مجله نماوا، رضا صائمی
فیلم تومان به کارگردانی مرتضی فرشباف، نمونهای از یک فیلم مدرن تجربهگراست که دو مولفه مهم در صورتبندی آن بیش از هر عنصر دیگری دخیل است؛ یکی شخصیتمحور بودن به جای الگوی کلاسیک قصهگویی و دیگری برجستگی میزانسن و اهمیت جغرافیا.
انتخاب گنبدکاووس به عنوان مکان و لوکیشن فیلم سلیقهای نبوده دقیقا برساخته نگاه دراماتیک فیلمساز به جغرافیاست و فضا و موقعیتهایی که برساخته این جغرافیاست. فرمی از روایت که نقطه اتکایش را در میزانسن صورتبندی و بازنمایی میکند. استفاده دراماتیک فیلمساز از فصول مختلف سال و اثرپذیری آن در خلق فضا و شکلدهی به میزانسن هم از جمله ویژگیهای قابل تامل فرمی و زیباییشناسی فیلم است. شخصیتمحوری فیلم نیز بنا را بر نوعی روایت روانکاوانه از تحولات درونی کاراکترها به ویژه شخصیت محوری فیلم قرار داده، مخاطب اگر نتواند با این جهان ذهنی و درونی همراه شود در ارتباط حسی و عاطفی با اثر و اساسا فهم قصه دچار مشکل میشود. فیلم از آن فیلمهاییست که به تقلاء و تلاش مخاطب برای درونی کردن جهان دراماتیک آن وابسته است.
قصه فیلم قصه امروز است. جامعه امروز و نسلی که سودای یک شبه ره صد ساله رفتن دارد. نسلی که مدام دنبال راههای میانبر میگردد تا طبقه اجتماعی خود را تغییر داده و ارتقاء ببخشد. در واقع فیلم درباره یک سال از زندگی فردی است که از راه قمار اسب و فوتبال تلاش میکند یک شبه طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد. اعتماد به نفسی که داوود (میرسعید مولویان) از مهارتآموزی در شرطبندی پیدا میکند گشایش یک مسیر تازه است که در فصل بهار رخ میدهد تا نمادی از شکوفایی و آغاز باشد. داوود که کارگر یک کارخانه تولید لبنیات در گنبد کاووس است یادگیری شرطبندی را از سرمایهگذاری روی کارتهای توتو-برای پیشبینی نتایج فوتبال- آغاز کرده و پس از مدتی به استعداد خود در پیشبینی نتایج پی میبرد. همین حس موفقیت و اعتماد به نفس برآمده از آن، شهامت بیشتری در تدام مسیر به او میبخشد به طوری که او در همراهی با دوستانش عزیز (مجتبی پیرزاده)، یونس (ایمان صیادبرهانی)، محمد (سجاد بابایی)، علی (حامد نجابت) و نامزدش آیلین (پردیس احمدیه) کار در کارخانه و در واقع کسوت کارگری را رها میکند و زندگی خود را صرف شرطبندی کنند.
حرکت از خودشکوفایی به خودویرانگری
داوود در تدام این مسیر به موفقیتهای تازه و بزرگتری دست مییابد چنانکه به همراه رفقایش سطح شرطبندیهای خود را بالا برده و با سودهای به دست آمده از شرطبندیهای پیشین یک خانه میسازند. این اتفاق در تابستان رخ می دهد تا اوج موفقیت و گرما و هیجان آن را بازنمایی کند. یونس (ایمان صیاد برهانی) که سوارکار مسابقات اسبدوانی است در شرف یک شرطبندی سخت قرار میگیرد. بین داوود، آیلین و عزیز اختلافاتی بهوجود میآید. داوود تصمیم میگیرد روی مسابقات اسبدوانی شرطبندی کند. این اختلافات سرآغاز یک افول است که در پاییز رخ میدهد تا شروع یک زوال را به تصویر بکشد. در نهایت داوود پس از چند باخت جدی، تصمیم میگیرد که به تهران کوچ کند. این اتفاق در زمستان رخ میدهد تا نشانهشناسی طبیعتگرایانهای از یک شکست و تراژدی باشد.
روایت غیرکلاسیک، ساختارشکنانه، شخصیت محورو تجربهگرای مرتضی فرشباف از این قصه کمک میکند تا زوایای پنهانی از لایههای درونی انسان معاصر که در رنج زیستن به رهایی و رستگاری آنی میاندیشد بازنمایی شده و مخاطرات آن بدون هیچگونه شعارزدگی و اخلاقگرایی سانتی مانتال در بستر درام بنشید. فیلم تومان روایتی تراژیک است از زیادهخواهی و طمعورزی انسان. تراژدی حرص و هراس از فقیر و حقیر بودن. داوود نماد این تراژدی ترحمبرانگیز است. او به واسطه منفعتطلبی افراطی خود در نهایت تنها میشود و هر آنچه را رشته بود پنبه میکند. فیلم با بهار شکوفایی او در شرطبندی آغاز شده و با زمستان شکست خود به پایان میرسد. فیلم تومان روایت تراژیک فردی است که از خودشکوفایی به خودویرانگری میرسد.
تماشای فیلم تومان در نماوا