مجله نماوا:
اگر بخواهیم ۳۰ سال فعالیت هنری آدام سندلر را در یک کلمه توصیف کنیم، «دوگانگی» بهترین صفت خواهد بود. او در ۱۸ فیلمی بازی کرده که فروش جهانی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار را تجربه کردهاند. سندلر ۱۱ بار نامزد دریافت تمشک طلایی برای بدترین بازیگر مرد و ۱۱ بار نامزد جایزه برگزیده مردم در زمینه بازیگری شده است. این دوگانگی تقریبا در کل فعالیت حرفهای او وجود دارد؛ منتقدها از او بیزارند و مخاطبان سندلر را دوست دارند. به مناسبت تولد آدام سندلر در روز ۹ سپتامبر (۱۹ شهریور)، بهترین فیلمهای او را بررسی میکنیم.
۱۰. ۵۰ قرار اول (۲۰۰۴) 50First Dates
همکاری چند ساله که در ایدههای بالغ درباره عشق بازتاب دارد
آدام سندلر و درو بریمور نقشهایی شبیه ایثن هاک و ژولی دلپی در سهگانه پیش Before را بازی کردهاند و گذر زمان و تغییرات فیزیکی آنها در سه فیلم خواننده عروسی Wedding Singer (محصول ۱۹۹۸)، ۵۰ قرار اول (محصول ۲۰۰۴) و مخلوط Blended (محصول ۲۰۱۴) دیده میشود.
داستان این فیلم هم با عنصر زمان بازی میکند و شخصیت سندلر هر روز به دنبال شخصیت بریمور میرود تا او را نسبت به عشقش متقاعد کند. در این فیلم با داستان رمانتیک و بامزهای طرف هستیم و دو بازیگر اصلی در کنار هم بسیار دوستداشتنی هستند.
هم سهگانه پیش Before و هم مجموعه فیلمهای سندلر و بریمور از دید نسلی که طلاقهای زیادی را شاهد بودهاند به موضوع عشق و ازدواج میپردازند.
۹. هپی گیلمور (۱۹۹۶) Happy Gilmore
نمایش کامل دلقک خشمگین سندلر
یک بازیگر طنز چند سال اول شغلش را به پیدا کردن وجه طنز و دلقک درون خاص خودش میپردازد تا بتواند با مخاطبانش خو بگیرد. این کار فراتر از پیدا کردن پرسونا است، زیرا برای یک بازیگر طنز، ثابت بودن طنز آنها در شخصیتهای مختلف است که کار آنها را بامزه میکند. زمان که سندلر در بیلی مدیسن Billy Madison (محصول ۱۹۹۵) بازی کرد، تقریبا به شناخت خوبی از خودش رسیده بود. اما با هپی گیلمور Happy Gilmore قدرت کامل خاصیت طنز را به گروه وسیعی از مخاطبان نشان داد که به نشانهای برای تعریف او تبدیل شد: خشم. تقریبا در تمام فیلمهای بعد از هپی گیلمور Happy Gilmore، سندلر خشم کمدیاش را به نمایش میگذارد. هرچند او هنوز در مقابل دوربین کاملا راحت نیست، اما حضور کامل و گیرایی دارد.
حساسیت کلید خشم طنز سندلر است (که به نوعی مسیر بازیگری او را شکل داد). هر کارگردان ماهری که با سندلر کار کرده، به این موضوع و چرایی تصمیمشان برای کار کردن با او اشاره میکند. حساسیت در تضاد با خشم او نیست، اما مرکز اصلی آن است.
در بسیاری از فیلمهای سندلر، او نقش شخصیتی را بازی میکند که معمولا والدینش را از دست داده یا یکی از آنها غائب است. این روشی است که فیلم رشد احساسی ناقص او (که به خوبی بازیاش میکند) را شرح میدهد. این موضوع باعث ژرف شدن شخصیت او نیز میشود. شخصیتهایی که سندلر بازی میکند چنان پیش میروند که نیاز شدید به دوست داشتهشدن، مورد قدردانی قرار گرفتن و درک شدن را به نمایش میگذارد.
سندلر درست پس از این فیلم به بازیگر بهتری تبدیل شد. او به فیلمی نیاز داشت تا تمام احساسات درونیاش را بروز دهد و آنها را درک کند.
۸. آدمهای بامزه (۲۰۰۹) Funny People
همکاری با یک دوست قدیمی + استندآپ = یکی از جالبترین اجراهای سندلر
آدام سندلر به دلیل قراردادی که برای بازی در آدمهای بامزه Funny People داشت، نتوانست برای بازی در نقش خرس یهودی در حرامزادههای لعنتی Inglourious Basterds حضور داشته باشد. بیشک او میتوانست در این نقش که به الی راث سپرده شد، بازی چشمگیری از خودش نشان دهد و این فیلم به یکی از بهترین نقشآفرینیهای او تبدیل میشد. در عوض، سندلر شانس همکاری با کارگردانی را پیدا کرد که کاملا او را میشناخت. آشنایی جاد اپتاو و سندلر به سالهای دوری بازمیگردد و آنها تجربه همخانه بودن و تجربه تبدیل شدن به استندآپ کمدین را نیز داشتند. اپتاو با شناختی که از سندلر داشت، فیلمی ساخت که یکی از غنیترین بازیهای سندلر در حرفه بازیگری را رقم زد.
برخی منتقدان فیلم عقیده دارند که سندلر در حال اجرای نقش خودش بوده و کار خاصی نکرده است. طنز موضوع در این است که دقیقا همین تفکر، مهر تأییدی بر اجرای خوب سندلر در این فیلم است. او در زمان اکران گفته بود: «این شخصیت که نقش او را بازی میکنم زندگی متفاوتی نسبت به زندگی من دارد». بله، شخصیت جرج سایمونس یک ستاره طنز بزرگ است که به خوراک عامهگراها تبدیل شده، اما سندلر برخلاف جرج تنها نیست.
چیزی که در آدمهای بامزه Funny People منحصربهفرد جلوه میکند این است که اپتاو و سندلر چطور با الهام از زندگی خودشان یک اجرای شبیه به واقعیت را به نمایش گذاشتهاند.
برای دست یافتن به این هدف، اپتاو یکی از هوشمندانهترین تصمیمهایش را گرفت و شخصیت اصلی داستان را به اجرای استندآپ کمدی در برابر تماشاچیهای واقعی و واکنشهای واقعیشان گماشت.
۷. هفته (۲۰۱۸) The Week Of
سندلر در یکی از بلندپروازانهترین فیلمهایش در نقش یک پدر استاد شده است
آدام سندلر در این فیلم نقش پدری را بازی میکند که قرار است دخترش با پسر کریس راک ازدواج کند. بعد از تماشای این فیلم حس کردم هفته The Week Of به دلیل داشتن شخصیتهای بسیار زیاد که هر کدام طنز مخصوص به خودشان را دارند، نسخه دیگر سندلر از یک فیلم رابرت آلتمن بود. با این وجود، ظاهرا یک کارگردان نامدار دیگر سنگ محک آن بوده است. رابرت اسمایگل کارگردان که در کنار سندلر در نوشتن فیلمنامه نیز همکاری داشته، در مصاحبهای که با لسآنجلس تایمز داشته به طرز بامزهای از ایده اولیه سندلر برای این فیلم گفته است: «اگر سندلر را تصور کنید که با احمقانهترین تن صدایش ایده اولیه این فیلم را برای من شرح داد و میخواست که داستان به سمت سینما وریته (نوعی سینمای غیرداستانی که در آن بر حضور دوربین و تعامل بین فیلمساز و موضوع تأکید میشود.) برود، احتمالا برایتان خندهدار خواهد بود. شنیدن همین یک کلمه (وریته) از دهان سندلر کافی است. او میخواست این فیلم در کل یک حالت طبیعی داشته باشد و ما حتی درباره کارگردانهایی مثل جان کاساوتیس صحبت کردیم».
این فیلم خالصترین ذات آدام سندلر مسنتر جدید است که در میان فیلمهای هپی مدیسون پروداکشنز به شدت دستکم گرفته شده است. از نظر کمدی، این فیلم به خوبی این نکته را یادآور میشود که سندلر در نقشهای نهچندان مهم، باورپذیرتر و خندهدارتر ظاهر میشود. اگر بخواهیم از روی دلسوزی نظر بدهیم، باید بگوییم سندلر پس از بازی در کلیک Click، بیشتر از هر فیلم دیگری از خودش در این فیلم مایه گذاشته است.
۶. آبدارچی (۱۹۹۸) The Waterboy
یکی از خندهدارترین نقشهای آدام سندلر
اوایل سال ۱۹۹۸ و پس از بازی در خواننده عروسی Wedding Singer، سندلر ثابت کرد که میتواند در نقش اصلی فیلمها بدرخشد. پس از آن و بعد از بازی در آبدارچی The Waterboy، او نشان داد که یک ستاره سینماست. فروش این فیلم چیزی حدود ۱۶۱.۵ میلیون دلار بود که در مقایسه با فروش ۲۵.۵ میلیون دلاری بیلی مدیسن پیشرفت بسیار قابل توجهی محسوب میشد. موفقیت این فیلم به میزان زیادی مدیون طنز آدام سندلر است که البته پس از نمایش هپی و مدیسون توجه زیادی به خود جلب کرده بود. سندلر ابزارهای کمدیاش را متعادل میکند، اما پرخاشگری مداوم، رفتار کودکانه از یک بزرگسال، اعصابخردکن بودن و تجسم فرهنگ به شکلی مضحک و توهینآمیز در آبدارچی به حداکثر رسیده بود. البته شخصیت بابی باوچر واقعا چندشآور است، اما همزمان به طرز عجیبی برای شخصیت سندلر معقول و متعادل است. به علاوه، هرچند بابی یک شخصیت پرتنش دارد، برای روایت «چطور یک آدم بالغ باشیم» به روش سندلر حسی از کمال مطلوب افلاطونی دارد. دست آخر، سندلر که گویی در فیلمهای قبلیاش در حال کشف راهش در مسیر بازیگری بود، در این فیلم با قدرت ظاهر شده و دلقک درونش را کاملا تشخیص داده است. او بازیهای پویاتری در فیلمهای بعدیاش خواهد داشت، اما هرگز به خندهداری نقشش در آبدارچی نبوده است.
۵. پدر بزرگ (۱۹۹۹) Big Daddy
وجه حساس آدام نمایان میشود
پل توماس اندرسن دلیل همکاریاش با سندلر در فیلم عشق پریشان Punch-Drunk Love را این طور توضیح داد: «سندلر در پدر بزرگ Big Daddy حساس بود. صحنهای که سندلر از پشت تلفن بر سر پدرش فریاد میزند را بارها تماشا کردم. اینجا بود که با خودم گفتم حتما باید این شخص را پیدا کرده و با او کار کنم».
چیزی که در این فیلم میبینیم به نوعی یک پیشرفت غیرمنتظره از شخصیت کودکانه اوست که او را به یک فرد آسیبدیده از نظر روانی و نیازمند تبدیل کرده است. فیلمهای زیادی از سندلر وجود دارند که از تغییراتی که در یک قسمت از کوئیر آی Queer Eye میبینیم فراتر میروند: مرد جوانی که گیر افتاده و به یک کمک خارجی نیاز دارد تا بفهمد مرد بودن یعنی چه.
اینکه چرا این فیلم داستان گیرایی دارد به این دلیل است که این نیروی خارجی در حقیقت یک کودک واقعی است. پدر بزرگ اولین فیلمی است که سندلر در آن بچه دارد و میبینیم که ارتباط خوبی با او برقرار میکند. این بچه مهربانی و حساسیت شخصیت بزرگسال را بیرون میکشد و دیدن رشد این شخصیت برای بیننده رضایتبخشتر میشود. از این نظر، پدر بزرگ نقشهای آینده سندلر را پیشبینی میکند.
۴. بیلی مدیسن (۱۹۹۵) Billy Madison
سندلر سعی دارد به همنسلیهایش چگونه بزرگ شدن را نشان دهد
آدام سندلر به اینکه چندین دهه هیچ مصاحبه طولانی انجام نداده مشهور است. این داستان تا زمانی که نقدهای منفی برای بیلی مدیسن به او وارد شد ادامه داشت و آنجا بود که سندلر متقاعد شد او و منتقدها و روزنامهنگارها یکدیگر را نمیفهمند. بعد از نقدهایی که به هپی گیلمور و تقریبا تمام فیلمهای بعد از آن وارد شد، این فرضیه به سندلر ثابت شد. این بدان معنا بود که تا همین اواخر، تنها رسانههایی که مصاحبههای طولانی از سندلر در آنها وجود داشت، برنامههای رادیویی و پادکستهای دوستانش بود و حتی در این برنامهها هم سندلر با بیانی ملایم و بیریا صحبت میکرد.
نتیجه این شد که خیلیها سندلر را به عنوان فردی تنبل و بیعرضه در نظر میگرفتند چرا که او چیزی درباره تصورات و ذهنیتش در این کار برای آنها تعریف نکرده بود. با این حال سندلر یک بار در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۷ در برنامه دن پاتریک The Dan Patrick Show داشت گفت که هرگز نقد فیلمها را نمیخواند چرا که منتقدها خیلی زود علیه او جبهه گرفتند. او گفت: «آنها بیلی مدیسن را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و من انتظارش را نداشتم. با خودم گفتم: «اوه، آنها خواهند دید که من در حال تلاش برای ایجاد ارتباط با نسل خودم هستم»».
دکتر آرون تیلور، استاد مطالعات رسانهای، در مجموعه مقالات آکادمی مردانگی نسل هزاره مورد جدیدی را مطرح کرد: مردان در سینمای معاصر آمریکا برای سندلر به عنوان تجسمی از بحران مردانگی که در آن مردان این نسل دیگر «تنها نانآور» نیستند، برای پیدا کردن نقششان در جامعه دچار بحران شدهاند (این موضوع اغلب برای شخصیتهای زن که تمایل دارند از نظر حرفهای و عاطفی در یک جایگاه باشند در تضاد است). اما برخلاف دوست قدیمی سندلر، بن استیلر که با تلخیهای واقعیت Reality Bites سعی در ایجاد رابطه با همنسلیهایش دارد (و یک سال زودتر اکران شد)، سندلر هیچ راهحل جایگزینی برای این بحران ارائه نمیدهد. بیلی مدیسن و باقی فیلمهای او پذیرش سنتی مشخصی را تأیید میکنند: تحصیلات آکادمیک داشته باشید، شغل داشته باشید و یک خانواده تشکیل دهید. فیلمهای او که با سادگی سندلر-گونه اجرا میشوند، اغلب مثل فیلمهای کودکان برای بزرگسالان هستند که درسهایی برای زندگی را به زبانی ساده بیان میکنند.
بسته به نظر شما نسبت به این بازیگر، سندلر در این فیلم به شدت به خودش نزدیک است.
۳. عشق پریشان (۲۰۰۲) Punch-Drunk Love
ادای احترام زیبای کارگردان به فیلمهای آدام سندلر
نزدیک به زمان اکران عشق پریشان، پل توماس اندرسن و آدام سندلر به برنامه چارلی رز دعوت شدند. رز از اندرسن درباره منبع الهام او برای ساخت این فیلم سوال کرد. او پاسخ داد: «انگیزه اصلی میل به نوشتن چیزی برای آدام بود». در فیلم هم مشخص است که عشق پریشان یک نامه عاشقانه از طرف یک طرفدار دوآتشه سندلر به حساب میآید. عشق پریشان فیلم خاصی است چون واقعا قصد داشت فیلم آدام سندلر باشد و برای ما امکان دیدن از دریچه نگاه اندرسن را فراهم کرده است. المانهای قدیمی در فیلم هستند: یک مرد با رفتاری بچهگانه، عدم پیشرفت، یک علاقه عشقی بالغانه که به او انگیزه میدهد، طرحی که او را به سمت بلوغ سوق میدهد، مشکلات با پدر و تمسخر.
آدام سندلر در این نقش که یادآور خودش، برادرش و دوستش جاد برای خودش است، بسیار عالی ظاهر شده است. نشان دادن درونگرایی برای کارگردان و بازیگر کار سادهای نیست، زیرا هر فیلم به نوعی نیاز دارد که شخصیت اصلیاش با دنیا ارتباط برقرار کند. سندلر در نقش کسی که نمیخواهد کسی به او نگاه کند و در عین حال نمیتوانید از او چشم بردارید، بینظیر است. در مجموع، سندلر را میبینیم که در حال کشف تبدیل شدن به یک بازیگر درونگراتر است.
زمانی که فیلمهای بعدی سندلر را تماشا کنیم، بدون در نظر گرفتن کیفیت، همگی به شکل بهتری ساخته شدهاند و میدانند که شخصیت عشق پریشان هم در آن زندگی میکند. فیلمهای دیگر نسبت به تنهایی و افسردگی او عمیق نمیشوند، اما حضور آن حس میشود.
۲. خواننده عروسی (۱۹۹۸) The Wedding Singer
آدام نسخه برابر و بالغتری از خودش را پیدا میکند
زمانی که سندلر در برنامه زنده نورم مکدونالد Norm Macdonald Live ظاهر شد، مجری نظریهای ارائه داد که چرا سندلر و درو بریمور در کمدیهای عاشقانه کنار یکدیگر بسیار خوب ظاهر شدهاند: «شما هر دو بچه هستید. شما سن مشخصی ندارید و شبیه یک دختر و پسر کوچک هستید». شاید بیان مجری مناسب نباشد، اما چیزی که گفت هوشیارانه بود. سندلر و بریمور معصومیت کودکانهای دارند که شبیه یکدیگر است و برای این ژانر بهخصوص بسیار کاربردی است. زمانی که این دو بازیگر در یک فیلم کنار هم قرار میگیرند و عاشق میشوند، بدون در نظر گرفتن سن شخصیتهایشان، حسی از یک عشق جوان را میگیریم. با گذشت چندین سال از زمان ساخت این فیلم، هنوز هم تماشای این دو مرغ عشق در خواننده عروسی خالی از لطف نیست.
بر خلاف انتظار، سندلر در این فیلم یکی از بالغانهترین نقشهایش را تا به امروز ایفا کرده است. او از نظر کمدی قوی است، اما به جای آن قریضه آزاردهنده رایجی که دارد، جکهای هوشمندانه دهه ۸۰ میلادی را از او میشنویم. دیدن او که در این نقش میدرخشد یک تجربه عالی است. ایده سندلر که میخواست فیلم در دهه ۸۰ میلادی اتفاق بیافتد و داستان یک خواننده عروسی باشد که در روز ازدواجش عروس فرار میکند، موجب بازنویسی فیلمنامه شد.
در طول فیلم، دو بازیگر اصلی در حالی که نباید تحتتأثیر بدبینیهای دنیای واقعی قرار بگیرند، باید به سادهلوحی خودشان غلبه کنند. این فیلم درباره دنبال کردن مسائل مهمتر در برابر پس زدن ایدهای است که درباره ما به ما دیکته میشود.
۱. کلیک (۲۰۰۶) Click
بهترین “فیلم آدام سندلر”
اگر تمام فیلمهای آدام سندلر را به ترتیب ساخت نگاه کنید، کمکم یک طرح کلی از مجموعه این فیلمها به دست خواهید آورد. فیلمهای سندلر به شما میگویند که اگر فیلمهای او را انتخاب کردید، چطور باید آنها را تماشا کنید. با توجه به معیارهایی که این فیلمها در طی این سالها شکل دادهاند، یکی از فیلمهای او نماینده تمام کارهایی است که او سعی در انجام آنها داشته است. آن فیلم، کلیک Click است.
تمام چیزهایی که انتظار دارید در این فیلم وجود دارد. یک مفهوم عالی، فرضیه واقعیتگریز در مسیر پرپیچوخم یک قهرمان خوب، احساسات بالغانه و یک طنز دلچسب.
این فیلم نقطه میانی بین سندلری است که میخواهد بزرگ شود و سندلری است که سعی میکند پدر بهتری باشد، و این مستقیما به درسهایی که شخصیت او یاد میگیرد در ارتباط است. شخصیت سندلر در کلیک تمام درسهایی که او در فیلمهای قبلی آموخته را فرا گرفته، کارهایی که باید را انجام داده و انتظاری که جامعه از او به عنوان یک مرد دارد را میداند، با این حال هنوز در عذاب است. قدردانی لحظات و کسانی که زمان را با آنها میگذراند، تنها درس باقی مانده برای اوست.
کلیک در جایگاه بالایی قرار دارد چون یکی از شخصیترین فیلمهای سندلر در کارنامه هنریاش محسوب میشود.
این مقاله برگرفته از نوشته جسی دیوید فاکس در سایت vulture.com است.