مجله نماوا، علیرضا نراقی
قهرمانان سینمای مسعود کیمیایی با اینکه خاستگاه و ارزشهایی بومی را نمایندگی میکنند و آن ارزشها را شاخص اعمال برآشوبنده خود میکنند، اما همواره با جامعه ایرانی که زمینه آن ارزشها محسوب میشود، رابطهای تنشآلود دارند. درام از درون این تنش خلق میشود. تنشی که فرد را در برابر جمع قرار میدهد با وجود یک زمینه فرهنگی و زبان مشترک. این تنش بیش و پیش از اینکه محصول نوع و روند تحولات جامعه و تغییر ارزشها باشد نتیجه نفس تحولپذیری سریع و کوتاه مدتی جامعه ایرانی است. سرشتی که کیمیایی به قهرمان اصلی میدهد از ثبات و ایستادن بر پای اصولی فرهنگی و فردی به طور همزمان به وجود میآید، اما جامعه با قهرمان او به سبب کوتاه مدتی و شکنندگی خود نمیتواند و یا نمیخواهد همراه باشد. آنچه به قهرمان کیمیایی خاصیت قهرمانی میدهد تغییرناپذیری، ثبات و تنهایی اوست. شمایلی که از یک سو در فرهنگ عامیانه ایران و ارزشهای مردانه حاشیه و جنوب شهر تهران ریشه دارد و از سوی دیگر وامگرفته و متأثر از سینمای قهرمانمحور آمریکا، از وسترنها تا قهرمانان خودویرانگر فیلمهای گانگستری است.
این صورتبندی به طور مشخص در فیلم اعتراض بیست و یکمین فیلم کیمیایی فرمی واضح و عریان پیدا میکند و در نهایت نیز شکسته میشود. شکسته میشود به این معنا که سرانجام قهرمان کیمیایی تغییر میکند، تلطیف میشود، کنار میکشد اما با مرگی ایستاده و چشمانی که حتی مرگ، نگاه از آنها نمیرباید. گویی قهرمان کیمیایی در «اعتراض» تطهیر میشود و دیگر ما و این شهر را به حال خود رها میکند. این سرنوشت منطقی قهرمانی است که دیگر نمیخواهد قهرمان باشد و شمایل قهرمانی خود را به نفع هوای تازهای که در پی در انداختن ارزشها و نظام ارتباطی جدید است رها میسازد.
سیاست علیه غیرت
فیلم اعتراض ساخته ۱۳۷۸ کیمیایی داستان امیرعلی با بازی داریوش ارجمند است که با کشتن معشوقه خیانتکار برادر کوچکتر خود رضا با بازی محمدرضا فروتن به زندان میافتد. حال امیر پس از ۱۲ سال از زندان آزاد شده، در حالی که پدرش مرده است، مادرش از شدت گریه کور شده است، رضا به رغم تحصیلات عالیه پیک موتوری یک پیتزا فروشی است، خواهرش با مردی تریاکی و مسنتر از خود ازدواج کرده، خانهشان به تاراج رفته و یوسف کوچکترین برادر، در اعتراضات کوی دانشگاه به علت ضربهای که به سرش خرده راهی بیمارستان روانی شده است چون بیدلیل میخندد و مردم به همین دلیل آزارش میدهند. علاوه بر این آوار مصیبت که نتیجه عمل به اصطلاح اصولی و از روی غیرت امیرعلی بوده است، جامعه کوتاه مدت و پرتحول ایران چنان در طول همین ۱۲ سال چهره عوض کرده است که امیر صورت و زبان مردم را نمیفهمد، آوازها را نمیشناسد و از گیجی و سرگشتگی خلاصی نمییابد. نمیتواند برای خود کار و جایگاهی در این جامعه پیدا کند و تازه هیچکس قدردان بزرگداری او نیست. عذاب وجدان، درد واخوردگی و جاگیر نبودن در جامعهای که پایبندی به ارزشهای تحمیلی و ستایش شدهاش (مثل همین غیرت) امیر را به این روز کشانده، قهرمان را سرافکنده، اخته و منزوی کرده است. اما کیمیایی زاویه دید و زاویه دوربین خود را در امیر منحصر نمیکند. هر چند قهرمان و داستان اصلی روایت اوست، روایت احساس برانگیز و پر از همدلی با مردی که دیگر فقط میخواهد بمیرد، اما ایستاده. کیمیایی در عین حال در «اعتراض» میخواهد جامعه را منتزع از قهرمان و جهان همیشگی فیلمهای خود ببیند و به تغییر و جریان تازه عمومی شده سیاست در آن واکنش نشان دهد. دهه هفتاد به نوعی نماد تغییر در جامعه معاصر پس از انقلاب است. جایی که جامعه خود را در سیاست دخیل میکند و تحول خواهی از درون روزنه امیدبخشی سیاسی رسمیت یافته است.
در این ساحت کیمیایی جامعهای را ترسیم میکند که در توهم تغییر مشغول درجا زدن و حرکت در راهی ابهام آلود است و در بطن همه تحولات و تغییراتش هنوز راوی دردهای زخمهای کهنه است. حامل فقر، گسست و ناامیدی جمعی. کیمیایی این جامعه را از یک سو به دلیل شرایط خاص سیاسی پس از خرداد ۱۳۷۶ از زاویه سیاسی بازنمایی میکند و از سوی دیگر به دلیل شخصیت مرکزی خود امیر به لایههای غیررسمی و کاملاً گسسته از تحولات سیاسی و رویین جامعه سرک میکشد. فیلم هم نمایانگر ظاهر شهر است و هم در جستجوی باطن آن که به شکلی ناخودآگاه علیه هم به پیش میروند.
انسجام کمیاب آقای کیمیایی
اما در نهایت آن شاخه جذاب و اثرگذار فیلم همان سفر محزون امیر قهرمان آشنای کیمیایی است. سفری نجیبانه که از عشق به مرگخواهی منتهی میشود؛ از دیگرکشی به خودکشی؛ از گناهآلودگی خون به خون تطهیرگر؛ از قتل پنهانی به ایستاده مردن در باران.
«اعتراض» یکی از گویاترین آثار پس از انقلاب کیمیایی است. داستان سرراست شخصیتی شناختنی و جذاب با بازی درخشان و از یادنرفتنی داریوش ارجمند و کارگردانی دقیقی که جامعیتی مثال زدنی در خلق لحظههای حسی و ایجاد فرم در اجرای درام دارد. فیلم منسجم است و این در مقایسه با آثار قبل و به خصوص بعد کیمیایی نشان میدهد که «اعتراض» دستکم – پس از «دندان مار»- در میان آثاری که پس از انقلاب ساخته است از یکدستی و قوام بیشتری برخوردار است و به سادگی و گرمی مخاطب را به خود همراه میکند. فیلم همچنان در لحظاتی به خصوص در لحظات بحث سیاسی حلقه دوستان رضا زیادهگوست و زبانی روزنامهای، ناهمگون و غیردراماتیک دارد، اما همان نوع واکنش و به زبان آمدن فیلمسازی همیشه داستانگو به لحاظ سندیت تاریخی از یک دوران، «اعتراض» را از آثار مهم آن دوره زمانی و همچنین در جایگاهی متفاوت از دیگر فیلمهای کارنامه کیمیایی قرار داده است.
فیلم صحنههای خوب فراوان دارد. از مهمترین صحنههای فیلم که کارگردانی و صحنهپردازی در آن به اوج خود میرسد لحظههای خروس بازی است و همچنین افتتاحیه و بستار دراماتیک اثر. کیمیایی همواره در شروع خوب بوده است و توان این را دارد که مخاطب را با زبان و دیالوگ، صحنهپردازی و جایگاه دوربین از همان ابتدا در فضای فیلم غرق کند. «اعتراض» در این خصوصیت، نمونهای اعلا است. شروع فیلم از خاطر زدودنی نیست وقتی که امیر با جسد شریفه پس از به قتل رساندن او شروع به سخن گفتن میکند. اینجا فیلم با همراهی موسیقی ماندگار مجید اتنظامی به تیتراژی منتهی میشود که به دیالوگهای گلریزان برای امیر توسط محسن دربندی با بازی مهدی فتحی گره خورده است. دیالوگهایی که به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل شد و شبیه به دیالوگهای «قیصر» در کوچه و خیابان بر زبان مردم جاری گشت. لحظههای گفت و گوی رضا نیز با قاسم دوست روشنفکرش با بازی پارسا پیروزفر از دیگر لحظات دلچسب فیلم است. بستار دراماتیک فیلم که همان صحنه مرگ ایستاده امیر در باران است هم که بهترین خاتمهای است که کیمیایی میتوانست برای قهرمان و اثرش رقم بزند، هر چند که در نهایت فیلم را با صحنه زائد بازگشت معشوقه رضا به پایان میرساند، اما در حقیقت پایان داستان همان لحظه مرگ امیرعلی است به همین دلیل در نهایت حلاوت و حرارت آن پایان دراماتیک باشکوه با هیچ صحنه اضافی و سانتیمانتالی زدودنی نیست.
تماشای فیلم اعتراض در نماوا