مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
هر کس تجربهاش از سینمای ایران به رئالیسم اجتماعی و حکایات تغزلی عباس کیارستمی و اصغر فرهادی محدود باشد، ممکن است با دیدن فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم به کارگردانی هومن سیدی که نماینده رسمی ایران در بخش بهترین فیلم بلند بینالمللی جوایز اسکار ۲۰۲۳ بود، شوکه شود.
این فیلم که اولین بار در دنیا در جشنواره ونیز روی پرده رفت، جایی که جایزه بهترین فیلم را در بخش مسابقه افقها دریافت کرد، آمیزهای از ژانرها است: بخشی درام اجتماعی، بخشی تریلر، بخشی ابزورد و طنز.
محسن تنابنده برای بازی در نقش شکیب، مردی که هنوز با آسیبهای روانی ناشی از مرگ همسر و پسرش در زمینلرزهای هولناک در سالها پیش دست و پنجه نرم میکند و بهعنوان کارگر صحنه و بعداً سیاهیلشکر یک فیلم سینمایی درباره جنگ جهانی دوم انتخاب میشود، جایزه بهترین بازیگر مرد افقهای ونیز را گرفت. وقتی بازیگر اصلی فیلم دچار حمله قلبی میشود، کارگردان از شکیب میخواهد وارد صحنه شود و نقش آدولف هیتلر را بازی کند. درحالیکه به نظر میرسد اوضاع شکیب بهتر میشود، خیلی زود یک تراژدی دیگر او را به لبه پرتگاه میکشاند.
سیدی، کارگردان در گفتوگو با هالیوود ریپورتر از احساسش نسبت به شخصیت اصلی فیلم خود و چالش ایجاد تعادل بین کمدی و تراژدی صحبت میکند.
ابزورد بودن کمیک در مرکز فیلم – این ایده که کارگری برای بازی در نقش آدولف هیتلر در یک نسخه فارسیزبان فیلمی هولوکاستی انتخاب میشود – «جنگ جهانی سوم» را از بیشتر فیلمهای ایرانی معاصر که به درام کاملاً واقعگرایانه تمایل دارند، متمایز میکند.
درست میگویید. در سالهای اخیر، بیشتر فیلمهای ایرانی که در خارج از کشور نمایش داده میشوند، تفسیر اجتماعی با رویکرد کاملاً واقعگرایانه به داستانگویی هستند، اما مثل هر جای دیگری در دنیا، فیلمسازان در ایران سعی میکنند با سبک و سنگین کردن شیوههای دیگر ببینند قادر به گفتن داستانهایی در ژانرهای دیگر هستند یا خیر. به نظر من سینما در ایران مثل همه جای دنیا خیلی زنده است. ما سعی میکنیم تحت تأثیر اتفاقات پیرامون خود باشیم و فیلمهایمان واکنشی به آن اتفاقات باشد.
این فیلم واکنشی به یک اتفاق خاص در داخل ایران بود؟
واقعاً سعی کردم این فیلم را از جایی در اعماق وجودم بسازم، از ته دلم، اما طبیعتاً وقتی از کشوری مانند ایران میآیید، همیشه سعی میکنید در سمت مردم باشید. خیلی از فیلمسازان در ایران در سمت مردم هستند و من مستثنا نیستم. تلاش میکنم از اتفاقاتی که در اطرافمان میافتد، الهام بگیرم، مانند شرایط اقتصادی یا روشی که پدر و مادرم برای کنار آمدن با مشکلات گذران زندگی به کار میبرند. این الهام، من را در مسیر روایت داستانی که میخواهم بگویم هدایت میکند.
برای من قابل درک است که یک کارگردان در داخل ایران سخت میتواند با صراحت درمورد شرایط داخلی صحبت کند، اما آیا روند ساخت فیلم در ایران در دولت جدید تغییر کرده است؟
خب، چیز جدیدی نیست. من در دولتهای قبلی ممنوع از کار بودم، اما فکر میکنم رویکردی که در آن کارگردانان و دولت بهنوعی با هم در جنگ باشند، بیمعنی و غیر ضروری است. سینما قوی است و نشان داده است توانایی توسعه و رشد دارد. من چنین چیزهایی را در گذشته دیدهام – این که فیلمسازان اجازه فعالیت نداشته باشند و موارد شبیه آن. فکر میکنم درنهایت خودش درست میشود، اما واقعاً فقط میتوانم از جانب خودم صحبت کنم. این ممنوعیت میتواند برای من اتفاق بیفتد و خودم را جزو کسانی ببینم که برای پرداخت صورتحسابهای خود مشکل دارند. ما خوششانس بودیم که توانستیم این فیلم را بدون هیچ حمایت دولتی بسازیم. بودجه فیلم را سرمایهگذاران خصوصی و یک پلتفرم پخش آنلاین خصوصی در ایران تأمین کردند.
شخصیت اصلی فیلم یعنی شکیب با بازی محسن تنابنده را چگونه میبینید؟ او گاهی مضحک و غمانگیز به نظر میرسد و بعداً تقریباً شکل یک هیولا میشود.
من او را یک هیولا نمیبینم. شکیب را کسی میبینم که وقتی اولین بار او را میبینیم، چیزی را که زندگی به او داده پذیرفته است. او خانه و خانوادهاش را در زمینلرزه از دست داده و دیگر هیچ آرزویی ندارد، اما بعد، به دلیل فیلمبرداری فیلم این شانس را پیدا میکند که در یک خانه خوب زندگی کند. او دوست دختری دارد که مثل یک همسر جایگزین است. صحبتهایی میشود که شاید بچهدار شوند. او ناگهان متوجه میشود که میتواند دوباره آن چیزها را داشته باشد. وقتی این از او گرفته میشود، آنوقت است که مثل دیوانهای میشود که کارهای وحشتناک میکند.
تقریباً میتوان گفت امید چیزی است که او را از بین میبرد.
نه من این را نمیگویم. این پیام فیلم نیست. برعکس، اعتقاد دارم امید چیزی است که آدمها را زنده نگه میدارد، اما چیزی که امید را از بین میبرد، شرایط است. شرایط شکیب آن امید را از بین میبرد، اما همچنان امید است که مردم را زنده نگه میدارد. این چیزی است که عمیقاً به آن اعتقاد دارم.
«فیلم در فیلم»، داستانی درباره جنگ جهانی دوم با بازی شکیب در نقش هیتلری که تقریباً شبیه چاپلین است، جنبه ابزورد یک داستان واقعاً تراژیک را بیشتر میکند. حفظ تعادل آن سخت بود؟
من در زمان تولید چند خط قرمز برای خودم مشخص کردم. نمیخواستم فیلمم بهنوعی پشت صحنه یک فیلم ابزورد باشد، اما وقتی عناصری از این «فیلم در فیلم» را نشان دادیم، میخواستم جعلی بودن کل آن خیلی برجسته باشد. سعی کردم نشان دهم این «فیلم در فیلم» چقدر ابزورد است. کارگردانی که فیلم را میسازد پیرمردی است که فکر میکند تصویری صحیح و تأسفانگیز از جنگ جهانی دوم و هولوکاست نشان میدهد. او متوجه نیست چیزی که درواقع میسازد چقدر باورنکردنی است. زنی که دستیار اول کارگردان است میبیند چه اتفاقی میافتد. او مدام اشاره میکند همهچیز چقدر جعلی و ابلهانه است. حتی یکی از سیاهیلشکرها اشاره میکند فیلم تا چه حد ناشیانه و کمیک است. یک فیلم واقعاً مزخرف از کار درمیآید- قطعاً فیلمی نیست که کارگردان در ذهن داشت.
برای من یک مرز بسیار باریک بود و کمی هم ترسناک، چون «فیلم در فیلم» اتفاقاتی مانند صحنه اتاق اعدام با گاز دارد که وحشتناک است. چیزی نیست که بتوانید به آن بخندید، اما وحشتناک کردن آن، بهتر به داستان فیلم ما کمک کرد.
امیدوارید تماشاگران بینالمللی چه برداشتی از فیلم داشته باشند؟
راستش را بگویم، نمیدانم تماشاگران بینالمللی چه واکنشی نشان میدهند. فقط امیدوارم بتوانم نماینده خوبی برای سینمای ایران باشم و باعث افتخار گروهی شوم که برای ساخت این فیلم خیلی زحمت کشیدند. ما حدود سه ماه در شرایط خیلی سخت در شمال ایران فیلمبرداری کردیم و همهچیز را از اول ساختیم. دیدن این که فیلم واقعاً به پایان رسید و در دنیا به نمایش درمیآید، فوقالعاده هیجانانگیز است.
منبع: هالیوود ریپورتر (اسکات راکسبورو)