مجله نماوا، الناز راسخ
یکی از ویژگیهای آثار مجیدی، جدا از به تصویر کشیدن جهان انسانی و معضلات طبقات محروم و آسیبدیده، استفاده از المانها و نمادهایی است که فارغ از القاء حس شاعرانگی، به دنبال بیان مفاهیم عمیق اخلاقی و انسانی در لوای زیباییشناسی و فلسفه است.
این نوشتار قصد دارد با نیمنگاهی به مفاهیمی چون دایره، آب و نور به تحلیل دو سکانس از فیلم «خورشید» (۱۳۸۹) و «بچههای آسمان» (۱۳۷۵) بپردازد تا از این بستر بتواند شاهد رشد و کمال دو شخصیت اصلی این دو فیلم (علی) باشد.
از آن روی که انسان همیشه به دنبال آن بوده که ضمن عبور از ظاهر امور به باطن آنها دست یابد، از نماد و نمادسازی استفاد کرده است. نمادگرایی و نمادسازی همواره به عنوان بخشی جدانشدنی از اندیشه انسانی شناخته میشود. او هرجا که نتواند به سادگی به حقیقت آنچه که با آن روبهروست دست یازد، با استفاده از این نمادها تلاش میکند تا به کشف حقیقت نهفته در درون آنها برسد.
انسان از دیرباز و آن هنگام که خواستار نمایش حقیقت جاودانگی، کمال و تقدس بوده، از دایره استفاده کرده است. گذشتگان تصور میکردند چنانچه فردی یا جسمی را درون یک حلقه (دایره) جای دهند، به سبب رازآلودگیاش میتوانند او را از بدیها حفظ کنند و مانع از هجوم ارواح خبیثه به سوی آن شوند.
به بیان دیگر، میتوان دایره را اینگونه تفسیر کرد که القاءکننده نوعی تمامیت و یا کمال اولیه است چراکه نقطه آغازین و پایانی آن در یک محل بر روی یکدیگر قرار میگیرد.
یکی از پیروان یونگ به نام «ماریا لوئیز فون فرانتس» نویسنده و روانشناس سوئیسی که بیشتر به تحلیل و تفسیر قصههای پریان و افسانهها با تأکید بر اندیشه یونگ شهرت دارد نیز دایره را نماد خود یا خویشتن خویش میداند.
حال وقتی این دایره با مفاهیمی چون آب و نور پیوند پیدا میکند، میتواند تداعیکننده مفاهیمی عمیقتر باشد.
آب به عنوان نیرویی حیاتبخش، اولین عنصر از عناصر اربعه شناخته میشود. در ادیان گوناگون نیز، از آب به عنوان مظهر پاکیزگی و طهارت یاد میشود چراکه سبب تولد دوباره انسان از مظهر روحانی میشود.
به اعتقاد شیخ اشراق (سهروردی)، نور یک مفهوم بدیهی عقلی است. در نظر وی هر چیزی در جهان یا نور است یا ظلمت (هر آنچه که از نور بیبهره است) و این نور است که سبب ظهور اجسام یا موجودات در هستی میشود. خدا نیز که آن را به عنوان نورالانوار میشناسد، مصداق کامل آن است.
لیکن با این مقدمه و این آشنایی مختصر نسبت به این نمادها و مفاهیم نهفته در درونشان، به بازنمایی دو سکانسی که در ابتدای این متن بدان اشاره شد میپردازیم.
هر سه عنصر (دایره، آب و نور) در هر دو فیلم در یک سکانس تقریباً مشترک از نظر بصری گرد هم جمع آمدهاند تا کمال و وارستگی هر دو علی را به نمایش بگذارند.
در این دو سکانس، هر دو کاراکتر اصلی که دست بر قضا همنام یکدیگر نیز هستند، ضمن تحمل سختیها و رنجهایی که باید در مسیر رسیدن به هدف خویش متحمل شوند، مجال آن را یافتهاند که برای تسکین دردها و ناکامیهای خود برای لختی جسم و روانشان را آرام کنند.
آبی که نشان از سیالیت روح دارد، در میانهی حوضی در مقابل دو خانه یکی خانهی کوچک علی (بچههای آسمان) و دیگری اولین خانهی اهالی تئاتر (تئاتر شهر) محبوس شده است. عمیقتر و بیقرار گویی در انتظار نوازش تلألو آفتاب است تا همراه یکدیگر، این کودکان دلشکسته را در آغوش گیرند.
در «بچههای آسمان»، پسرک قصهی ما در انتهای فیلم، دردمند و خسته با پاهای تاولزده و حیران از آنچه که بر وی گذشته، در کنار حوض مینشیند تا پاهایش در آب تسکین یابند. علی به انعکاس تصویر خود که در پس زمینه آن پاهایش قرار گرفتهاند، مینگرد. دستهی ماهیهای قرمز از این سوی حوض به سوی دیگر حوض در حرکتند تا به پاهای علی برسند. در اینجا پاهای علی چون دو تندیس مقدسی میشوند که درون این حلقهی کمال و جاودانگی قرار گرفتهاند و ماهیها چون بندگانی که به دور معبود خویش میچرخند قصد طواف دارند و چون عابدان معابد هندی بر خدای ویشنو نذرهایشان را ارزانی میدارند.
در «بچههای آسمان»، علی باید پاهای خود را از هرگونه دردی مصون دارد. او که سختیها را تا پیش از این به جان خریده است، در اینجا قد کشیدنش در همین مدت کوتاه را به نظاره نشسته است و شاید باور نمیکند که این او بوده که تمام این مسیر را دویده است.
علی همینجا و در همین نقطه هم مرد میشود و هم در همان سن و سال کودکی برای همیشه جاودانه میماند. چون دیگر کسی همقد او نخواهد شد.
سکانس موسوم به جاودانگی در «خورشید» در ابتدای فیلم رخ میدهد. آنجا که علی و دوستانش رها خود را درون حوض پارک میاندازند تا از برخورد نور آفتاب بر صورتهایشان لذت برند و آنچه را که انسانهای مرفه در حیاط خانههایشان تجربه میکنند را در دل پارکی وسط شهر تجربه کنند.
در این سکانس هنوز نه ما و نه علی هیچکدام نمیدانیم که او قرار است با چه روبهرو شود. ما هم با سرخوشی او و دوستانش سرخوشیم. اما گویی تقدیر خوب میداند که باید از علی محافظت کند. پس حوض دایرهای، علی و دوستانش را درون خود جای میدهد و آب محبوس در آن محکم آنها را در آغوش میگیرد تا از تمام آنچه شر میخوانیمش در امان دارد و همینجاست که گویی سوریا (خدای خورشید) با تلألو خود بر پیشانی او بوسه میزند و او را برای آنچه در انتظارش است، چون مادری مهربان رهسپار میسازد.
این علی نیز در این سکانس در میانهی حوض جاودان میشود. او نیز کودکیاش را همینجا و در همین لحظه جا میگذارد. این سکانس یک نقطه عطف برای علی است و او را از گذشته و آنچه بعدتر باید باشد جدا میسازد.
مجیدی تلویحاً با آبتنی کردن بچهها در جلوی تئاتر شهر، گویی خواهان آنست که بگوید نه علی بلکه هر کدام از این بچهها استعدادهایی دارند که اگر دیده شوند و راهنما و حمایتگری داشته باشند، میتوانند آیندهای درخشان از پس تاریکیها و زبالهها برای خود بسازند. درست همانگونه که روحالله زمانی (بازیگر نقش علی قصهی مجیدی) بعد از این فیلم، با ابعادی تازه از وجود خود آشنا شده و در تلاش است با خلق رویای بازیگری، روزهای بهتری برای خود و خانوادهاش رقم زند.
ویژگی سینمای مجیدی در استفاده از نمادها و نمادسازیها، او و آثارش را (فارغ از دو فیلم آخرش) تبدیل به یک سینماگر اجتماعی کرده است که با تزریق روح شاعرانگی و مفاهیمی چون عشق، ایمان و انسانیت خواهان به تصویرکشیدن لایههای زیرین و دست نخورده بخشی از جامعه است که به دلیل تلخی و نازیباییهای حاکم بر جامعه، تنها چرک و سیاهیاش در نگاه اول خودنمایی میکند.
البته شاید مجیدی در «خورشید» نتوانسته باشد خود را به آثار گذشتهاش مانند «رنگ خدا»، «باران»، «آواز گنجشکها» و یا «بچههای آسمان» نزدیک کرده باشد اما «خورشید» یک مجیدی هوشمند دارد که با همراهی نیما جاویدی قصد روایت داستانی بیلکنت را دارد. گرچه جاویدی، همان جاویدی سرخپوست نیست و این شاید به داستان و کاراکترهایی که در قصه با آن روبهروییم بازگردد، اما به هر حال حضور او بر موفقیت فیلم بیتأثیر نبوده است.
حضور علی نصیریان، طناز طباطبایی (با بازی کوتاه اما بسیار گیرایش که هر آنچه را که میخواهد بر زبان آورد را بر صورت و چشمانش جاری کرده است)، جواد عزتی، هومن بهمنش (در مقام فیلمبردار) از «خورشید» فیلمی موجه و قابل قبول ساخته است. اما نمیتوان از بازی خوب روح الله زمانی (شخصیت علی) هم بیتفاوت گذشت، چراکه به زعم نگارنده بخش قابل توجه جذابیت فیلم مرهون بازی اوست.