مجله نماوا:
فیلم و سریال دو مدیوم کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. فیلمها نمونهای واضحاند، معمولاً از یک ساختار سهپردهای سنتی پیروی میکنند؛ از شروع یک داستان تا رسیدن به نتیجهگیری طبیعیشان. اما سریالهای تلویزیونی پایان بازتری دارند. هدف این است که صدها داستان درباره یک گروه مشخص از کاراکترها را روایت کنند و قضیه را در انتهای هر اپیزود براساس یک اصل شستوشو و تکرار، بازتنظیم کنند.
به همین دلیل، فیلمهایی که براساس سریالهای تلویزیونی ساخته شدهاند و برعکس، بهندرت خوب از آب در میآیند. اما در این بین سریالهایی هم هستند که براساس فیلمها ساخته شدهاند و بهطرز شگفتآوری درخشاناند. بنابراین در این مطلب پنجتا از بهترین و پنجتا از بدترین سریالهای تلویزیونی را که براساس فیلمها ساخته شدهاند، مرور کردهایم.
همچنین بخوانید:
بهترین و بدترین فیلم هایی که براساس سریال های تلویزیونی ساخته شدهاند
۱۰ – بهترین – M*A*S*H
پس از آنکه رابرت آلتمن داستانهایی از پزشکان جنگ کره را با یک حساسیت کمیک خیلی سیاه روایت کرد، اقتباس تلویزیونی آن، M*A*S*H، یک جنگ سهساله را در طول ۱۱ فصل گسترش داد.
این نمایش بهلحاظ فنی یک کمدی موقعیت (Sitcom) محسوب میشود اما حس شوخطبعی بهمراتب تاریکتری نسبت به میانگین سریالهای کمدی در بر دارد و اغلب بدون حتی یک شوخی موردپسند بهتدریج وارد قلمرو دراماتیک تاملبرانگیز خود میشود. (و بهزیبایی موثر واقع میشود) زیرا بیننده با هوشمندی به کاراکترها اهمیت میدهد. از آن مهمتر، M*A*S*H یکی از اقناعکنندهترین و بهلحاظ احساسی قدرتمندترین پایانبندیهای تاریخ تلویزیون را از آن خود دارد.
۹ – بدترین – مدرسه راک School Of Rock
آنچه در مورد کمدی موزیکال مدرسه راک School of Rock ریچارد لینکلیتر بسیار خوب کار کرده است را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد: جک بلک. و آنچه در مورد اقتباس تلویزیونی نیکلودئون که با چنین وضع فجیعی شکست خورد، را میتوان در هشت کلمه خلاصه کرد: آنتونی کاوالرو تلاش میکرد از بازی جک بلک تقلید کند.
بازی کاوالرو در نقش دیوین فین (یا حداقل کاراکتری که قرار است دیوین فین باشد) گاهی اوقات برای تماشا کردن رنجآور است. بدون دلبریهای راک اند رول بلک و کارگردانی هوشمندانه لینکلیتر، مدرسه راک کار نمیکند.
۸ – بهترین – جنگ ستارگان: جنگهای کلون Star Wars: The Clone Wars
جنگ ستارگان: جنگهای کلون که بین جنگ ستارگان: قسمت دوم – حمله کلونها و جنگ ستارگان قسمت سوم: انتقام سیت، تنظیم شده است، داستان جنگ جمهوری علیه جداییطلبان را روایت میکند؛ با ارتشهای کلون که در برابر ارتشهای ربات انساننما میجنگند و شوالیههای جدای که در مقابل لردهای سیت مبارزه میکنند. یک فیلم جنگهای کلون که در سینماها اکران شده بود، وجود داشت که بهعنوان پایلوت سری عمل کرد اما آن فیلم تا حدودی بد ساخته شده بود.
این مجموعه به خودی خود یک پیشرفت عظیم محسوب میشد؛ بر کاراکترهای دوران پیشدرآمد مثل پدمه و ژنرال گریوس متکی بود و کاراکترهای نمادین جدیدی مثل آهسوکا تانو و ساو جررا را توسعه میداد.
۷ – بدترین – فریس بولر Ferris Bueller
فیلم مرخصی فریس بولر Ferris Bueller’s Day Off اثر جان هیوز، یک کمدی کلاسیک در بالاترین مرتبه موجود است. اقتباس تلویزیونی آن که عنوانش به عبارت فریس بولر تقلیل یافت، اما چنین نیست. ایده اولیه جذاب است؛ زیرا چارلی اشلتر نقش فریس را بازی میکند که میخواهد به بینندگان نشان دهد که او واقعاً چگونه است، و ادعا میکند که تصویرسازی متیو برودریک از او در این فیلم نادرست بوده است.
با این حال، فراتر از اپیزود نخست، این بخش از فرض اولیه هرگز واقعاً مورد بررسی قرار نگرفت و اشلتر هرگز به کسری از جذابیت برودریک که در فیلم اصلی وجود داشت، دست پیدا نکرد. حتی جنیفر آنیستون هم نتوانست این سریال را نجات دهد.
۶ – بهترین – نورهای جمعه شب Friday Night Lights
پیتر برگ فیلم ورزشی متوسط خود، نورهای جمعه شب، را به یکی از محبوبترین و رضایتبخشترین درامهای تلویزیونی قرن بیستویکم تبدیل کرد. این مجموعه تلویزیونی با پرداختن به موضوعاتی نظیر مواد مخدر، سقط جنین و نژادپرستی، تمرکز فیلم را که بر روی فوتبال بود، از بین برد.
کایل چندلر جایگزین بیلی باب تورنتون در نقش مربی فوتبال دبیرستان در مرکزیت داستان شد، حال آنکه بازیگران فوقالعادهای نظیر کانی بریتون، مایکل بی.جردن و جسی پلمونس، بازیگران نقشهای مکمل را تکمیل کردند.
۵ – بدترین: هذرها Heathers
فیلم هذرها یک کمدی سیاه کلاسیک است که یک نسخه بهطرز هجوآمیزی خشن از جهان بیرحمانه دبیرستان را ارائه میدهد. با این حال، اقتباس تلویزیونی آن به دلیل فقدان حساسیت نسبت به ریزهکاریهای موسیقی، به رگبار انتقاد بسته شد.
شبکه پارامونت بهعلت تیراندازی در مدرسه، چند بار نمایش قسمت اول سریال را به تاخیر انداخت پیش از آنکه در نهایت سریال را بهطور کامل متوقف کند.
۴ – بهترین: بافی قاتل خونآشامها Buffy The Vampire Slayer
این یک نمونه نادر از اقتباسهای تلویزیونی است که چندین برابر بهتر از فیلم اصلی میشود. جاس ویدون در ابتدا بافی قاتل خونآشامها را در قالب یک فیلم نوشت و بهعنوان یک فیلم دبیرستانی کلیشهای در نظر گرفته شد که لحن تاریک ویدون را به بیرون از پنجره پرتاب میکرد.
ویدون با درک پتانسیل ایده اولیه خود برای یک سریال تلویزیونی طولانیمدت، آن را بهعنوان یک درام یکساعته با لحنی تاریک ساماندهی مجدد کرد. همانگونه که در ابتدا قصد کرده بود و اینکه سارا میشل گلر نقش اصلی را بازی کند.
۳ – بدترین – ساعت شلوغی Rush Hour
موفقیت چشمگیر مجموعه فیلمهای ساعت شلوغی به این دلیل نیست که لی و کارتر بهطور مشخص کاراکترهایی با مهارتهای متعدد بودند. یا به این دلیل نیست که یک جفت “رفیق پلیس” مشخصاً فرضیه منحصربهفردی در نظر گرفته میشود.
آنچه این فیلمها را بسیار عالی کرده، شیمی روی پرده بود که جکی چان و کریس تاکر آن را به اشتراک میگذاشتند. در بازسازی تلویزیونی اما، شیمی جان فو و جاستین هایرز بههیچوجه قابلمقایسه نیست.
۲ – بهترین: فارگو Fargo
سریال آنتولوژی نوآ هاولی، اقتباسی از فیلم فارگو ساخته برادران کوئن است که طرح داستانی فیلم را کپی نکرد یا از همه کاراکترهایش اقتباس نکرد. در عوض، سریال از لحن منحصربهفرد فیلم تقلید میکند تا داستانهای جنایی هولناک درباره اهالی ساکن غرب میانه که افرادی بهظاهر باشخصیت و مودب بودهاند، را روایت کند و آن را با یک شوخطبعی تاریک تکمیل نماید.
در این سریال ستارههای بزرگی نظیر یوان مکگرگور، کیریستن دانست، مارتین فریمن و مری الیزابت وینستد نقشآفرینی کردهاند. آنها بهخوبی از پس اجرای لهجه “مینهسوتا خوب” برآمدهاند. فارگو محصول شبکه افایکس است و تاکنون سه فصل (با یکی که در راه است) داشته است. آنها خروارها متریال جدید درخشان را به شعر فارگو افزودهاند.
۱ – بدترین: Delta House
فیلمنامه خانه حیوانات توسط دانشآموختههای نشنال لمپون، داگلاس کنی، هارولد ریمیس و کریس میلر، نوشته شده بود. این سه نفر، بیشتر براساس تجربیات دانشگاهی خود، انواعی از متریال را جمعآوری کردند و سپس آنها را به چیزهایی طلایی خرد کردند. نویسندگان Delta House، اسپینآف تلویزیونی این فیلم، هیچیک از آن نبوغ الهامبخش را ندارند. تهیهکنندگان ایوان رایتمن و متی سیمونز همچنان در هیئتمدیره حضور داشتند، اما مشارکت آنها برای نجات سریال از تبدیل شدن به یک تعبیر هجوآمیز غیرسرگرمکننده کافی نبود.
چند نفر از بازیگران فیلم، مانند استیون فرست و جان ورنن، برای بازی در مجموعه تلویزیونی بازگشتند. اما بار اصلی فیلم بر دوش جان بلوشی بود که در هیچکجا دیده نمیشد. در عوض، جاش ماستل در نقش برادر بلوتو حضور پیدا کرده بود.
این مطلب برگرفته از نوشته Ben Sherlock در سایت screenrant است.