مجله نماوا، الناز راسخ
جهانِ پیرامون ما برخلاف سادگی شماتیکاش، جهانی ووکا شکل است. یعنی دنیایی پر از احتمالات بیشمار که فاقد قطعیت هستند و از پیچیدگی بسیار، رازآلود و مبهم به نظر میآیند.
به ندرت پیش میآید که آنچه با چشمانمان به نظارهاش نشستهایم به همان سادگی باشد که مینماید. گاهی رخدادهای نابههنگامی که چون قطعهای از یک پازل بزرگتر به زندگی ما سنجاق میشوند، آنقدر پُرتعدد و پُرتکرار میشوند که دیگر پیچیدگیهایشان به چشم نمیآیند و امکان تشخیص آنها با دیگر بخشهای زندگیمان را نداریم چون به نظرمان ساده انگاشته میشوند.
حال با نظر به آنچه که پیشتر توصیفش رفت، نیم نگاهی به فیلم قهرمان آخرین ساختهی اصغر فرهادی بیندازیم که این روزها با جایگیری در میان گمانهزنیهای نامزدی اسکار بهترین فیلم بینالملل، چشم انتظار دریافت دستاوردی دیگر برای ایران است.
«قهرمان» در روایتی ساده، داستانِ مقطعی از زندگی یک انسان کاملاً معمولی را بازگو میکند. مردی به نام رحیم با بازی امیر جدیدی که بابت بدهی مالی خود به باجناقش (محسن تنابنده) در زندان به سر میبرد، کیفی پر از سکه را به صاحبش باز میگرداند که…! شاید همین سادگی بیش از اندازهی جملات ابتدایی روایت است که سبب شده تا در نظر مخاطب اینگونه بهنظر آید که فیلم نکته خاصی برای عرضه ندارد. اما همه چیز در اتفاقات بعد از این «که…!» رخ میدهد. همینجاست که او (رحیم) در انبوه بَه بَه و چَه چَهها بر دوش ملت چون قهرمانی که از جنگی سخت (جنگ انتخاب میان خیر و شر و برگزیدن راه درست) بازگشته، از این محفل پُر شور به محفلی دیگر میرود. همینجاست که با ظن و بدبینی اطرافیانش روبهرو شده و چون فردی دروغگو خمیدهتر و رنجورتر از پیش میشود. در همین لحظات است که یاد میگیرد دیگر آن انسان منفعل سابق نباشد و برای درخواستهایش بجنگد حتی به قیمت سقوط بیشتر.
رحیم تا پیش از آغاز پروسهی بازگرداندن کیف و اثبات حقانیت خود، چون جنینی است که زمان تولدش فرا نرسیده. اگر زندان را برای او چون زهدان تاریکی بدانیم که نطفهای را در خویش جای داده است، پیدا کردن کیف و مسیر رسیدن به تعالی درونی رحیم را میتوان استعارهای از پروسهی تولد دانست. اما زمان تولد برای او چه وقت است؟ آن هنگام که کیف را باز میگرداند؟ بازگرداندن کیف درست همان لحظهای است که درد در زهدان میپیچد و کودک برای بودن، خود و دیگران را به تقلا میاندازد. اما همین بودن پایان راه نیست بلکه شروع رنجها و دشواریهاست. همان رنجهایی که رسیدن به کمال، پاداش تحملی است که بر خود روا داشته. کمالِ رحیم در تولد او معنا میشود. اما این کمالی که به دنبال خود رهایی را به همراه داشته باشد، برای رحیم صورت نمیپذیرد چرا که او پس از این تولد مجدد به زندان قدم میگذارد که میتوان آن را با همان دنیایی که کودک با ورود به آن تجربهی حضور در تاریکی و اسارت تن را دارد، یکی دانست تا روزی فرا رسد که او بندها را بگسلد و به آن رهایی حقیقی تن و روح دست یابد. در فیلمِ فرهادی، زندان و راهروهای سرد آن با رحیم از لحاظ معنایی برابری میکند چون خود رحیم هم درون یک زندان فردی است. اسارتی که در ابتدای امر از آن آگاهی ندارد و نمیداند که چگونه میتواند از آن رهایی یابد.
رحیم قدم به قدم به مرحلهی رهایی و آگاهی نزدیک میشود. اگر به رحیم و کالبد جسمانی و زبان بدنش در ابتدای فیلم توجه کنیم، او را در موقعیتی منفعل مییابیم. شانههای افتاده و همیشه در مقام شنونده قرار داشتن و ضعف درونی وی در ابراز داشتن آنچه در درونش میگذرد و درست میپندارد نشان از آن دارد که این انفعال به تمامی بر او و بر بدن او حاکم شده است. اما هرچه به پایان فیلم نزدیک میشویم کم کم قامت رحیم راستتر، صدایش رساتر و حتی در لحظاتی قویتر و محکمتر از گذشته میشود. این نوع حرکت از فعل منفی به مثبت یا بالعکس که نشاندهندهی حرکت سیالوار میان دو قطب خیر و شر است، میتواند ما را به سوی نظریات و اندیشههای ژیلبر دوران رهنمود سازد.
«قهرمان» آینهی اندیشهی ژیلبر دوران
ژیلبر دوران، منتقد و نظریهپرداز فرانسوی، در بیان اندیشههای خود ضمن آنکه سعی دارد از ارتباط میان متنِ یک اثر هنری با مفاهیمی چون مردمشناسی، اسطورهشناسی و تخیلات سخن بگوید، مجموعهی تصاویری که در پروسه تخیل در ذهن آدمی شکل میگیرد را درون دو منظومه یا رژیم معنایی قرار میدهد: یکی «رژیم روزانه» و دیگری «رژیم شبانه».
در رژیم روزانه، تصاویر دارای قطبهای متضاد هستند مانند خیر در مقابل شر، نور در مقابل تاریکی، عروج در مقابل سقوط و تعابیری از این دست. اما در رژیم شبانه، این تعابیر نمود تلطیفیافتهتری به خود میگیرند. در رژیم شبانه این قطبهای متضاد علیرغم تضاد درونیشان در مقابل یکدیگر جای ندارند، بلکه در امتداد هم و در ارتباط با یکدیگر معنا میشوند. به عنوان مثال تاریکی هست که روشنایی به دنبالش میآید. این جمله بیانگر این نکته است که روشنایی به وجود تاریکی وابسته است چراکه اگر تاریکی نبود روشنایی خود را نمیتوانست عرضه کند یا روشنایی به درستی درک نمیشد.
رژیم غالب در «قهرمان» رژیم روزانه است. انتخاب میان عمل درست یا عمل غلط، دروغ یا راست، عشق یا نفرت، عروج یا سقوط. تمام این تعابیر هنگامی که در فیلم مطرح میشوند مدام در تقابل با یکدیگر هستند. همین سیاهی و سفیدیهای مطلق نشاندهندهی خشونت و افراط و تفریطهایی است که در این رژیم از آن صحبت به میان میآید. نمود این رژیم را میتوان در این صحنهها دید: دعوای رحیم و باجناقش در بازار و حبس کردن او در یک مغازه، تقابل کارمند فرمانداری با رحیم و خانوادهاش، تصویر قهرمانی رحیم پس از بازگرداندن کیف (عروج) و در مقابل بازپسگیری این عنوان به دلیل عدم یافتن مجددِ صاحب کیف و به دنبال آن انزوا و تنهایی رحیم (سقوط)، منتشر کردن فیلم زد و خورد رحیم و باجناقش توسط دختر باجناق در فضای مجازی، عکسالعملهای سریع و احساسی مسئولان خیریه و مردم در مقابل رحیم و آنچه که وی با آن روبهروست و در پایان دعوای رحیم و نمایندهی زندان بر سر ضبط فیلم از پسرش تا بدینوسیله زندان و پرسنلاش را از تهمتها و شایعات مبرا سازند.
اما در لحظاتی نیز مخاطب میتواند حضور در رژیم شبانه را تجربه کند: آنجا که در مؤسسهی خیریه باجناق رحیم تحت تأثیر پسر رحیم قرار میگیرد، لحظات عاشقانهای که میان رحیم و فرخنده شکل میگیرد، نزدیک شدن رحیم و پسرش از لحاط عاطفی و ابراز ناراحتی پسر رحیم در ارتباط با ازدواج مجدد رحیم و دیالوگها و اکتهایی که میان این دو نفر شبهنگام قبل از خواب رد و بدل میشود و در نهایت پایانیندی فیلم که رحیم با ظاهری متفاوت به سمت زندان میرود که به دنبال آن یک رابطهی جدید بین فرخنده و پسر رحیم شکل میگیرد.
تمامی این لحظات و تصاویری که در ذهن مخاطب با توجه به آنها نقش میبندند و ارتباطشان با یکدیگر میتوانند ترسیم کنندهی یک نمودار رفت و برگشتی و پیچیده باشند که درون یک روایت ساده پنهان شدهاند. درست همانند زندگی و تکتک پیشامدهای ریز و درشتی که روزانه برای هریک از ما رخ میدهد و این رخدادها سرنوشت ما و نحوهی رسیدن ما به اهدافمان را دستخوش تغییر میکنند. فقط کافیست کمی به پیشامدهای روزانهی خود دقیق شویم. اگر تجربهی حضور در ادارات و سازمانها را داشته باشیم بلاشک بارها مجبور شدهایم که واقعیت را به شیوهی متفاوتی برای مأمور دولت بیان کنیم تا زودتر به آنچه که میخواهیم برسیم. یا ممکن است آنقدر درگیر هیجان و اضطراب باشیم که فراموش کنیم برای امری رسید دریافت کنیم و همین بیاحتیاطی و حواسپرتی ما را به زحمتی مضاعف بیاندازد. تمامی این امور به ظاهر ساده، پروسهای پیچیده را برایمان رقم میزند که مجبور هستیم برای اثبات حقانیت خود دروغهای بیشتر و تقلاهای بیشتری را به جان بخریم. همهی این موارد در نظر کسانی که بیرون از گود ایستادهاند حتی ممکن است مضحک به نظر آیند و مدام مورد شماتتشان قرا بگیریم اما چاره چیست؟ ما در آن لحظات بنابر آگاهیهای فردیمان و آن پالسهایی که از نظر هیجانی و عقلانی دریافت میکردیم توانستهایم همینگونه رفتار کنیم. با این نگاه اعمال سادهلوحانهی رحیم قابل توجیه خواهد بود.
«قهرمان» حتماً بهترین فیلم فرهادی نیست. شاید بهترین انتخاب برای اسکار هم نبوده باشد چون دیگر از آن تعلیقات نفسگیر و بحرانهای درونی و شخصیتی که هریک از کاراکترها در مواجهه با آنها قرار داشتند خبری نیست، اما نمیتوان یکدستی آن و بازی خوب امیر جدیدی را انکار کرد.
فرهادی و ساختههای پیشیناش همانطور که خودش نیز در میزگردی که همین اواخر هالیوود ریپورتر با حضور وی، کنت برانا، رینالدو مارکوس گرین، جین کمپیون، گیرمو دل تورو و پدرو آلمودوار برگزار کرد بر آن تأکید کرد، درون مخاطب پیشفرضهایی را نقش زده است که بدون آنها تماشاگر نمیتواند به نظارهی آثار او بنشیند. همین اتکاء به پیشفرضهاست که مخاطب در اکثر موارد سرخورده میشود چون مُدام در مقام قیاس و قضاوت قرار گرفته و در حال الصاق ستارههایی به فیلم پس از تماشایش است. این در حالیست که شاید بهتر این باشد که هر فیلم فرهادی را با کلیت خود فیلم و دیگر آثاری که همزمان با آن به اکران رسیدهاند قیاس کرد تا نه خیلی از رویارویی با آن هیجان زده شد و نه خیلی سرخورده. در این صورت است که دیگر از نظرات صفر و صدی خبری نخواهد بود و انصاف نیز رعایت خواهد شد.
نکتهی حائز اهمیت در قهرمانِ فرهادی این است که با وجود آنکه زمان فیلم تقریباً طولانی است (چیزی حدود دو ساعت و کمی)، اما همچون آثار گذشتهی او مخاطب گذر زمان را متوجه نشده و با جریان رخدادها همراه میشود.
در پایان نگارنده با تأکید بر این نکته که قطعاً از دیدن «قهرمان» شگفتزده نخواهیم شد اذعان میدارد که باید آن را فیلم تمیز و شسته رُفتهای دانست که هر آنچه در تلاش برای بیانش بوده است را با حداقل لکنت بر زبان میآورد و تماشایش این روزها که در نماوا عرضه شده، خالی از لطف نخواهد بود.
تماشای آنلاین فیلم قهرمان در نماوا