مجله نماوا: نه از زمان جشنواره کن که از خیلی پیشتر، شاید از وقتی خبر ساخت فیلم تازه فرهادی در ایران رسانهای شد، سینمادوستان منتظر تماشای آن بودند. فرهادی پس از ساخت یک فیلم خارجی مجددا به ایران باز میگشت و این برای کسانی که همواره فیلمهای او را در اتمسفر ایران به فیلمهای اروپاییاش ترجیح میدادند خبری وسوسهانگیز و جذاب بود. به همین دلیل پیشبینی سختی نبود که از همان روزهای نخست همه سینما دوستان خاصه منتقدان و اهالی رسانه به تماشای تازهترین اثر چهره موفق بینالمللیشان بنشینند.
در میان منتقدان شناختهشده اولین نفری که در اولین روز اکران عمومی به «قهرمان» واکنش نشان داد؛ سعید عقیقی بود که در نظری کوتاه فیلم تازه فرهادی را تحسین کرد: «یک فیلم زیبا و موثر، از بهترینهای سازندهاش و سندی کوبنده و هشداردهنده از روزگار ما.»
نیما حسنینسب ضمن ستایش بازی پر جزئیات حضورِ امیر جدیدی در بخشی از یادداشت اینستاگرامیاش نوشت: «قهرمان رجعتی هوشمندانه به الگو و فرمول نادر و سیمین است که نشان میدهد کار نیکو کردن از پر کردن است و فرهادی کماکان از تمام مقلدان بیمایهاش بهتر بلد است ما را بپیچاند و وسط لابیرنت دروغهای کوچک و وسوسههای حقیر و مصائب ناشی از آن درگیر کند.»
حسین معززینیا علاوه بر یادداشت مفصلاش در روزنامه سازندگی در مقدمه یادداشتی که برای قهرمان در سایت خود قرار داد ضمن وارد کردن انتقاداتی به فیلم نوشت: «تازهترین ساخته اصغر فرهادی اصلا فیلم بدی نیست. گرم و درگیرکننده است. لحظات تاثیرگذاری دارد. از «جدایی نادر از سیمین» به بعد هیچ کدام از فیلمهایش تا این اندازه آشنا نبودهاند؛ نزدیک به سبک و لحنی که میشناسد.»
سحر عصرآزاد، با نگاهی ریزبین به بررسی فیلم و جزئیات فیلمنامه پرداخته است. او در بخشی از یادداشتی که در مجله «صدا» منتشر شده، دربارهی «قهرمان» نوشته است: «فرهادی همواره با جزئیات بازی ظریفی در گسترش تور درام و حرکت در بافت درونی روابط، آدمها، دغدغهها و کنش و واکنشهایشان میکند و اینجا هم توری را که با هوشمندی سر انداخته، بنا به ظرفیت و حجم خطوط فرعی به گونهای تدریجی و تو در تو بسط میدهد تا جایی که دیگر کار از دست رحیم هم درمیرود!»
یاشار نورایی نیز در همان روزهای نخست پس از دیدن «قهرمان» در صفحه شخصیاش نوشت: «سحر گلدوست و امیر جدیدی در نقشهای فرخنده و رحیم عالی و دوستداشتنی هستند و قصه مرد سادهدلی که دلش میخواهد از مرداب روابط مالی بیرون بیاید ولی به دلیل بدبینی و دروغ نهادینه شده در این سرزمین قربانی میشود، نمونه معاصر ایرانی زیبایی برای «تنهایی یک دونده دو استقامت» تونی ریچاردسون است. منِ عاشق سینمای کلاسیک شاید با دیدن فیلم فرهادی شگفتزده نشوم، اما در سینمای بزندروی مبتذل اکنون ایران، تماشای فیلم فرهادی حتی برای خردهگیران هم قانعکننده است چون استانداردهای سینمای قصهگو و تا حدی با مفهوم را حفظ میکند، گیرم که طلب شاهکار کردن از این سینما مثل قهرمان شدن شخصیت سادهدل فیلم باشد که در آرزوی داشتن حداقلها، در جامعهای پر از عقده و نامردیها و بدبینیها، نوعی فردیت گمشده را دوباره مییابد و این در سینمای الکن ما، راضی کننده است.»
آرش خوشخو دیگر منتقد سینما بود که پس از دیدن «قهرمان» به تمجید از آن پرداخت: «در قهرمان همه چی از همان ابتدا عامدانه متزلزل است. لغزان است. نرم است. منعطف است. شیرازی است. درام بر مبنای سو تفاهمات کلامی و لغزشهای کوچک رفتاری شکل میگیرند. دانه برفهای ریزی که بهمن تبدیل میشوند. داستان بر روی سُر خوردنهای زبانی میچرخد. سوء تفاهمات و سوء فهمها. و البته کلنجار فرهادی با مفهوم ایرانی بودن. حتی ساختارهای حکومتی نمایش داده شده در فیلم در همین مفهوم رفتار ایرانی معنی می شوند و خب عصبانی میشوی از اینکه چرا داستان و درام باید روی این لغزشهای زبانی و رفتاری بچرخد؟ نمیشد شخصیتها حرف همدیگر را بهتر بفهمند؟ نمیشد عاقلانهتر رفتار کنند؟ (مثلا در رسید گرفتن از صاحب سکهها) نمیشد این قدر ریسک نکنند؟ و در میان این عصبانیت یادت میآید که بیشتر گرفتاریهای ما در زندگی عادی از همین نوع است. حاصل لغزش کلام و بد فهمی و گاه کم عقلی. و خب حیرت میکنی از تیپشناسی فرهادی، شخصیت درجهیک تنابنده و دخترش سارینا فرهادی و خب عصبی میشوی از تمرکز فرهادی بر لکنت پسرک کوچک که مثل شخصیت پدر در «جدایی نادر از سیمین» وظیفه متشنج کردن تماشاگر را به خوبی انجام میدهد. «قهرمان» یک فیلم اصغر فرهادی است. پخته و پر از جزئیات تصویری و کلامی. با همان مهارت حیرتانگیزش در القای شرایط محیطی. محله، خانه و صداها و همچون یک فیلم سینمای فرهادی وظیفه آزار تماشاگر را به بهترین وجه انجام میدهد. تا آنجا که در پایانبندی بسیار زیبای فیلم وقتی دوربین را روی روشنایی نگه میدارد و نمی چرخد به سمت در بسته، یک دفعه به خودت میگویی چرا باید این گونه به فرهادی اجازه بدهی تا این لحظه آزارت بدهد؟ جوابی برای این سوال ندارم.»
فارغ از منتقدان با تجربه؛ بحثهای پیرامون «قهرمان» داغِ داغ در جریان بود و این بار منتقدان جوانتر هم برای او و فیلمش نوشتند. از اولین یادداشتهای مفصل و پر و پیمان نسل تازه میتواند به یادداشت حسین لامعی اشاره کرد که در بخشی از آن نوشته بود: «فیلمی بهغایت عمیق، اصیل، تلخ و انسانی که داستانش، داستان یک انسدادِ جمعی است. داستان انسدادِ مردمانی که هر یک، سقوطشان، دومینووار، سقوط یکدیگر را رقم میزند و سقوط دیگران، سقوط آنها را عمیقتر کرده و این سقوط عمیق، سقوط اطرافیان را عظیمتر نِمود و این سیکلِ باطلِ سقوط، ادامهدار است… «قهرمان»، داستان یک سقوط جمعیست و فرهادی، در اینجا، بیش از هر فیلم دیگری، نگران سقوط آدمهاست. فرهادیِ «قهرمان»، آشکارا، دلآشوب «رحیم» است. دلآشوبِ قهرمانِ مظلومِ مغضوبِ مصلوبش… دلآشوب مردی که «زبان» ندارد! و هیچکس زبانش نمیشود… نه فرزندی که به لکنت اسیر است، و نه دختری که قانون و جامعه، جنسِ رابطهاش را با رحیم، به رسمیت نمیشناسد… فرهادی را هیچگاه تا بدینحد، مضطرب ندیده بودیم و هیچگاه، تا بدینحد، احساسی نبوده است. فیلمسازی که اینجا دیگر، نه مینیمال است، نه خوددار و خویشتندار، بلکه غمگین است و این غم، تا بدانحد عمیق است که گویی در نمای پایانی، خودِ فرهادی، در کنار آن زن و کودک، از پشت فنس و میلهها، با اضطراب و التهاب میدود، و برای سقوطِ رحیم، قهرمانِ بیزبانش، رنج میبرد…»
بهنام شریفی نیز با نگاهی روانشناختی به «قهرمان» پرداخت: «قهرمان درباره نظرگاههای متکثر پیرامون مفاهیمی ازلی-ابدی است. مفاهیمی که به تبع اذهان گوناگون شکلهای متفاوتی پیدا میکنند. رحیم سلطانی از زندان کوچک و حصارهای ابتدا به زندان بزرگتر وضعیت نمادین وارد میشود. استعاره بالا و پایین رفتنهای او از پلهها در تاریخ محصور شده (داربستهای محدودکنندهی ابتدای فیلم را به یاد بیاوریم) فراز و فرود یک موقعیت را بازنمایی میکنند. در اینجا مانند «درباره الی» با فیلمنامهای دو پردهای مواجهیم. در نیمه اول در وضعیت تیره رحیم نقطهای روشن به وجود میآید و بزرگ و بزرگتر میشود. در نیمهی دوم نقطهای تیره در نقطه روشن به وجود میآید و کمکم در اثر ساختار دومینویی رویدادها همهچیز تیره میشود و در نهایت رحیمِ متفاوت بار دیگر جایگاه نمادینش در دل وضعیت کلی را به دست میآورد: «در بند بودن» در دنیای قهرمان همه در بندند. در بند نگرشهایی شخصی که محصول دیدگاه جمعی است. دیدگاهی که به فاصلهی پرنشدنی واقعیت و حقیقت اشاره میکند. فرهادی دوست داشتن و علاقه واقعی میان رحیم و فرخنده را نقطه روشن این کانون تیره میبیند. پایان فیلم و دریچه کوچک آزادی بار دیگر به اهمیت این علاقه انسانی تاکید میکند.»
در میان انبوه نظرات منتقدان و توئیتها و پستهای اینستاگرامی مردم درباره فیلم تازه فرهادی، هنرمندان هم هر کدام به نوعی پس از تماشای «قهرمان» به آن نشان دادند. برای مثال فریدون جیرانی در برنامه کافه آپارات گفت: «این بهترین فیلم اصغر فرهادی است. بهترین و تلخترین فیلم اصغر فرهادی.»
مهدی یزدانیخرم هم به عنوان چهرهای ادبی «قهرمان» را در تراز آثار شاخص داستایوفسکی قرار داد: «تولدِ قهرمانی «کمگناه» و آدمهایی که هر کدام دستی در کذب دارند. نمیدانم کجا خواندم که گاه آدمهای معصوم خطرناکترین آدمها هستند. فرهادی با نگاهی داستایوفسکیوار به مفهومِ گناهِ صغیر یک مجموعه ساخته که تنها قرار است «زیبایی» (بخوانید عشق) نجاتاش دهد. مجموعهای آدمهای سادهلوح، خامدل و بیایده نسبت به عواقب رفتارهایشان که مدام در حال تغییردادن مسیر آزادی هستند. رحیم سلطانی (با بازی شگفت امیر جدیدی) یک سادهلوحِ دوستداشتنیست. سادهلوحی از جنس قهرمان «تعمیرکارِ» مالامود. قهرمان روایتِ برآمدن از دخمهی تاریخ است و بازگشت به گور. آن هم با محوریتِ غیابی که تمامِ سادهدلان، زخمخوردهها و درواقع «بیچارگان» را علیه مردِ کمگناه متحد میکند. اقتباس فرهادی از روحِ برخی آثار داستایوفسکی از جمله «بیچارگان» و «ابله» و البته «جنایت و مکافات» است و ساختن قصه مردی که قهرمان شد.»
امیرمهدی ژوله نیز پس از تماشای «قهرمان» روی صفحه شخصیاش با انتشار پستی احساسی به فرهادی و تیمش تبریک گفت: «شاید اگر آقای فرهادی همان شب آخر چیز سفتی دست رحیم میداد تا توی سر مرد زندانبان بزند که یادش باشد ضعف بچههای ما را به گروگان نگیرد برای سفیدکردن خودش… شاید اگر بعد از آن جمع سه نفره عاشقانه و بعد از آن کلاه از سربرداشتن بازیگوشانه و آن لبخندها، سهتایشان را سوار تاکسی اصلا همان تاکسیران دوستداشتنی قصه میکرد و میرفتند که میرفتند که میرفتند که میرفتند… آن وقت من چهل دقیقه توی ماشین جلوی سینما زار نمیزدم بعد از تماشای فیلم. به حال خودم، به حال خودمان، روزگارمان…
آقای فرهادی اما رویا نمیبافد برایمان. بغض و استیصالمان را سند میزند برای تاریخ. قهرمان چقدر ما بود آقای فرهادی. چقدر تماشای واماندگیمان سخت بود آقا. چه آدمهای مظلوم و نازنینی بودیم برایتان. چقدر کنارمان بودید، دوستمان داشتید در فیلم و چه خوب که آن ته، یک قدم مانده به خفگی، نسل بعد را به عاشقترینِ داستان سپردید. شاید او دیگر لکنت نداشته باشد…»
حسین مهکام نویسنده و فیلمساز هم که به نظر میرسید به شدت از دیدن «قهرمان» هیجانزده شده است در اینستاگرامش نوشت: «بالاخره «قهرمان» را دیدم. فیلم بلندبالا و والا و عالی مقام جناب فرهادی را. پس از مدتی مدید در معبد سینما فیلم دیدن، یک طرف، غرق شدن در دریای عمیق و وسیع آقای فرهادی، باری دیگر، طرف بزرگ تر. و چه فیلمی و چه دنیایی و چه دریایی. یک دهه می شود دارم از بیان احساس گرایانه در تحلیل و کلام و نوشتار فرار میکنم. اما کلامی بهتر ندارم، جز این که بگویم باز هم و این بار هم تا دلم خواست بعد فیلم آقای فرهادی ویران شدم. این همه استادی و سینمای محض را آقای فرهادی چه طور و با چه ریاضتی و با چه نبوغی به دست آورده است؟ این بلاغت ستودنی و ظریف تلخی بازمانده از کهن الگوهای سانتیمانتال و نقد وقاحت ساختاری آنها از چه جایی جز فهم یکه و بیهمتای عصر اکنون برساخته شده است؟ کدام جمله یا عبارت، کافی بیان حال اکنون من خواهد بود؟ به راستی اگر ایشان فیلمساز است، من و امثال من با فیلمهایمان صرفا در حال «گل کوچیک» بازی کردنیم. بلندمرتبه باد نام او و سینمای او…»
کیوان مهرگان مستندساز و شاعر هم با تاکید بر اینکه همه باید «قهرمان» را ببینند نوشت: «قهرمان سیاسیترین فیلم اصغر فرهادی است. سیاسی نه به معنای طرفداری از یک جناح و نحله. سیاسی نه به معنای متلکهای خُنُک بیگانهپسند. سیاسی نه به معنای افتادن به دام شعارهای سطحی. سیاسی نه به معنای ترسیم اعتراضات مقطعی زودگذر. سیاسی به معنای جامعه شناختی آن. فیلمی نقادانه که مناسبات خطرناک اقتصاد بیمار، قدرت قهریه، اراده سیاسی مستحیل در بوروکراسی، بازوی تبلیغاتی و ادعاهای نمایشی روشنفکری را به زیر اخیه نقد خود میکشد. در تبیین آنچه ما شهروندان ایرانی را عاصی کرده همواره ببیشترین سهم را برای این مناسبات پیچیده و چند لایه باید قائل شد. از بیم لو دادن قصه فیلم به همین حد بسنده میکنم. اما اگر کار آفرینی! قهرمان را ببین. اگر سیاستمداری قهرمان را ببین. اگر قدرتمندی قهرمان را ببین. اگر روشنفکری قهرمان را ببین. اگر نیکوکاری قهرمان را ببین. اگر اهل خانوادهای و سرت به کار خودته قهرمان را ببین. اگر ایرانی هستی و امیدواری حالا حالا ها زندهای و قرار است در این جامعه زندگی کنی قهرمان را ببین. حتی اگر یک شهروند معمولی هستی قهرمان را ببین. قهرمان عکسی ۱۲۷ دقیقه ایی از ایران امروز ماست…»
در این میان حتما نظرات منفی هم بر «قهرمان» نوشته شده، چه به دلایل متنی و چه به دلایل فرامتنی! اما آنچه سینمای ایران این روزها برایش مدیون اصغر فرهادی است شاید بیشتر از خود فیلم در گرفتن دوباره بحث و نقد دربارهی سینما است، آن هم پس از دو سال تعطیلیِ تحمیلی به سبب کرونا.