مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
حرکت و جنبش آشکارسازی تجاوز و تعرض در ایران و کشورهایی شبیه ایران با مشکلاتی مواجه است، از جمله مورد اتهام قرار گرفتن فردی که مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته؛ با انواع دلایل، پس اغلب تصمیم به سکوت گرفته میشود.
این مقدمه کوتاه مفری است برای ورود به داستان و جان مایه فیلم ابلق به کارگردانی نرگس آبیار که در آن کارگردان تلاش میکند در بستر و جغرافیایی که نگاه پدر،همسر و برادر خانواده همراه با غیرت و تعصب نسبت به همسر و دختر لااقل پررنگتر از سایر اجتماعات است داستان تجاوز و تعرض و در نهایت پنهانکاری آن را نشان دهد.
در واقع آنچه که در فیلم آبیار مطرح میشود نه پرداختن به مضمون جنبش «می تو» و همراهی با این جنبش که پرداختن و نشان دادن شرایطی است که زنان به عنوان قربانیان اصلی آن در بافت فرهنگی و اجتماعی ایران «فرق خیلی قابل توجهی هم نمیکند که زن از طبقه مرفه جامعه باشد یا از قشر فرودست جامعه از جنبه اقتصادی، از زنان تحصیل کرده باشد یا بیسواد و کمسواد) در نهایت فریاد اعتراضشان نسبت به تعرض و تجاوز تبدیل به پچپچههای درگوشی جمعهای زنانه میشود همانند آنچه که زنان زورآباد فیلم «ابلق» در خلوت جمع کوچکشان نجوا میکنند. آنها خود قربانیان جلال هستند، اما میدانند اگر زبان باز کنند خود در نهایت متهم مردمی میشوند که جلال برای مردهایشان روزیرسان است این را کوچههای پیچ در پیچ زورآباد به آنها هر روز که آفتاب از پشت کوهها نمایان میشود تا برادران و پسران و همرانشان درگیر کار زیر سایه جلال شوند یادآوری میکند.
«ابلق» فیلم جزییات دقیق و حساب شده است. نرگس آبیار ادبیات داستانی را بلد است داستان نوشته و مینویسد میداند که جزییات چه اهمیت ویژهای در داستاننویسی و به طبع آن در فیلمنامهنویسی و در نهایت به تصویر کشیدن همان جزییات در فیلمش دارد. همه چیز داستانش را از روایت اصلی تا خردهروایتهای پیشبرنده داستان اصلی با مهندسی دقیق کنار هم میچیند تا روایتی جذاب از مضمونی تلخ و گزنده را به ضیافت نگاه تماشاگر سختگیر این سالهای سینما که فیلمهای روز جهان را بسیار دیده بیاورد.
سکانس افتتاحیه فیلم جایی که علی با بازیگری درخور اعتنای هوتن شکیبا تلاش میکند از هزارتوی پیچ در پیچ محله زورآباد خود را از چنگ طلبکاران سمجش نجات دهد گویای همه آنچیزی است که در نهایت قرار است مخاطب در انتهای فیلم ببیند. علی میتواند با استفاده از معماری زورآباد راهی به نجات بیابد، اما همین معماری پیچیده خود کلافی سردرگم و هزارتو میشود که بسیار زنان آسیب دیده از جمله راحله را راهی به نجات از آن از تعرض و تجاوز نیست. چرا که این معماری و جغرافیای حساب شده پوشاننده همه تعرضها و تجاوزها و بزهکاریهاست. مردم در این اجتماع کوچک گویی حقیر و حقیرتر میشوند تا به قدر نیاز شکم روزی کسب کنند. در نتیجه برای مردمی اینچنین حقیر و کوچک، چشمپوشی از تعرضهای جلال امر بدیهی و عاقلانه محسوب میشود. درست مثل همان مصلحتاندیشی پیرمرد زورآبادی که همه را دعوت به خاموشی و سکوت میکند.
سکانس پایانی فیلم هم همینقدر حساب شده و دقیق است جایی که ماموران شهرداری برای امحای موشهایی که به جان مردم بیپناه زور آباد افتادهاند از هر ترفندی استفاده میکنند غافل از آنکه زیر زمینها بستر مناسبی برای حیات و زاد و ولدشان است. درست در جایی که ماموران شهرداری را راهی به آنجا نیست.
نرگس آبیار به مدد پشتوانه ادبی خود در کنارگزیدهکاری با سرسختی توانست در میان اندک زنان کارگردان سینمای ایران جایی درخور برای خود فراهم سازد آنگونه که برخلاف نگاههای گاه متعصبانه و کادره شده بسیاری، دیدن اثری تازه از او در جشنوارهها و اکران عمومی سینماها توجههای بسیاری را به سوی خود جلب میکند ولو اینکه آن نگاههای متعصب او را فیلمساز خوبی ندانند که این خود موهبتی ارزشمند است.