مجله نماوا، رضا صائمی
آبادان شهر غصه و قصه است و نمیتوان بدون حکایت آبادان و زخمهایش به روایت جنگ پرداخت. اگر از منظر شهری به سینمای دفاع مقدس نگاه کنیم و ردپای آبادان را در آن بجوییم میتوان به دو شیوه بازنمایی از آبادان در آثار جنگی رسید. یکی فیلمهایی که بخشی از قصهاش در آبادان بهعنوان یکی از کانونهای شهری جنگ میگذرد و دیگری فیلمهایی که خود آبادان و مسائل و مصائب آن را در دوران جنگ بهعنوان محور قصه بازنمایی میکند. در سالهای اخیر توجه به این رویکرد دوم و پرداختن به موقعیت آبادان در فیلمهای دفاع مقدسی پررنگتر شده؛ بهویژه اینکه «حصر آبادان» به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای دراماتیک و تراژیک تاریخ جنگ از اهمیت ویژهای برخوردار است. فیلمهایی مثل «آبادانیها»ی کیانوش عیاری، «دکل» عبدالحسین برزیده، «شب واقعه» شهرام اسدی، «ملکه» محمدعلی باشه آهنگر، «روز سوم» محمدحسین لطیفی، «آبادان یازده ۶۰» مهرداد خوشبخت و «روزی روزگاری آبادان» حمیدرضا آذرنگ که در جشنواره اخیر فیلم فجر به نمایش درآمد نمونههایی از فیلمهایی هستند که تلاش کردند وضعیت آبادان یا قصه حصر آبادان را در سینمای خود روایت کنند.
آنچه فیلم «آبادان یازده ۶۰» را از نمونههای دیگر متمایز میکند در توجه آن به نقش و جایگاه رادیو نفت آبادان در زمان جنگ و در رخداد حصر آبادان است. درواقع فیلم، تلاش کارمندان رادیو نفت آبادان در نخستین روزهای جنگ تحمیلی برای خدمت به مردم و کمک به آنها برای دفاع از شهرشان را به تصویر میکشد و برای اولین بار شاهد فیلمی درباره جنگ ایران و عراق هستیم که در آن توجه به نقش رسانه و خبرنگاران، ایده کانونی فیلم قرار گرفته است. مهرداد خوشبخت تلاش کرده تا از زاویه متفاوتی به روایت جنگ و حصر آبادان بپردازد که نقطه کانونی آن مدیوم و رسانه است. چه مدیوم سینما که کلیت فیلم را در برمیگیرد و چه در درون فیلم و مدیوم رادیو که بازنمایی جنگ و مصائب آن از منظر رسانهای و زاویه دید خبرنگاری است. این تفاوت را البته در شخصیتپردازیها و پردازش متفاوت کاراکترها هم میتوان ردیابی کرد. در اینجا هویت رسانهای کارمندان رادیو نفت در کنار شمایلنگاری رزمندگان با تصویر متفاوتی از کلیشههای رایج ارائه میشود و مثلا بر نقش یک ایرانی-ارمنی در این قصه و سویههای انسانی و وطندوستانه او با بازی خوب حسن معجونی تاکید میشود که یکی از نقاط قوت فیلم است.
خوشبخت تلاش کرده با ترکیب و تلفیق واقعیت و داستان، فیلمش را از مستندگونگی صرف خارج کند و به آن جذابیت دراماتیک ببخشد. فیلم از ریتم و ضربآهنگی متناسب با التهاب فضا و موقعیت جنگی قصه برخوردار است و شخصیتپردازی رئالیستی کاراکترها نیز به همراهی و همدلی مخاطب با قصه و آدمهای قصه کمک میکند. فردیت داشتن شخصیتها و تفاوتهای بین آنها از یکدستی و کلیشهای شدن آدمهای قصه جلوگیری کرده و به تنشهای بین آنها منطق بخشیده است. اساسا فیلم واجد نوعی نگاه اومانیستی و انساندوستانه به شخصیتهای قصه است و از یک اراده و آرمان ملی بهمثابه یک امر مشترک برای دفاع و صیانت از وطن در برابر تعرض دشمن سخن میگوید. بهعبارت دیگر مهرداد خوشبخت در «آبادان یازده ۶۰» تلاش کرده با فاصلهگیری از نگاه ایدئولوژیک به جنگ، آن را در یک نگرش ملی به تصویر بکشد و از مدیوم رادیو به مثابه میانجی این روایت ملیگرایانه بهره ببرد. شاید تماشای این فیلم در این زمانه که همه ایرانیان با تفاوتهای قومی و فکری و فرهنگی در حال مبارزه با یک دشمن بیولوژیک به اسم کرونا هستند جذابتر باشد و نقش همدلی و وحدت ملی در نبرد با یک دشمن مشترک را فهمپذیر کند.