مجله نماوا:
سابقه فیلمسازی زنان در ایران به قبل از انقلاب اسلامی میرسد. در سینمای فارسی، تنها به چند نام محدود تحت عنوان کارگردان زن برمیخوریم. شهلا ریاحی یکی از این نامهاست که در بسیاری از منابع تاریخی هم او را با فیلم مرجان نخستین فیلمساز زن ایرانی میدانند هرچند که درواقع احمد شیرازی فیلمبردار این فیلم، مرجان را دکوپاژ کرده و به عبارتی ساخته است، اما ازآنجاییکه شهلا ریاحی بهعنوان بازیگر تئاتر کار را بازیگردانی کرده و در آن روزها عمده کار کارگردانی را در گرداندن بازیگران میدانستند عنوان اولین کارگردان را به ریاحی اختصاص دادهاند.
بهعبارتدیگر اولین فیلمساز زن ایرانی را میتوان فروغ فرخزاد با ساخت مستند خانه سیاه است دانست که البته بیشک بدون حمایتهای ابراهیم گلستان ساخته نمیشد؛ اما زیباییشناسی فیلم و همچنین مدیریت کل پروژه بر عهده خود فرخزاد بوده است.
پوران درخشنده اولین فیلمساز زن مهم بعد از انقلاب است. فیلمسازی که در دهه ۵۰ در تلویزیون ملی تجربه مستندسازی داشته است و بعد از انقلاب هم به ساخت مستندهای اجتماعی خود ادامه میدهد. موضوع مستندهای او عموماً درباره بزهکاریهای اجتماعی و معضلات خانوادگی است و بعدتر میبینیم که او در آثار داستانی خود هم پی چنین موضوعاتی را میگیرد.
رخشان بنیاعتماد را میتوان مهمترین فیلمساز زن سینمای ایران تا به امروز دانست. حتی میتوان گفت که او تنها فیلمساز زنی است که در تمام این سالها پابهپای مردان فیلم ساخته و مسیر فیلمسازی را طی کرده است.
و زیباییشناسی فیلمهایش منحصر به کار خود اوست و البته قابلتشخیص در میان خیل عظیم فیلمهای سینمایی که امروز ساخته میشوند.
تهمینه میلانی یکی دیگر از فیلمسازان مهم زنی است که در دهه شصت کار خود را در سینما آغاز کرد. او در ابتدا بهعنوان دستیار در کنار مسعود کیمیایی وارد سینما میشود.
منیژه حکمت را میتوان مهمترین کارگردان نسل دوم زنان در سینمای ایران دانست. هرچند که از سالها پیش در سینما حضور داشته است و در جایگاه منشی صحنه و دستیار کارگردان کار میکرده اما اولین فیلمش یعنی زندان زنان را در اواخر دهه هفتاد میسازد. البته حکمت در ادامه فعالیت سینمایی خود بیشتر به تهیهکنندگی پرداخت و گهگاه فیلم هم ساخت.
نیکی کریمی بهواسطه رابطه نزدیکش با عباس کیارستمی و پیرو دغدغههای روشنفکرانه خودش بعد از سالها بازیگری، رو آورد به ساخت فیلمهای بلند. او اولین فیلم خودش را در اوایل دهه هشتاد ساخت.
اما در سالهای اخیر فیلمسازان زن جدیدی وارد عرصه فیلمسازی شدند که قابل اعتنا هستند و میتوان به آینده آنها امید بست. در این یادداشت نگاهی انداختهایم به تجربه مهمترین کارگردانان زن نسل جدید سینمای ایران در آغاز مسیر دور و درازشان.
آیدا پناهنده
آیدا پناهنده از جمله مهمترین فیلمسازان نسل جدید سینمای ایران است. فیلمسازی سرشار از حس زنانه که فیلمهایش تا کنون همگی در گیلان، یعنی جایی که خودش بزرگ شده، ساخته شدهاند. هرچند ناهید و اسرافیل هیچ کدام بهترین فیلم پناهنده نیستند، اما باید منتظر بود تا یک روز در اوج بلوغ، یک فیلم درست و درمان بسازد.
نکته کار آیدا پناهنده در استفادهاش از المانهایی است که به آنها شناخت کافی دارد و یا به عبارت دیگر، خودش زندگیشان کرده. از عناصر کوچک در شخصیتپردازی بگیرید، که انگار گوشههایی از آدمهای واقعی است که او آنرا در کاراکترهایش بازنمایی میکند تا جزییات روایی و پرداخت خاص صحنههایی روزمره و در ظاهر عادی.
نکته مهم دیگر درباره آیدا پناهنده اینست که برخلاف عموم فیلمسازان زن مطرح بعد از انقلاب برای قوی نشان دادن زنان، زنانگی و شکنندگی آنها را دریغ و پنهان نمیکند و اتفاقا دست روی همین شکنندگیهایی میگذارد که قهرمانان زن فیلمهایش را در آستانه تحول قرار میدهد یا آنها را وا میدارد به مواجهه با گوشههای تاریک و خاک گرفته گذشتهشان…
صحنهای از اسرافیل که ماهی به همراه معشوقه سالیان دور، سر مزار پسرش میرود یکی از بهترین نمونههای تبلور رویارویی این چنینی قهرمان با گذشته تلخی است که گویی همه آینده را بر باد داده…
آزیتا موگویی
آزیتا موگویی کارگردان نسل جدیدی است که از سالها پیش در سینمای ایران حضور داشته و آغاز فعالیتش به سال ۱۳۶۶ برمیگردد. او تا مدتها در سمتهایی مانند دستیار کارگردان، منشی صحنه، طراح صحنه و برنامهریز فعالیت میکرد و سپس به شکل حرفهای وارد عرصه تولید و تهیهکنندگی شد و تجربیات ویژهای در عرصه کنترل و مدیریت یک تیم سینمایی پیدا کرد.
هرچند موگویی، سینماگر باسابقهای محسوب میشود اما خیلی طول کشید تا اولین فیلمش را بسازد. تراژدی عنوان این فیلم بود که توانست برای فیلم در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش نگاه نو بهترین کارگردانی نامزد شود.
فیلم دوم موگویی ایده اصلی در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. فیلمی پربازیگر که با یک داستان هیجان انگیز و پر دوز و کلک، سعی میکند در عین تجاری بودن، به اصول ژانریک وفادار باشد و به سمت لودگیهای مرسوم سینمای ایران منحرف نشود.
تراژدی فیلم اول موگویی هم یک فیلم اشکن با مایههای جنایی بود. حضور او به عنوان یک کارگردان زن از این نظر جالب است که فیلمهایی زنانه و درامهایی خانوادگی نمیسازد و بهسراغ ژانرهای هیجان انگیز میرود و فیلمهایی میسازد که در مسیر مدشده فیلمهای اجتماعی قرار نمیگیرند.
مونا زندی حقیقی
یکی دیگر از استعدادهای ویژه نسل جوان که بین دو فیلم اولش چیزی در حدود پانزده سال فاصله افتاد. عصر جمعه اولین فیلم مونا زندی یک فیلم خاص و برای دوران خود بسیار پیشروانه است.
او زنی جوان ی است که برای ساخت اولین فیلمش سراغ یک موضوع پرمخاطره و بکر در زمان خود میرود و در مسیر ساخت اولین فیلمش همانقدر که شجاعانه و صریح از سینماگران زن دیگر تاثیر میپذیرد، بهشکل مستقل کار خودش را میکند. حضور رخشان بنیاعتماد به عنوان مشاور کارگردان هرچند خصوصا در پرداخت و چگونگی نمایش زنانگی احساس میشود اما محدود کننده کار خود زندی نیست. همانطور که تاثیر داستانی مستقیمی که فیلم از زندان زنان گرفته، در فیلم نهتنها مشهود است و فیلمساز نمیخواهد آنرا پنهان کند، که با انتخاب رویا نونهالی به عنوان قهرمان و شروع فیلم با خروج او از زندان، جنبهای فرامتنی با زندان زنان پیدا میکند.
فیلم دوم زندی که هم اکنون به اکران آنلاین درآمده، بنفشه آفریقایی، هم در ادامه فیلم قبلی زندی عصر جمعه و فیلمهای آیدا پناهنده (ناهید و اسرافیل) درباره یک ماجرای ویژه و پیچیده است که مبنایش رواداری و صبوری و تحمل زنانه است. فیلمی که پرده از دیدگاه بالغانه و پخته کارگردان درباره زندگی انسانی که برآمده از منش و احساس و خرد زنانه، برمیدارد. آن هم در سینما و جامعهای که تحت سیطره خشونت مردانه است و احساسات لطیف و خویشتندار زنانه را سرکوب میکند. کارگردانی زندی هرچند تقلیل گرایانه و مینیمالیستی است اما به هیچ وجه نباید آنرا ساده و سهلالوصول در نظر گرفت؛ این نشاندهنده تکنیک زندی است.
آنا لیلی امیر پور
کارگردان ایرانی الاصل که در انگلیس بهدنیا آمد و در آمریکا زندگی میکند. آنا لیلی امیرپور نویسنده یک خودکشی کوچولو ، کارگردانی است که با ساخت فیلمی به همین نام در سال ۲۰۱۲ برای اولین بار راهی جشنواره ساندنس شد. او با ساخت فیلم بلند دختری تنها در شب پیاده به خانه می رود مورد توجه قرار گرفت. فیلمی که به آن عنوان وسترن ومپایری ترسناک را اطلاق کردند که در عین تیرگی حاوی نکات ویژهای از ناخوداگاه جمعی نسلی از زنان ایرانی بود.
هرچند که او در ایران بزرگ نشده اما تصویری که در ذهنش از ایران ساخته شده و در شهر خیالی «بد سیتی» که در ایران است در فیلم اولش آنرا روی پرده سینما تصویر کرده، بسیار جالب توجه بهنظر میرسد؛ چه آن را دوست داشته باشیم و چه نه. اینکه فیلمساز زنی که در آمریکا بزرگ شده، در فیلم اولش بهدنبال پسزمینههای ذهنی دوران کودکی و ناخوداگاه جمعی موطنش میرود که احتمالا هرگز آنرا زندگی نکرده، مورد عجیبی است.
فیلم دوم امیر پور دارو دسته بد که جیم کری، جیسون مواموا و کیانو ریوز در آن نقشآفرینی میکنند هم بسیار مورد توجه قرار گرفت و در جشنواره ونیز جایزه ویژه را از آن خود کرد. این فیلم هم درباره چند آدمخوار در شهر کوچکی در آمریکاست. فیلمی با مایههای وحشت و بازهم پر از المانهای نمادین و لحظات استعاری که نشان میدهد لیلی امیر پور با استفاده از وحشت درونی خود فیلمهایی عجیبالخلقه و وحشتآور خلق میکند.
آناهیتا قزوینی زاده
کارگردان جوانی که با فیلمهای کوتاه خود بچه وقتی بچه بود و سوزن توانست شهرتی بینالمللی پیدا کند و زمینه مهاجرتش بهسرعت فراهم شد. او در سال ۲۰۱۳ جایزه نخست سینه فونداسیون را از جشنواره فیلم کن برای فیلم سوزن بهدستآورد.
قزوینی نژاد به دلیل پرداخت به فضاهای کودکانه و تجربههای بکر جنسی مورد توجه قرار گرفته است و فیلم اولش هم یک درام زنانه است که داستان زندگی سه زن را تعریف میکند که هر کدام در زندگی خود با عواقب اتفاقات ناگوار و یا ناگهانی که به یکباره مسیر زندگی آنها را تغییر داده اند و ناملایمات حاصل از آن دست در گریبانند و در تردیدند با تصمیمهای سخت که باید گرفته شوند و عواقب آنها.
هرچند فیلم بلند اول او بهاندازه آثار کوتاهش نتوانست انتظارات را برآورده کند و برش چندانی نداشت اما باید دید در ادامه مسیر خود چطور پیش میرود.
تینا پاکروان
تینا پاکروان هم کار خود را در سینما از سال ۷۴ ابتدا با کار در رسانههای سینمایی و بعد با حضور در پشت صحنه به عنوان دستیار کارگردان و مدیر تولید آغاز کرد. از جمله تجربیات او میتوان به دستیاری در سگ کشی بهرام بیضایی اشاره کرد. او پس از تحصیل در رشته سینما در ایران و آمریکا و ساخت چند فیلم کوتاه، وارد عرصه فیلمسازی بلند شد و در سال ۱۳۹۲ اولین فیلمش خانوم را ساخت. بعد به سراغ تجربه کردن ژانرهای مختلف رفت و بعد از فیلم زنانها، یحیی سکوت نکرد را ساخت و بعد هم به سراغ ساخت کمدی لس آنجلس تهران رفت که فیلم ضعیفی از کار درآمد.
به شکل کلی تینا پاکروان را می توان یک کارگردان معمولی دانست که فیلمهایش از حد استاندارد خود فراتر نمیروند و نکته خاص و جدیدی برای ارائه ندارند، اما بههرحال نشان داده که از پس کنترل و مدیریت یک پروژه سینمایی برمیآید.