کیسینجر و نیکسون محمد رضا را «ژاندارم» خلیج فارس کردند. شاه اجازه پیدا کرد هر سلاح امریکایی را که خواست [ظاهراً بجز سلاح هستهای] از آمریکا خریداری کند.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی معروفی آرانی منتقد فرهنگی و کارشناس حوزه صهیونیسم بهتازگی یادداشتی با عنوان «جایزه صلح نوبل، سیلی بر صورت قربانیان وحشیگری کیسینجر بود» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزار مهر قرار گرفته است. اینیادداشت بهنوعی مرور زندگی و کارنامه سیاستمدار صهیونیست مورد اشاره است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید؛
یکی از معدود موضوعاتی که هنوز نهادهای سیاسی جمهوری خواه و دموکرات را به هم نزدیک میکند؛ احترام مشترک آنها به هنری کیسینجر است.
ماکار آلکسیویچ، پیرمرد مسن رمان «بیچارگان» فئودور داستایفسکی در یکی از نامههایش به معشوقهاش نوشته بود که از یادآوری خاطرات خوشایند نیز احساس بدبختی میکنم. این جمله وصف حال هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا است که روز چهارشنبه در ۱۰۰ سالگی مرد. نام او در بسیاری از صفحات سیاه تاریخ ایالاتمتحده، مانند حمایت از کودتای ۱۹۷۳ در شیلی یا حمله به تیمور شرقی در سال ۱۹۷۵و بهویژه جنگ ویتنام به چشم میخورد. او حالا باید برای جنایاتش که مطمئناً برایش خاطرات خوشایندی بود، احساس بدبختی کند.
کیسینجر که در دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد نقشی تعیینکننده در سیاست خارجی آمریکا داشت و به واشنگتن در برقراری ارتباط با چین کمک کرد، قراردادهای کنترل تسلیحات را با اتحادجماهیرشوروی منعقد کرد؛ به جنگ ویتنام پایان داد و به گسترش روابط بین اسرائیل و همسایگان عرب آن کمک کرد؛ در خانهاش در ایالت کانتیکات مرد تا پای یکی دیگر از جنایتکاران باهوش تاریخ هم به زیر خاک باز شود.
سیاستمدار پیر بخش قابل توجهی از عمرش را در یک دوگانه سیاه و سفید گذراند. برخی او را یک سیاستمدار برجسته میدانستند و به او علاقمند بودند اما بسیاری دیگر او را یک جنایتکار جنگی میخواندند. استناد آنها به برخی روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و وکلای حقوق بشر است که بر اساس مدارک، اسناد، گفتوگوها و مکالمات تلفنی، گزارشهای خارجشده از ردهبندی محرمانه و تلگرام سفارتها به نقش کیسینجر در جنایات بنگلادش، کامبوج، آفریقای جنوبی، لائوس، خاورمیانه و آمریکای لاتین پی بردهاند و بر همین اساس کیسینجر را یک جنایتکار جنگی میدانند. بهدلیل همین جنایتها و مداخله در امور سایر کشورها، بر اساس نظرسنجی مجله سیاست خارجی، ۳۲.۲۱ درصد از «محققان بزرگ روابط بینالملل آمریکا» او را مهمترین وزیر امور خارجه ایالات متحده از سال ۱۹۶۵ در نظر گرفتند.
عقده و حقارتی که دموکراتها مدتهاست در مورد سیاستهای امنیت خارجی و ملی کیسینجر در این مدت زمان که مسند امور در پستهای گوناگون بر عهده داشته است را احساس میکنند.برخی از دموکراتها و برخی لیبرالها به مسائل خارجی اعتماد ندارند و این هالهای از اعتبار در اطراف کیسینجر وجود دارد. میراث نیکسون و کیسینجر در جنوب شرق آسیا «دولت های هرج و مرج، کشتار و استبدادی» بوده است. اما برای دیگران، سابقه کیسینجر در پیگیری تنش زدایی با روسیه و چین، کاهش خطر درگیری هستهای، مهمتر از دخالت او در جنایات در جاهای دیگر بود. جایزه صلح نوبل، سیلی بر صورت قربانیان وحشیگری کیسینجر بود و تأیید دیگری بود بر اینکه غرب از پاسخگویی جنایتکاران جنگی خود امتناع میکند.
تخم کینه کیسینجر برای فلسطین
درگیریهای اخیر در غزه که بزرگترین تقابل بین اسرائیل و مقاومت فلسطین به شمار میرود، ریشه در تحولاتی دارد که سیاسیون سابق آمریکا آن را مینگذاری کردهاند و کیسینجر یکی از این افراد تأثیرگذار در مناقشه فلسطین بود که با مرگش، تخم کینهای که او و یارانش در کمپدیوید کاشتند اکنون در غزه به ثمر نشسته که نتیجه آن ریخته شدن خون هزاران فلسطینی است که با چراغ سبز و حمایتهای بی دریغ واشینگتن انجام میشود.
همزمانی مرگ کیسینجر با جنگ اخیر در غزه، طعنهآمیز است. این سیاستمدار امریکایی و یهودی در مناقشه فلسطین در دهههای گذشته نقش محوری داشته است تا پایههای لرزان رژیم جعلی را مستحکم کند. کیسینجر نقش مهمی در تقویت روابط بین ایالات متحده و اسرائیل ایفا کرد و سیاست خارجی ایالات متحده را مجبور کرد تا به نفع رژیم صهیونیستی تغییر موضع دهد.
از این رو، میتوان گفت تخم کینه تنشهایی را که اکنون در سرزمینهای اشغالی بین گروههای مقاومت و اشغالگران در جریان است، افرادی مانند کیسینجر کاشتهاند تا فلسطینیان نتوانند در سرزمین اجدادی خود دولت تشکیل دهند. به نوعی کیسینجر را میتوان معمار و طراح جنگافروزی در فلسطین اشغالی دانست که همه چیز را به نفع اشغالگران طراحی کرده است. الان هم دولت آمریکا همان مسیری را میرود که کیسینجر و دوستانش در دهه ۱۹۷۰ ایجاد کردهاند تا با حمایتهای نظامی و سیاسی، رژیم صهیونیستی را سر پا نگه دارند.
ایران پیش از انقلاب و کیسینجر
کیسینجر و نیکسون محمد رضا را «ژاندارم» خلیج فارس کردند. شاه اجازه پیدا کرد هر سلاح امریکایی را که خواست [ظاهراً بجز سلاح هستهای] از آمریکا خریداری کند، و در عوض حمایت، آموزش و مسلح کردن به اصطلاح مجاهدین افغان را از بعد از کودتای چپ گرای ۱۹۷۳ در افغانستان آغاز کرد؛ در ظفار مداخله کرد؛ با مصطفی بارزانی علیه دولت مرکزی عراق متحد شد؛ و جنگندههای 5F- ایران را به ویتنام فرستاد. کیسینجر و جرالد فورد، جانشین نیکسون، بودند که شاه را قانع کردند تا برنامه هسته ایران را آغاز کند. و فشار کیسینجر و متحدان بود که باعث شد آمریکا محمد رضا شاه را در پاییز ۱۳۵۸ به آمریکا قبول کند که منجر به واقعه سفارت آمریکا شد که سرنوشت ایران را به کلی تغییر داد.
ایران حتی با چک سفید کیسینجر، تنها موشکهایی با برد حدود ۳۰۰ کیلومتر دریافت میکرد تا بتواند هدفهایی را در خاک عراق مورد حمله قرار دهد و نه دورتر! با این حال، تا سال ۱۹۷۶ م، یعنی آخرین سال حضور کیسینجر در مسند وزیر خارجه آمریکا، محمدرضا پهلوی به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شدقصه شاه و دلال بزرگ اسلحه یکی از مهمترین فرازهای زندگی سیاسی کیسینجر، موضوعی است که با عنوان حمایت بیدریغ از محمدرضا پهلوی مطرح میشود. کیسینجر حتی بعد از فرار شاه از ایران، قائل به حمایت از او و تلاش برای بازگرداندنش به قدرت بود. تلاشهای کیسینجر برای تقویت شاه در برابر حکومت عراق که در نیمه نخست دهه ۱۹۶۰ م، با نخستوزیری عبدالکریم قاسم، آشکارا به سمت شوروی متمایل شد، راهکاری برای حفظ موقعیت آمریکا در منطقه غرب آسیا به حساب میآمد. کیسینجر تلاش میکرد ایران را به نماینده منطقهای آمریکا تبدیل کند. اصطلاح «چک سفید» برای خرید تسلیحات آمریکایی از سوی شاه در همین دوره باب شد.
کیسینجر توصیه کردهبود که هر نوع سلاحی را که محمدرضا پهلوی مایل است، در اختیار وی قرار دهند. این رویکرد، البته با هجوم گسترده مستشاران نظامی آمریکایی به ایران و سود سرشار کیسینجر بابت حق دلالیاش در این زمینه همراه بود. اما نباید فراموش کنیم که در درک مفهوم سیاست «چک سفید» مدنظر کیسینجر هم اغراق شدهاست؛ شاه البته سیاهه بلند بالایی از خریدهای تسلیحاتی به کارخانههای در حال ورشکستگی آمریکایی ارائه کرد، اما در این سیاهه، خبری از سلاحهایی که بتواند اراضی اشغالی فلسطین و منافع رژیم جعلی اسرائیل را هدف قرار دهد نبود!
ایران حتی با چک سفید کیسینجر، تنها موشکهایی با برد حدود ۳۰۰ کیلومتر دریافت میکرد تا بتواند هدفهایی را در خاک عراق مورد حمله قرار دهد و نه دورتر! با این حال، تا سال ۱۹۷۶ م، یعنی آخرین سال حضور کیسینجر در مسند وزیر خارجه آمریکا، محمدرضا پهلوی به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد. بخش عمدهای از دلایل رفتار و چرایی سیاستی که کیسینجر طی سالهای پایانی حکومت رژیم پهلوی در پیش گرفت، همچنان پنهان مانده؛ او در کتاب خاطرات دو هزار و ۸۰۰ صفحهای خود، کمتر از ۲۰ صفحه را به روابط ایران و آمریکا و انقلاب اسلامی اختصاص دادهاست! در واقع این دیپلمات کارکشته و حَرّاف، حاضر نبود درباره آن همه برنامه و سیاستهای تنشزا در منطقه غرب آسیا حرفی بزند.
کیسینجر کوشید تا شاه را دوباره به ایران برگرداند؛ اما محاسبات او این بار غلط از آب درآمد. به همین دلیل بود که به تشویق کاخ سفید به حمایت کامل و اطلاعاتی از رژیم صدام در جنگ تحمیلی پرداخت. گزارشهای تأیید نشدهای از سخنرانی وی در ابتدای دهه ۱۹۸۰ م و در یک جمع محدود وجود دارد که درباره جنگ ایران و عراق اظهار نظر کردهبود: «جای تأسف است که هر دو طرف نمیتوانند بازنده این جنگ باشند.» کیسینجر در نخستین هفتههای آغاز جنگ تحمیلی، در اکتبر سال ۱۹۸۰، در جلسه مشاوران انتخاباتی رونالد ریگان به صراحت گفتهبود: «ادامه جنگ میان ایران و عراق به سود آمریکاست … ایالات متحده باید از ادامه این درگیریها و خصومتها سود ببرد.» این کاسبکاری البته بخش عمدهای از فضای درآمدی کیسینجر را هم پوشش میداد؛ او دلال اسلحه و نفت بود و این دو، ضمن جنگهای رقم خورده در غرب آسیا، اصلیترین بازار خرید و فروش را به خودشان اختصاص میدادند.
کیسینجر و ایران بعد از انقلاب اسلامی
کیسینجر که از افراد مؤثر در متقاعد ساختن کارتر برای پذیرش ورود شاه ایران به آمریکا بوده است، در چهاردهه گذشته به مساله ایران نیز بهعنوان بخشی از تهدیدهای آمریکا ورودی جدی داشته است. او در مصاحبهای درباره ایران و آمریکا گفته که «آمریکا درحال گسترش دام برای روسیه و چین است و در این استراتژی آخرین میخ تابوت، ایران است. کشوری که هدف اصلی اسرائیل است. من به پنتاگون گفته بودم که هفت کشور خاورمیانه بهدلیل منابع طبیعی آنها باید مهار شوند؛ آخرین آنها ایران است. برای این استراتژی پنتاگون تقریباً خوب عمل کرده و فقط ایران مانده است. ایران میتواند شرایط را بهنفع ما رقم بزند.»
در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وی بارها و بارها، ایران را بزرگترین چالش آمریکا در منطقه خاورمیانه دانست و البته که در چندین نوبت اعتراف کرد که انقلاب اسلامی توانسته بار دیگر طرح واره کلی عظمت و قدرت ایرانیها را در پهنه جغرافیایی که در آن قرار دارند، احیا کندکیسینجر در دولت ترامپ نیز مشورتهای مهمی درباره جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورها به رئیسجمهور آمریکا داده است. او در آبان سال ۹۶ چند ماه پیش از خروج آمریکا از برجام، در دیدار با ترامپ به او گفته است: ««بهترین راه برای کنترل نفوذ و قدرتگیری ایران در منطقه این است که به هیچوجه اجازه داده نشود که ایران از مزایای برجام همچون مسائل تجاری بهرهمند شود و در عینحال تحریمهای جدید علیه این کشور اعمال شود تا پیوسته درگیر باشد.» این دقیقاً همان سیاستی است که ترامپ چند ماه بعد در دستور کار خود قرار داد و با خروج از برجام، شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. سهماه بعد از این دیدار، کیسینجر در نشست «چالشهای جهانی و راهبرد امنیت ملی ایالات متحده» کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا، ایران را به تلاش برای احیای امپراتوری گذشتهاش متهم کرد و مدعی شد: «اگر کنترل مناطق باز پسگرفتهشده از داعش در اختیار ایران قرار بگیرد، دامنه نفوذ این کشور از تهران به بغداد، دمشق و بیروت خواهد رسید.» او تهران را بزرگترین چالش عصر حاضر منطقه خاورمیانه خواند و با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول سالیانسال بیش از دیگر قدرتهای منطقه خاورمیانه توانسته است یکپارچگی سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کند، گفت که آمریکا برای مقابله با آنچه وی گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه خواند، باید راهبردی را که در قبال شوروی سابق در دوران جنگ سرد را در پیش گرفت، پیاده کند.
هنری کیسینجر در مورد ایران نیز دیدگاههای خاصی داشت. او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از حامیان جدی شاه مخلوع بود و تاکید داشت که ایران باید نقش آمریکا در منطقه خاورمیانه را برعهده بگیرد. در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وی بارها و بارها، ایران را بزرگترین چالش آمریکا در منطقه خاورمیانه دانست و البته که در چندین نوبت اعتراف کرد که انقلاب اسلامی توانسته بار دیگر طرح واره کلی عظمت و قدرت ایرانیها را در پهنه جغرافیایی که در آن قرار دارند، احیا کند.
او بارها با آنچه کمربند شیعی و یا محور مقاومت تحت رهبری ایران گفته میشود، اشاره داشت و آن را چالشی جدی برای آمریکا و متحدان منطقهای و بین المللی آن توصیف میکرد. وی در سالهای پایانی عمر خود، کسب و کار پر رونقی را در قالب آنچه ارائه مشاوره به نهادها و سازوکارهای مختلف سیاسی و تحقیقاتی عنوان میشود، به راه انداخته بود.