تصور کنید هر روز فقط و فقط «یک درصد» از روز قبل خودتان بهتر شوید. میدانید بعد از گذشت یک سال، چقدر پیشرفت کردهاید؟ من قبلا حساب کردهام. شما در پایان یک سال، ۳۷ برابر از سال قبل بهتر هستید.
حتی اگر بپذیریم که روزی یک درصد بهتر شدن از توان ما خارج است، نصف این مقدار هم میتواند یک سر و گردن ما را از همه رقبا و کسانی که فکر میکنیم موفق هستند، بالاتر قرار دهد.
این اثر مرکبِ عادتهای کوچک را نشان میدهد. همین رفتارها و عادتهای کوچک است که تعیین میکند شما ۵ سال بعد در چه نقطهای ایستادهاید.
این عادات ما هستند که به هویت ما (چه مثبت و چه منفی)، شکل میدهند. به همین دلیل برای موفق شدن، ایجاد سیستمی از عادات حتی از هدفگذاری هم ضروریتر به نظر میرسد.
ایجاد عادات کوچک و مثبت تاثیرات شگفت انگیزی به همراه دارد. اثر مرکب و تصاعدیای که عادتهای کوچک ایجاد میکنند، به تدریج تاثیرات خودش را بر نوع زندگی ما خواهد گذاشت.
چرا عادت های کوچک مثبت، باعث شادی و رضایت بیشتر میشوند؟
مارکوس اورلیوس از امپراتورهای مشهور روم میگوید:
«انسانهای شاد را نگاه کنید. به جای آن که به تصمیمهایشان بنگرید، به عادات کوچکشان بنگرید. چون تصمیمها بخش کوچکی از زندگی آنها هستند. حال آنکه عادتها، سهم بسیار بزرگی در زندگی افراد شاد دارند!»
ایجاد عادات خوب بی تردید به افزایش رضایت از زندگی و شادی شما کمک خواهد کرد. چون در صورت داشتن عادت های خوب، عادات بد شما خود به خود جایشان تنگتر و تنگتر شده و ناچارند از دایره زندگی شما کنار بروند. در نتیجه سطح شادی شما از زندگی افزایش خواهد یافت.
یک تست ساده اما جالب
برای اینکه مطمئن شویم عادتها نه فقط در طولانی مدت، بلکه در کوتاه مدت هم میتواند قدرتمند باشند، آزمایش جالبی انجام شد. دکتر اشلی همپتون، روانشناس و ملیسا گرین مربی کارآفرینی تصمیم گرفتند که سه عادت کوچک را به زندگی چند نفر اضافه کنند و تأثیر آنها را در طول سه هفته آینده بررسی کنند. این سه عادت کوچک، «سپاسگزاری روزانه»، «زود بیدار شدن» و «مهربانی کردن به اطرافیان» بود.
نتایج این تحقیقات نشان از میل شرکت کنندگان به تغییر حالات روحیشان بود. آنها خوشحالتر بودند و ابراز رضایت بیشتری در همان سه هفته میکردند. به ویژه در مواقعی که تغییرات و ایجاد عادات مثبت، باعث سود رساندن به افراد دیگر هم بشود. (مثل مهربانی با آنها)
مثل اتم؛ کوچک و قدرتمند!
عادتهای کوچک، روال یا رفتارهایی هستند که «به طور منظم و در بسیاری موارد، به صورت خودکار انجام میشوند.». جیزم کلیر نام کتاب خودش که در مورد قدرت عجیب عادتها بود را گذاشت «عادتهای اتمی» و شاید هیچ چیز بهتر از این عبارت نتواند قدرت عادتها را نشان دهد؛ چرا کهاتم به ما هم کوچک بودن را یادآوری میکند و هم قدرت بسیار بسیار زیاد را.
یک مثال عالی برای عادات کوچک از دارن هاردی
برای درک بهتر نوع کارکرد عادات کوچک، به سراغ مثال مشهور آقای دارن هاردی در کتاب اثر مرکب میرویم:
سه دوست را در نظر بگیرید که کنار هم بزرگ شدهاند. در یک محله زندگی میکنند، حساسیتهایی شبیه به هم دارند و درآمد سالانهشان ۵۰ هزار دلار است. هر سه متاهلاند، سلامتی و وزن طبیعی دارند و فقط کمی درباره «چاقی بعد از ازدواج» نگران هستند. دوست اول، لَری، همان کارهای همیشگیاش را انجام میدهد، ولی بعضی وقتها شکایت میکند که چیزی تغییر نمیکند.
دوست دوم، اسکات، بعضی تغییرات مثبت و به ظاهر کوچک و کماهمیت را شروع میکند. هر شب ده صفحه از یک کتاب خوب را میخواند و هر روز در مسیر رفتن به محل کارش، ۳۰ دقیقه، یک فایل صوتی الهام بخش گوش میکند. قصد دارد ۱۲۵ کالری را از برنامه غذایی روزانهاش حذف کند. (در حد یک فنجان برشتوک یا نخوردن سس مایونز) علاوه بر این، او به اندازه کمتر از یک مایل، پیاده روی را به برنامه روزانهاش اضافه کرد. اینها کارهایی هستند که هر کسی میتواند انجام دهد.
و دوست سوم، براد، چند انتخاب بد انجام داده. تازگیها یک تلویزیون جدید خریده و وقت بیشتری را به تماشای برنامه مورد علاقهاش میگذراند. او هفتهای یک نوشیدنی الکلی هم می نوشد. اینها چیزهای خیلی زیادی نیستند، براد فقط میخواهد کمی بیشتر، لذت ببرد.
درآخر ماه پنجم، هیچ تفاوت مشهودی بین لری و براد و اسکات وجود ندارد. ولی پنج ماه به اندازه کافی طولانی نیست که هرگونه افت یا بهبود واقعی در وضعیت و موقعیتشان ایجاد کند. در واقع اگر وزن این سه نفر را روی یک نمودار رسم میکردیم، با هم تفاوت زیادی نداشت.
در انتهای ماه دهم هم همینطور. وقتی به پایان ماه هجدهم میرسیم، تفاوتهایی جزئی ولی قابل اندازه گیری در این سه دوست ظاهر میشود.
ولی حدود ماه ۲۵، تفاوتهای آشکار و واقعاً قابل اندازه گیری نمایان شدند و در ماه ۳۱، تغییرات و تفاوتهای آنها تکان دهنده است. حالا براد چاق است، در حالیکه اسکات آراسته و خوش اندام است. اسکات به سادگی و فقط با کم کردن ۱۲۵ کالری از برنامه غذایی روزانهاش، ۱۵ کیلوگرم از وزنش کم کرده است.
براد در همان بازه زمانی، ۱۵ کیلوگرم اضافه وزن پیدا کرده و حالا ۳۰ کیلو از اسکات چاقتر است؛ ولی تفاوتهای بین آنها به مراتب مهمتر از وزنشان بود. اسکات تقریباً هزار ساعت از وقتش را صرف خواندن و گوش دادن به کتابها و فایلهای صوتی پیشرفت شخصی کرده بود. عزت نفس بالاتری در خود ایجاد کرده بود، ترفیع شغلی گرفته بود و حقوقش هم بیشتر شده بود و روابطی گرم و صمیمانه با همسرش داشت.
براد چطور؟ از کارش ناراضی بود و زندگی زناشوییاش هم پر از مشکلات. لری؟ تقریباً همانجایی بود که دو سال و نیم پیش در آنجا قرار داشت، جز اینکه الان از زندگیاش بیشتر شکایت میکرد…
به همین سادگی…
قدرت خارقالعاده عادات کوچک به همین سادگی است. شبیه جادو، در حالی که جادویی در کار نیست!
بعد از گذشت ۳۱ ماه، شخصی که ماهیت مثبت اثر مرکب را به کار میگیرد، مثل کسی به نظر میرسد که یک شبه به موفقیت رسیده است. در واقع، موفقیت او نتیجه انتخابهای کوچک و هوشمندانهای است که در طول زمان و با پایداری انجام شدهاند.
چرا اگر عادات کوچک در کوتاه مدت جواب نداد نباید ناامید شویم؟
اگر تلاشها و عادات کوچک در کوتاهمدت تأثیری نشان نمیدهند، نباید ناامید بشویم. چرا؟
اگر از مفهوم «دره ناامیدی» با خبر باشید، پاسخ این سؤال ساده است:
در نمودار دره ناامیدی، محور اول، دستاوردهاست و محور دوم زمان. انتظار ما این است که با گذشت زمان، دستاوردهایمان حالت خطی داشته باشند؛ اما در عمل اینگونه نیست. چون اغلب اوقات نتیجه تلاشهایمان به تأخیر میافتد. گاهی باید ماهها یا سالها بگذرد تا بتوانیم به ارزش واقعی تلاشهای قبلی خودمان برسیم.
به ناحیهای که به رنگ زرد است و به شکل دره دیده میشود، میگویند دره ناامیدی. متاسفانه ما انسانها، رفتارهای غیرخطی را به سادگی درک نمیکنیم. برای همین هم به دام ناامیدی دچار میشویم.
یادمان باشد که نتیجه دستکم بخشی از عادتها، غیرخطی است و نمیتوان زمان کوتاهی برایش متصور شد.
و در آخر چکیده این مقاله در یک عبارت کوتاه:
بر «اقدام» کردن فوری و حتی کوچک تمرکز کنید. نه بر اهداف دور از دسترس… همواره اقدام باعث ایجاد عادت میشود…