مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
«دندان مار» یکی از مهمترین فیلمهای مسعود کیمیایی و البته یکی از قدر نادیدهترین آثار این کارگردان محسوب می شود. علت شاید اما حضور جمعی از کارگردانان شاخص سینمای ایران در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر بود آن هم وقتی بدانیم عباس کیارستمی با فیلم «کلوزآپ» داریوش مهرجویی با فیلم «هامون»، علی حاتمی با فیلم «مادر»، ابراهیم حاتمیکیا با فیلم «مهاجر» و… در آن حضور داشتند.
جنگ تحمیلی تمام شده است و کیمیایی در فیلم «دندان مار» با داستانی از روزهای جنگ که آدمهایش همه چیزشان را از دست دادهاند تلاش میکند تصویر واقعبینانه از تهران و آدمها و جامعه آن سالها به تصویر بکشد. از یک سو رضا چاپچی (با بازی درخشان فرامرز صدیقی که خلا عدم حضور خود خواستهاش -یا به هردلیل دیگری که باشد- در تمامی این سالها به چشم آمده است) آدم متین و با سوادی است که پس از سالها کار در چاپخانه کتاب چشمانش دیگر سویی ندارد که اگر قطره چشم نباشد روزگار برایش تیره و تار است. او که برادری داشت که بعد حضورش در جبهه تنها پلاکی از او مانده و خواهری دارد زیور نام (با یکی از درخشانترین نقشآفرینیهای گلچهره سجادیه) سرخورده از زندگی مشترک با مردی که از او بچه میخواهد و تنها و تنها زاینده بودن زنش ملاک یک زندگی مشترک است و البته مادری که دیگر نیست در نتیجه تاب ماندن در خانه بیمادر را ندارد پس سرگردان درکلانشهر تهران دل به مسافرخانه شلوغی میدهد که شاید این همه سختی و تنهایی را مرهمی یافته یا لااقل فراموش کند.
رضا آنقدر تنها و ناتوان است که حتی از پس قطره چکاندن در چشم خود هم بر نمیآید. آنقدراز آرمانهایش جدا افتاده که نمیتواند برای خواهرش کاری کند. زیور که زیر کتکهای همسر سابقش تن و صورتش کبود شده با مهریه اخذ شده از همسرسابقش که وانت باری رنگ و رو رفته است آستین بالا زده هندوانه میفروشد. آن هم در محلهای که میداند همسرش با معشوقه تازه خود در آنجا زندگی میکند اما زیور و زنانی چون او ناچار به چنین کاری هستند چرا که در جامعه مرد سالار تهران آن سالها زن مطلقه یک بیسرپناه مطلق و بیدفاع است که اگر سایه شوهر یا مردی بالای سرش نباشد از پس بیرحمی این جامعه متوحش بر نخواهد آمد.
از طرفی دیگر احمد مسافر همین مسافرخانه وهماطاقی رضا است. او نیز خانه و کاشانه و خانوادهاش را در جنگ تحمیلی از دست داده و به هوای مراقبت از نوجوانان و دیگرانی که از جنگ گریختهاند، به تهران آمده و به تنهایی ساکن مسافرخانه شده است. مواجهه این دو در مسافرخانه و جست و جوی این دو برای یافتن گردنبند به یادگار مانده از مادر رضا بهانهای میشود تا کارگران با تصاویری عریان و بیپردهپوشی نقبی بزند به شرایط سخت تهران در روزگار جنگ و تاثیری که این اتفاق تحمیلی بر مناسبات اجتماعی، اقتصادی و حتی خانوادگی در دهه پر حادثه ۶٠ داشته است. اینکه چگونه شرایط اقتصادی بعضی آدمهای زخم خورده از جنگ همچون عبدل را با بازی نرسی گرگیا از کوپنفروشی به قاچاق کالاهای اساسی و تقلبی و حتی به تجارتی نامتعارف سوق میدهد.
رضا در پس آشنایی با احمد رفته رفته به درک تازهای از باورها و آرمانهایش میرسد تا آنجا که همچون قهرمانان سایر فیلمهای کیمیایی یک تنه به جدال با همسر سابق زیور میرود. رضا دیگرمنتظر قانون و پلیس نمیماند در دفاع از دختر جوان جنوبی او را از چنگ عبدل و دارو دستهاش بیرون میآورد و در کنار احمد به جنگ با نمادهای فساد آن روزهای تهران -درگیر در سایه جنگ- میرود که عبدل نماینده همان طیف نوظهور است.
در فیلم «دندان مار» در نهایت رفاقت تنها راه برونرفت از این همه اتفاقات ناگوار است. رفتن زیر سقف خانه مادری رضا تنها پیشنهاد کارگردانی است که شرایط اجتماعی، اقتصادی و… سالهای جنگ را درک کرده و پیشنهادش برای رهایی از این شرایط سخت و پیچیدگیهای موجود در جامعه و مناسبات اجتماعی همدلی و رفاقت میشود.
«دندان مار» هنوز بعد ٢٢ سال یکی از بهترین آثار کیمیایی و یکی از درخشانترین آثار سینمای ایران در حوزه اجتماعی محسوب میشود. هنوز هم تازه است و هم جذاب.