مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
هنر بازیگری صرفاً یک واکنش مقلدانه نسبت به تیپهای اجتماعی نیست اگرچه بخشی از کار بازیگران را همین قدرت تقلید و توانایی تجسم و طراحی تیپ و کاراکتر از نمونههای مردمی تشکیل میدهد.
درعینحال یک بازیگر فرای همه ظرفیتهای خدادادی و درونیاش باید هوشی استدراکی و استنتاجی نیز داشته باشد. این نکته بدین معناست که یک بازیگر توانایی توأمان بداعت و اکتساب را داشته باشد. بدیع باشد در این معنا که خود لحظهای را بیافریند و به یادگار بگذارد یا پیشنهادی بدهد برای بهترشدن دیالوگها یا پرداخت صحیح درام در مسیری مخاطبپسندتر.
از سوی دیگر یک بازیگر در کنار بداعت باید بتواند تا از همه آموختههایش در دانشگاه، کلاسهای بازیگری، تجربههای بازیگریاش در فیلم و سریال و در نهایت همنشینی و همسخنی با دیگر هنرمندان برای ارتقای ادراک هنری خود بهره ببرد.
امین تارخ بازیگر و مدرس دانشگاه آکتوری که به غیر از نقشآفرینیهای استاندارد و ماندگارش در بسیاری از فیلمها و سریالهای ماندگار، معلم بازیگران نامآوری نیز بوده است یکی از هنرمندانی است که دو سوی بداعت و اکتساب در هنر بازیگری را با هم متوازن میساخت؛ بدین معنا که او از یکسو استعداد دانشجویان کارگاه بازیگری خود را بو میکشید و آن ظرفیت درونی شاگردانش را در کانالی درست از بهرهوری قرار میداد و از سوی دیگر تلاش داشت تا همه بایستهها و دانستههای مورد نیاز این عرصه را به هنروران خود بیاموزد.
خبر درگذشت تارخ در این روزهای تلخ یکی از مهمترین فقدانهای سینمای ایران در سالهای اخیر را تداعی میکند. فقدان مدرسی کارکشته، معلمی دلسوز و هنرمندی توانا در آموزشوپرورش بازیگران. به بهانه درگذشت این هنرمند نامی ۱۵+۱ پرسونای ماندگار از کارنامه بازیگری او را با هم مرور میکنیم.
۱۵/ شیخ حسن جوری – «سربداران»: یک مبارز
شیخ حسن جوری در سریال «سربداران» شمایلی از یک مبارز را تداعیگر است. مبارزی که یک تصویر نمادین از آزادیخواهی، ظلمستیزی و عمل قهرمانی را برای همه مخاطبان این سریال بازنمایی میکند. بهواقع شیخ حسن جوری تنها رهبر یک نهضت ضد جور نیست بلکه الگویی برای رفتار قهرمانی در هر برههای محسوب میشود. مانیفست او ستم ناپذیری، بیدارگری و هوشیاری در مبارزه با ظلم است.
۱۴/ دانیال – «سرب»: یک شاهد
شخصیت دانیال در فیلم «سرب» ساخته مسعود کیمیایی بسیار مهم جلوه میکند. از راز قتل عمویش به دست یزقیل آگاه است و به همین علت مجبور به فرار و اختفا شده است و حال از دو سو تلاش میشود تا پای او به دادگاه برسد یا نرسد.
از یکسو نوری با بازی هادی اسلامی تلاش دارد تا دانیال را به دادگاه ببرد و از پس شهادت دادن او، میرزا محسن برادر بیگناه نوری را تبرئه کنند. از سوی دیگر گروه تبهکاری (سازمان هاگانا) هستند که به سرکردگی یزقیل آن قتل را انجام دادهاند و نباید بگذارند تا پای دانیال به دادگاه برسد. در پس این تلاش دوسویه است که دانیال پرسونایی از یک فرد مهم را مییابد. شاهدی که باید روایتی را بازگوید یا شاهدی که باید لب بدوزد و پایش به محکمه عدالت نرسد.
۱۳/ جلالالدین – «مادر»: یک عارف مسلک
جلالالدین فرزند پراحساس ترنجبین بانو گویا در دنیایی دیگر سیر میکند. او با همه آدمهای خانه مادری متفاوت است. سر خود را با گل و گلدان گرم کرده، کم سخن است، کتاب در دستانش است، به باغچه میرسد، با همگان مهربان است و پاسخش به هر فرد بر اساس میزان درک همان فرد و پرسونایی است که از خود برساخته؛ در کنار همه این نکتهها پوشش سفیدی که همیشه بر تن دارد و ظاهر آراستهاش شمایلی از یک عارف روشنضمیر را از او تداعی میکند.
این نقش مجالی است تا تارخ به فلسفه و شهودی عرفانی در بازیگری دست یابد. او در فیلم مادر بیش از هر چیز بر واکنشهایی آرام و درونی تکیه دارد و صورتش بیش از بدنش بازگوکننده احساس و نگرش جلالالدین است. همچون خیامی است که خانه مادری را از شعر و احساس پرکرده و مانند فیلسوفی عارف است که چشمانش بهجای دهانش حرف میزنند. امین تارخ در نمایش آرامش، سکوت، وقار، احساس، شاعرانگی و لطافت جلالالدین بازی بهاندازهای از خود نشان میدهد.
۱۲/ طاهر – «دلشدگان»: یک خواننده شیدا
طاهر در فیلم «دلشدگان» ساخته علی حاتمی نمادی مهم از یک شخصیت دلسوخته و شیداست. در این روزها او را بهتر میتوان فهمید و سوز و التهاب درونش را بهتر درک کرد. شیدایی و همدلی او را بیشازپیش از لایههای شاعرانگی فیلم بیرون کشید و همدلی و غمخواری او را از تاروپود وجودش به تمامه بازخواند.
طاهر نگاهی غمخوارانه و همدلانه به موسیقی سنتی و دستگاهی وطن دارد و علی حاتمی به شخصیت طاهر از منظر همان همدلی و غمخواری نسبت به موسیقی نگریسته و روند زیستن او و هجران و مرگ غریبانهاش در خارج از وطن را به شیوهای نمادین به مرگ موسیقی آیینی و سنتی یا شاید هم گمشدگی شور و شیدایی در وطن پیوند میزند.
۱۱/ بهرام شیرازی – «مجسمه»: یک استاد و موزیسین
بهرام شیرازی شمایلی نمادین است. بهواقع تحلیل آنچه در گذر عمر بر سر او میآید این نکته را نشان میدهد که باید استعدادها و روزنههای تابیده از درون خود را بشناسیم، جدی بگیریم و در مسیر شکوفایی و تثبیت آنها گام برداریم.
فیلم «مجسمه» ساخته ابراهیم وحیدزاده یکی از تلاشهای سینمای ایران در راستای بازتاب چالشهای انسان در کشف، تقویت و تثبیت استعدادهایش است و به همین منظور سه برهه از زندگی یک استاد دانشگاه به نام بهرام شیرازی را بررسی میکند و چالشهایی را که به دلیل کنترلناپذیری دست راستش ایجاد میشود بهعنوان کلیدی برای کشف استعداد موسیقایی این شخصیت قرار میدهد.
بهواقع دست راست بهرام علاقه عجیبی به نواختن تار دارد و این واقعیت تنها در سنین کهنسالی برای او آشکار میشود. بهرام با درک این نکته شروع به نوشتن با دست راستش میکند و پس از انتشار کتاب دایره المعارف موسیقی در جایگاه رهبر ارکستر هم مطرح میشود تا بدینگونه بازیگوشیهای یک دست راست نافرمان او را به وادی دیگری بکشاند.
۱۰/ حسام – «سارا»: یک شخصیت عرفگرا
شخصیتهایی چون حسام بهوفور در جامعه مشاهده میشوند. شخصیتهایی که سیمایشان غلطانداز و موجه است اما باطنی به زیبایی ظاهرشان ندارند. بهواقع هر شیرینی و طراوتی که از خود بروز میدهند ظاهری و نمایشی است و باطنی برای درک همراهی، ایثار و عشق شخصیتهایی چون سارا ندارند.
چنین شخصیتهایی آنقدر در بند عرف و مناسبات برآمده از آن هستند که معیارشان نه اخلاق و انسانیت که ترازوی چه کنمها و بایدونبایدهای عرف است. برای حسام در فیلم سارا آنچه حکم واجبالاطاعه است حرف مردم و عرف اجتماعی است و نگرش خود را بهسان شمشیری بر همه زحمتها و همراهیهای همسر خود میکشد.
۹/ بهروز – «آرزوی بزرگ»: یک نویسنده نگونبخت
رؤیاپردازیهای بهروز بهروزان در فیلم «آرزوی بزرگ» به کارگردانی خسرو شجاعی کاملاً درکپذیر است و مخاطبان را با خود همراه میکند. بهواقع بهروز نمادی از همه افرادی است که رویایی در سر دارند و برای رسیدن به آن، هفتخانهای مختلفی را پشت سر میگذارند.
فیلم «آرزوی بزرگ» ساخت فیلم سینمایی را به گذر از یک هفتخان تشبیه کرده و در تمثیلی جذاب آن هفتخان را در کالبد هفت تهیهکننده متجلی ساخته است. در نهایت و پس از گذر از همه سختیها، شیرینی مُهر تأیید بر روی سناریو بهمثابه آرزویی بزرگ است که برای بهروز بهروزان محقق میشود.
۸/ پیام صادقی – «رازها»: یک مقتول باهوش
پیام صادقی یک فرد باهوش است، از مدتها پیش پی به قتل برنامهریزیشده خود برده و تلاش دارد تا حداقل پس از مرگ، قاتل خود را که احساس زرنگی میکند مات کند. برای همین منظور او کاملاً سناریو را میچیند و با تبحری مثالزدنی از طریق پخش زنده یک مسابقه تلویزیونی، محل اختفای جسد خود را برملا میسازد.
بهواقع پیام در شمایلی از یک رازگو و پیشگو فرو میرود و با هوشمندی تلاش میکند تا امکان سوءاستفاده قاتل و همفکرش از مرگ خودش و جایگزینی یک فرد دیگر بهجای او با استفاده از ماسک و گریم را از بین ببرد.
۷/ محسن پژمان – «پرونده هاوانا»: یک قهرمان
شخصیت محسن پژمان در شرایط کنونی تداعی یک قهرمان مبارزه با فساد را میکند. شمایلش مانند یک ایکاروس است که هرچه به روشنایی حقیقت نزدیکتر میشود پروبالش بیشتر میسوزد.
محسن پژمان یک نماد از فردی مبارز است که بیترس و واهمه به مصاف تزویر و فساد میرود و حتی از پرستوهای اطلاعاتی نیز بینصیب نمیماند. بااینوجود او به مانند هر مبارزی پایان راه را دریافته و با ضبط فیلمی به افشای مفاسد میپردازد و در نهایت ترور میشود.
۶/ دکتر – «پابرهنه در بهشت»: یک دکتر مجنون
شمایل دکتر در فیلم «پابرهنه در بهشت» ساخته بهرام توکلی، نمایهای از اختلال شخصیت به همراه رفتارهای خرده سادیستی به قصد تشدید ترس و دلهره مرض گونه عذاب و رنج است. چنین شمایل آشنایی که از طریق القائات خشک و وضع مقررات پادگانی تلاش دارد تا همه بیماران را در قلمرو مدیریت خود کنترل کند تداعی آشنایی است از توصیف نمادین و جذاب جورج اورول از جامعه انسانی و یادکرد همه هرجومرجها و درگیریهای این جامعه در قالب عنوان «قلعه حیوانات». شخصیت دکتر در این فیلم یک نماد مشخص از تفکری غافل و متصلب است که متر و معیار هر چیزی را با عینک بدبینی و مرض مینگرد و تلاشی برای تغییر نگرش خود نمیکند.
۵/ مهراب – «خسوف»: یک شیدا
مهراب در سریال «خسوف» ساخته مازیار میری یک پیر شیدا و مفتون است. نه همسری است که شنوای خواستهها و بینای دلبریهای او باشد و نه پدری که چندان بتواند مرز میان خواست خود و دخترانش را رعایت و در وقتی مشخص از آنها حمایت کند.
درعینحال آنچه شمایل او را در سریال بر میسازد و تداعی یک پیر شیدا و مفتون را از او میکند اسارت او در آشوب یک هوس و بازیگوشی نفسانی است و تلاشی که برای رسیدن به آتیه انجام میدهد نهتنها اعتبار و هویت فردی او را میکشد بلکه چهرهای از یک شکستخورده را از او مینمایاند. مردی بازنده که نه خانوادهای برایش ماند و نه عشقی.
۴/ بزرگ – «جراحت»: یک پدر
شخصیت بزرگ در سریال «جراحت» بازنمایی تصویری از یک مرد معتمد و مغز متفکر است که همه خانواده روی او حساب میکنند و در همه رویدادها شنوای نظرات او هستند. اما اقدام بزرگ در خواندن خطبه عقد بین دختر خود و برادرزادهاش پس از سالها به یک آشوب و تنش خانوادگی میانجامد و جمعی پرمهر و صمیمی را به دلیل ملاحظات عرفی شخصیت بزرگ و مخفی کردن چنین اقدامی به آستانه التهابات و فروپاشی میرساند. بزرگ شمایلی از مرد خردمند را تداعیگر است که تلاش میکند با تدبیر و فکر، تنش را مدیریت و کشتی ترکخورده خانواده را به ساحل اعتماد و احترام متقابل برساند.
۳/ طاها پژوهان – «اغما»: یک فریبخورده
دکتر پژوهان یکی از کاراکترهای مهم در مجموعههای تلویزیونی است که با تیزبینی به امین تارخ سپرده شد. تارخ نیز فرایند پرفرازونشیب دکتر پژوهان و اسارت روحیاش در چنبره القائات شیطانی را به زیبایی اجرا کرد. مراحل فروخفتن نور ایمان در درون بیدار دکتر پژوهان با نظمی حساب شده به تصویر درآمد و در پرتو بازی بدن و نگاه تارخ، انجام اعمال نامنطبق با شرایط اجتماعی نقش، نجات جان تبهکاران تحتتأثیر القائات الیاس و مخالفتهای بیپایهواساس و اشکالتراشیهای واهی برای سر نگرفتن ازدواج دخترش شمایلی دقیق از انسان اسیر شده در چنگال شیطان را بازنمایی کرد.
۲/ رضا – «سفر سبز»: یک مؤمن
حاج رضا یکی از بندگان شریف خداست؛ دستبهخیر است و در محل زندگی نام و اعتباری دارد و از هیچگونه حرکت مشکوک حتی به اسم کار ثواب بهسادگی نمیگذرد. در این زمینه میتوان برخورد حاج رضا با فتاحی (با بازی حسن پورشیرازی) را مثال زد که همه برنجهای اهدایی او به هیئت عزاداری حاج رضا را بازمیگرداند به این دلیل که در معاملههایش غش داشته است.
مهمترین سکانس از حضور تارخ در این نقش، استغاثه و فریادهای حاج رضا بالای پشتبام خانهاش و رو به آسمان است که با نامبردن از اسامی پیامبر اسلام و خاندان گرامیاش، مطالبه بینایی آنا (لادن مستوفی) دختر سرکیس (مجید مظفری) را از خدا میکند و از شدت فریادها و التهابات درونی این شیوه از ارتباطگیری با خداوند، از حال میرود.
۱/ ابنسینا – «بوعلی سینا»: یک دانشمند با شهرت جهانی
امین تارخ با سریال «بوعلی سینا» به شهرتی میان مردم میرسد. او نقش یک دانشمند، کاشف و محقق را بازی میکند که در همه رشتهها سررشتهای داشت و البته به دلیل نبوغ خود در زمینه پزشکی و فلسفه شهره عالم شد. تارخ در دوران جوانی تلاش کرد تا تواضع، درایت، نبوغ و تشخص چنین شخصیتی را با صدای خوش لحن، سیمای کاریزماتیک و رفتاری پر جذبه برای مخاطبان تثبیت کند و چنان در این کار موفق بود و به شهرتی در میان مردم دست یافت که به سنت مشهور آن سالها در ضدیت با ستارهپروری مدتی را ممنوع از کار شد.
۱+/ شوذب – «معصومیت ازدسترفته»: یک بازنده
امین تارخ یکی از مهمترین فرازهای بازیگری خود را در سریال تاریخی «معصومیت ازدسترفته» تجربه میکند. نقشی بهشدت تمثیلی و مهم در تاریخ بازیگری مجموعههای تلویزیونی در ایران که تارخ با درکی درست آن را ایفا میکند. شوذب از یاران و دوستداران علی مرتضی است اما جبری تاریخی او را خزانهدار کوفه در دوران امارت امویان کرده است.
همین تناقض در ماهیت درونی و بیرونی شخصیت سبب شد تا تارخ از کوچکترین و ریزترین تکانهها، حسها و واکنشها در صورت، حرکت دست، نگاهکردن، راهرفتن و انتقال حس از طریق بیانش بهسادگی نگذرد. این موقعیت برزخی شخصیت شوذب که در همسانی معناداری با عنوان مجموعه نیز قرار گرفته، از طریق عاطفه و مهر او به دو زن پرورش دراماتیک بهتری نیز مییابد.