قدمعلی گفت: مخاطب سعدی، هم در گلستان هم در بوستان، حاکمیت است اما سعدی طوری حرف زده که جز حاکمان، بشریت را مخاطب قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، هشتمین جلسه از درس گفتارهای «سعدی خوانی» با حضور قدمعلی سرامی نویسنده و پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی در دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار شد.
سرامی در این جلسه گفت: یکی از اساسیترین آوردههای سعدی، که از دلایل گستاخیاش بوده و پشتوانه حکومتی داشته، این بیت است: عبادت بجز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجّاده و دلق نیست. حتی اگر مماشات سنگین هم با او میکردند، راهش درست بود. مخاطب سعدی، هم در گلستان و هم در بوستان، حاکمیت است اما سعدی طوری حرف زده که جز حاکمان خودش، بشریت را مخاطب قرار داده است.
وی در ادامه به تشریح باب اول بوستان؛ عدل و تدبیر و رأی و داستان عمر بن عبدالعزیز، که در آغاز این باب آمده پرداخت اما در پیش درآمدی به این باب از بوستان، به نظریه نسبیت انیشتین اشاره کرد و در این باره افزود: انیشتین، در این نظریه فقط عالم ابژه یا عینیت را مطلق نپنداشته اما جهان مدرن ثابت کرده که عالم معنا و مینو و نرمافزار هم غیراطلاقی است منتهی درصد اطلاقیتشان با هم متفاوت است.
این استاد دانشگاه گفت: شاعر در شعر کوششی فعال است و از روی خودآگاهی شعر میسراید اما در شعر جوششی منفعل است. سرشت، علم لدنی است که با آن به دنیا میآییم و مدام هم به آن اضافه میشود اما سرنوشت همیشه با توست. در علم لدنی، یک پارادوکس بزرگ وجود دارد؛ اینکه هر یگانهای دوگانه است و تمام این جهان از یگانگی تولید شده اما به محض تولید، این یگانه با یگانهای دیگر باید آمیزش کند تا تولیدمثلی رخ دهد.
سرامی ادامه داد: فردوسی با اینکه دانش جدید در اختیار نداشته اما با علم لدنی که داشته فهمیده است:
خداوند دارنده هست و نیست
همه چیز جفت است و ایزد یکی است
همه جفت و همتای یزدان یکی است
جز از بندگی کردنت رأی نیست.
سعدی هم با رویکردی دیگر در این باره میگوید:
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است.
وی گفت: نکته نفسپرستی روی خودآگاهی است ولی عاشقی روی ناخودآگاهی است. گوهر یک ذاتیت بیرونی دارد و یک ذاتیت اندرونی. عارف هم یک موضوع ذهنی را تبدیل به موضوعی عینی میکند و تمام کوشش عرفان هم این است که ما آدمها از خودمان به خویشمان برسیم. این دوگانگی در انحنای یگانگی، نه تنها در عالم ماده بلکه در عالم معنا و ذهن هم صدق میکند.اختیار داریم اما این اختیار ما تابع متبوعی به نام جبر است. درواقع، این دوگانگی در یگانگی است که دو ملتی که در کنار هم هستند، همدیگر را هم می کشند.
سرّامی در بخش پایانی این جلسه با تحسین میراثی که گذشتگان برای ما به جا گذاشتهاند به وامداری ما از گذشتگان پرداخت و گفت: وقتی آثار ادبی کلاسیک را میخوانیم، یکی از کارهای ما در این فرآیند درک ریزهکاریهای فنی قطعات است و حقیقت بزرگ این است که ما وامدار گذشتگانیم و تمام بدبختی انسان امروز این است که این وامداری را یا انکار میکنند و یا فراموش!