مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
فیلم «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» بعد ازگذشت نزدیک به بیست سال از زمان تولیدش هنوز آنقدر بضاعت دارد که بتواند مخاطب سختگیر و صد البته اخموی این سالها را که زیر بار فشارهای اقتصادی، اجتماعی و … هنوز نفسی میکشند بخنداند.
الگوی تولید وساخت فیلم الگویی آشناست که درآن پسری فقیر عاشق دختری از طبقه مرفه جامعه میشود و… اما آنچه فیلم ابوالحسن داودی را ماندگار کرده است در کنارشوخیهای کلامی و تصویری، پرداختن به موضوعات مبتلابه جامعه سیاستزدهای است که هنوز پس از گذشت قریب به ۲۰ سال از زمان ساخت فیلم تازگی خود را حفظ کرده است. گویی سیاستزدگی بخشی جدا نشدنی و غیرقابل چشم پوشی در نزد ایرانی جماعت شده است که هنوز منتظر است شاید روزی روزگاری دولتی دلسوز و آگاه بیاید که بتوان هم فشارهای سیاسی را نادیده گرفت و هم اینکه زیر بار فشارهای اقتصادی و اجتماعی کمی کمر راست کرد.
زمانی در پارهای از فیلمهای شاخص حوزه کمدی دغدغههای روز جامعه از اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی و… به شکلی ویژه پررنگ به تصویر کشیده میشد بیآنکه در دام روزمرگی یا شعارزدگی بیفتد؛ نمونه بارز این دست کمدیها را میتوان در فیلم «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی و یا «مارمولک» کمال تبریزی یا همین «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» ابوالحسن داودی جستوجو کرد. آثاری که هم باعث خنده و شادی میشدند و هم اینکه در لایههای فیلم تماشاگر بخشی از مطالبات جامعه و خود را میتوانست بیابد. علل مختلفی را برای آن میتوان برشمرد. تغییر نگرش و باور نسلی که با رسانههای نوپا و بهروز خواستار اتفاقات تازهتری بودند و تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه و به طبع آن تغییر ذائقه مخاطب و در نتیجه شکل مطالبات آنها و البته تولید انبوهی از فیلمهای اجتماعی که بعضا بخشی از باورهای جامعه را به نقد میکشید باعث شد از یک جایی به بعد این روال تولید فیلمهای کمدی رفته رفته رنگ ببازد.
نتیجه این تغییر ذائقه نیز با گسترش امکانات پخش (نمایش خانگی) تولید حجم عظیمی از کمدیهای سخیف و به اصطلاح شانه تخممرغی بود که که قبلا اگر حداقلی از کیفیت را داشتند در تلویزیون و سینما امکان نمایش مییافتند و در امکان تازه نیازی به همان حداقلها هم نبود که هدف صرفا خنداندن به هر شکل و محتوا و صد البته کسب درآمد بیشتر بود. ادامه همین روند باعث شد در سینما نیز کمدیهای دغدغهمند کمتر امکان تولید بیابند چرا که تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه باعث شده شده بود اینگونه آثار بیش از گذشته دچار ممیزی شوند این ممیزی گاه از جانب مسولان ارشاد اتفاق میافتاد و در غالب اوقات نیز نتیجه خود سانسوری تهیه کننده و کارگردانی بود که نگران اکران فیلم و بازگرداندن سرمایه آن بود. در نهایت تولید آثار کمدی صرفا جنبه سرگرمی و ایجاد فضای شاد یافت.
نگاهی به فیلم «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» ساختهی بیست سال پیش ابوالحسن داودی و مقایسه مضمونی آن با آخرین ساخته کمدی او یعنی «هزارپا» شاید پاسخی باشد به این تغییر نگرش که چگونه فیلمسازی از ساخت کمدی با رگههایی از نقد شرایط اجتماعی و سیاسی به تولید اثری میرسد که هدفش تنها وتنها خندان مردمی است که عبوس هستند. هر چند نباید فراموش کرد که اثری همچون «هزارپا» از منظر کمدی اثری شریف و محترم محسوب میشود که در آن به دانش و آگاهی و شعور مخاطبش احترام گذاشته شده است. دعوت به قیاس این دو اثر صرفا تغییر نگاه کارگردان از کمدی منتقدانه اجتماعی و سیاسی «نان،عشق…..» به کمدی فیلم «هزارپا» است که در آن هدفی جز خندان مخاطب ندارد و البته در این کار موفق هم عمل میکند.
گونه (ژانر) کمدی در سینما همیشه از محبوبترینها بوده است خاصه آنکه هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی آن اتفاقات خوبی رخ داده باشد. فیلم «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» هر دوی اینها را توامان با هم دارد. اثری که هنوز میتوان به تماشای آن نشست بیآنکه بوی کهنهگی را از آن استشمام کرد.