در فیلم سیمین (پانته آ بهرام) را میبینیم او تنها میخواهد سایه مردی را برسرش داشته باشد تا به عنوان زنی تنها و در عین حال مطلقه آسیب کمتری از جامعه پیرامونی خود ببیند. او شمایل زنی را دارد که به عنوان زنی مطلقه باید بیش از گذشته با دیگران از جمله همسایهها مماشات کند. او خوب میداند نگرش جامعه نسبت به زنانی چون او هیچگاه همراه با منطق و آگاهی نبوده است. به همین جهت هم هست که آگاهانه هیچ تلاشی برای به چنگ آوردن مرتضی نمیکند او تا جایی به روابطش با مرتضی ادامه میدهد که باعث شک و گمان مژده نشود. در حقیقت خط قرمز سیمین در روابطش با مرتضی حفظ زندگی مژده است. سیمین نمیخواهد که رقیب مژده باشد. او تنها سهمی برای زندگی آرام خود را جستوجو میکند. هر چند او خوب میداند که مرتضی تنها با یک اشاره او حاضر به انجام هر کاری ولو به قیمت کنار گذاشتن زندگی مشترکش با مژده است. سیمین میداند ادامه روابطش با مرتضی زندگی امیر علی را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. او در سکانس ماشین میداند همه چیز برای به چنگ آوردن زندگی مژده محیاست. اما به عنوان زنی که پایند اصولی مشخص است از تمام مزایای زندگی احتمالی مشترک با مرتضی چشم پوشی میکند. هر چند میداند که در نهایت در مسیر حرکت خود با چالشهای بزرگی مواجه خواهد شد. سکانس خارج شدن از ماشین همراه با گامهایی که با نگرانی از ماشین دور میشود و پرتاب ترقه توسط موتور سوار و راکب جوانش خود گویای روزهای سخت و پر چالش سیمین در ادامه زندگی است.
روحانگیز (ترانه علیدوستی) سومین زن حاضر در فیلم است که نقشی مهم در ادامه حیات زندگی مشترک مرتضی و مژده دارد. او نیز در طول فیلم رفته رفته به درک تازهای از مناسبات زناشویی میرسد. روحانگیز در ابتدای فیلم گمان میکرد هیچ چیز نباید در زندگی مشترک از طرف مقابل مخفی بماند، اما به مرور آموخت گاهی برای حفظ زندگی لازم نیست آدم همه چیز را بیان کنند. گاهی آدمی باید چشم بر روی واقعیتها ببندد تا امر بزرگتری حفظ شود. درست مثل کاری که مژده در سکانس پایانی فیلم انجام داد.
هر چند شهر پر از ترقهها و آتشهاست، اما باید پذیرفت «چهارشنبه سوری» و شادیهای آن به این شعلههای کوچک و بزرگ و صداهایی گاه مهیب میارزد.