در «باغ کیانوش» همه چیز اندازه است؛ از مزه کمیاب موز گرفته تا مزهپرانیهای وسط دلهره، تا ترس، گریه، غم، رشادت و حتی اندازه حضور شهید.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-فاطمه محسنی؛ فیلم «باغ کیانوش» به کارگردانی رضا کشاورزحداد که به عنوان یکی از آثار چهل و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش درآمد و در بخش نگاه نو سیمرغ بلورین بهترین دستاورد هنری را هم از آن خود کرد داستانی تخیلی دارد و در زمان جنگ ایران و عراق در یک روستا نزدیک همدان اتفاق میافتد.
شب عروسی یکی از اهالی روستا، یک جنگنده عراقی سقوط میکند و خلبان با چتر نجات در باغ کیانوش یکی از اهالی روستا فرود میآید. بچههای روستا که برای پیدا کردن درخت موز به باغ آمدهاند درگیر ماجرای فرار خلبان میشوند. فیلم با منظره یک مرداب زیبا در روستا شروع میشود و دستی که از مرداب بیرون مانده و انگشتانش قفل شده است. بعد مردی را که نمیبینیم دست پسر را میگیرد و پسرک را نجات میدهد. زیبایی صحنه شروع و اینکه چرا انگشتهای پسرک آنطور قفل شده و مردی که نمیبینیم ما را پای فیلم مینشاند تا داستان را دنبال کنیم. ماجرای انگشتان پسرک که نامش علی است در چند سکانس دیگر تکرار میشود … .
در صحنه ای علی یاد پدرش میافتد که به او گوشزد کرده باید ترسش را ندیده بگیرد؛ این کار را میکند و … . در بخشی از فیلم داستان مصطفی پدر علی را از زبان کیانوش میشنویم. مصطفی اینجا یک دیالوگ زیبا دارد: «من که تکلیفم مشخصه. برنمیگردم. تو تکلیفت رو مشخص کن کیانوش».
روند منطقی اتفاقات در فیلم، اوج گرفتنهای درست، بازی خوب به خصوص بازیگران نوجوان، رفت و برگشتهای به موقع، موسیقی مناسب و بهجا باعث شدهاند این اثر یکی از بهترینهای جشنواره امسال فیلم فجر باشد. البته استفاده از انیمیشن برای نشان دادن صحنههای جنگ و ترکیب درست آن با بقیه فیلم را نیز نباید ندیده بگیریم که همه اینها مرهون فیلمنامه و کارگردانی خوب این اثر است.
تنها نکته منفی که راجع به «باغ کیانوش» به نظر میرسد که آن هم کیفیت فیلمبرداری در سکانسهایی است که در شب اتفاق میافتد اما باید گفت در «باغ کیانوش» همه چیز اندازه است؛ از مزه کمیاب موز گرفته تا مزهپرانیهای وسط دلهره، تا ترس، گریه، غم، رشادت و حتی اندازه حضور شهید.