مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
هوتن شکیبا یکی از مصادیق اصلی صبر برای رسیدن به موفقیت است. او سالها در تئاتر مشق هنرمندی نوشت و قدرشناس فرصتی بود که در فیلم «طبقه حساس» به او داده شد. شکیبا بهخوبی قدر این پاس گل را دانست و روند تثبیت خود در سینما و تلویزیون را به آرامی سپری کرد. در این میان او حتی از صداسازی برای عروسکها در دو مجموعه «کلاه قرمزی» و «مهمونی» نیز غافل نبود و توانست تا شیوهای جذاب از تیپسازی عروسکی را از طریق صدای خود نمایان کند. به بهانه هنرنمایی او در دو فیلم «ابلق» و «تی تی» و نیز صداپیشگی هنرمندانه او در مجموعه «مهمونی» بررسی کوتاهی بر کارنامه فعالیتهای او در دهه اخیر داشتهام.
۵/ صداپیشگی در «مهمونی» و «کلاه قرمزی»: قدرت تیپسازی با صدا
هوتن شکیبا تا پیش از نقشآفرینیهای سالیان اخیرش چهره چندان مطرحی در رسانههای تصویری محسوب نمیشد اما چند رویداد سبب شناخت مناسب مخاطبان از او شد. در وهله اول ایفای نقش حبیب در سریال لیسانسهها او را به محبوبیتی عمومی رساند و درعینحال کسب جایزه حافظ بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی برای همین نقش به رونمایی از واقعیتی دیگر درباره کارنامه او منجر شد. علی معلم فقید، شکیبا را صداپیشه کاراکتر دیبی در مجموعه کلاه قرمزی معرفی کرد و مخاطبان این نکته را دریافتند که دیبی با آن شیوه جذاب از معکوسگویی بهواقع برآمده از قدرت تیپسازی شکیبا از طریق صداپیشگی است.
شکیبا در مجموعه مهمونی نیز دو تیپ بچه و شاباش را با صدای خود برای مخاطبان ماندگار کرد تا این نکته را اثبات کند که صدا و تصویر باید همزمان دیده شوند و گاه برای کشف یک استعداد یا بروز یک خلاقیت نیاز به درکی بالا برای غنیمت شناسی فرصتهاست. شکیبا طی سالهای اخیر نشان داد که چنین قابلیتی دارد.
۴/ علی – «ابلق»: لات مهربان
کاراکتر علی در فیلم «ابلق» چند ویژگی همزمان دارد که باید موردتوجه واقع شود. از یکسو شمایل مردی را تداعی میکند که در عین علاقه به همسر اما گریزی نیز به خشونت علیه او دارد و بهواقع میان مهر شوهرانه و اقتدار مردانه خط درستی را برای تعریف و شناخت قرار نداده است. در حقیقت علی یک شخصیت لات، کبوترباز و نهچندان جذاب است که زندگی را برای راحله در دو کانون عشق و خشونت بازتعریف کرده است. درعینحال که او واجد صفاتی از یک شوهر مهربان است، اما از سوی دیگر نمیتواند آن اقتدار و حمایت مردانهای را که راحله به آن نیاز دارد از خود بروز دهد. نتیجه چنین ضعفی در شخصیت علی، ناتوانی او در بزنگاه تعرض به راحله است که حتی از بازنمایی تصویری همراه و حامی از خود برای همسرش ناتوان نشان میدهد و راحله را در اندوهی از تنهایی و بییاوری قرار میدهد و در نهایت مجبور به خانهبهدوشی و ترک زورآباد به همراه راحله میشود.
۳/ حسن – «طبقه حساس»: کاریکاتور تعصب
شخصیتهایی که تلاش دارند تا خود را برای کارفرما یا پدرزن مقبول بنمایانند و به همین دلیل رفتارهایی از خود نشان میدهند که نزدیکی به فرد موردنظر را از خود بروز دهند بهوفور در جامعه ما مشاهده شدهاند. حسن در فیلم «طبقه حساس» نمونهای کمیک از چنین شخصیتهایی است که کاریکاتوری از تعصب را در رفتارها و گفتارهایش نمایه میکند. حسن شاگرد حجره حاجآقا کمالی است که با دختر او عقد کرده و به همین دلیل تلاش دارد تا مقلد پدرزن باشد. بدین معنا که چه در گفتار و چه در رفتار، شواهدی از تعصب و ایجاد محدودیت برای همسر از سوی حسن مشاهده میشود که البته به دلیل رویکرد کمدی فیلم، سطح چنین کنشی در اندازههای یک کاریکاتور تصویری باقی میماند. با این وجود هوتن شکیبا به زیبایی توانست تا این تصویرگری کاریکاتورگونه را از شخصیت حسن بازنمایی کند.
۲/ عبدالحمید ریگی – «شبی که ماه کامل شد»: چکاندن ماشه تعصب بر باورهای عاشقانه
رهاورد شخصیت عبدالحمید از دو سرسپردگی متفاوت به دو انسان تعیینکننده زندگیاش (فائزه و عبدالمالک) به فرجامی شوم در پایان زندگیاش منجر میشود. فرجامی که ابتدایش زندگی عاشقانه با فائزه و انتهایش شلیک به ذهنیت عاشقانهاش از زندگی است.
هوتن شکیبا حسهای متفاوت شخصیت عبدالحمید ریگی را در این دو موقعیت متفاوت به زیبایی نشان میدهد. او در این فیلم یک عاشق شاعرمسلک است که دستانش تار مینوازد و دهانش شعر میسراید اما تأثیرپذیریاش از محیط و آدمهای اطرافش او را به تروریستی تبدیل میکند که دستانش بهجای نوازش تار برای آرامش روح، بر ماشه تفنگ میغلتد و مغز همسرش را نشانه میرود. شلیک پایانی عبدالحمید به فائزه، در واقع نشانهروی او بهسوی آخرین تهماندههای روح لطیفش است. روحی که در کشمکش ماندن کنار همسر یا کشتن او راه دوم را بر میگزیند.
۱/ حبیب – «لیسانسهها ۱ و ۲» و «فوق لیسانسهها»: نمونهای مطابق با وضعیت امروز جوانان
شخصیت حبیب در سریالهای «لیسانسهها» و «فوق لیسانسهها» پرداخت خوبی در سناریو و اجرای خوبی از سوی بازیگر این نقش دارد. سیمای آرزوهای جوانانه در باورهای حبیب آنقدر ملموس و نزدیک به تصویر جامعه است که بسیاری از جوانان را با او همدل میسازد.
حبیب کمبود اعتمادبهنفس دارد، سادهدل است، کودک درونش بهجای او حرف میزند و رفتار میکند، با دیدن هر دختری دستوپایش میلرزد و سودای ازدواج در سرش جاری است.
رفقایش هم مانند او در سودای ازدواج و اشتغال هستند. حبیب با این سویههای روانشناختی در رفتارش بیش از هر چیز تداعیگر دستهای از جوانان رؤیاپرداز و ایدهآلنگر است که دنیا را با عینکی ساده و شفاف مینگرند و آرزوهایشان نه آنچنان جاهطلبانه است که خطری برایشان بیافریند و نه آنچنان سادهانگارانه که بتوان نادیدهشان گرفت. در یککلام حبیب تصویری صاف از بخش غالبی از جوانان ایرانی است؛ بدون تکلف، سرشار از پاکی، پر از احساس و تهی از هر ناخالصی و به دور از رفتارهای نفع جویانه و ناپسند.